ارتباط حافظه و زبان: تاثیر سطح مهارت و تجربه زبانی در یادآوری آزاد افراد دوزبانه

هدف: با توجه به فرضيه نسبيت زباني ورفيان در سال 1956 زبان بر تفکر تاثير دارد که در اين مطالعه هدف تعيين ارتباط بين حافظه و زبان است.
روش: اين پژوهش از نوع شبه تجربي و جامعه آماري شامل 1500 نفر دانشجوي دختر دوره کارشناسي دانشگاه پيام نور شاهين دژ و زبان اصلي آزمودني ها آذري بود بود. از ميان آنها 100 نفر از افراد در دسترس دوزبانه فارس و آذري انتخاب شدند و به پرسشنامه سطح مهارت و تجربه زباني ماريان، بلومنفلد و کاشانسکايا (2007) پاسخ دادند، سپس افراد با مهارت بالا و يکسان در دو زبان به عنوان افراد دوزبانه متوازن و افراد با مهارت متفاوت در دو زبان به عنوان افراد دوزبانه نامتوازن انتخاب و آزمون يادآوري آزاد در مورد آنها اجرا شد.
يافته ها: نتايج نشان داد که تعامل معناداري بين زبان رمزگرداني و زبان بازيابي در آزمودني هاي دوزبانه متوازن وجود دارد، ولي اين تفاوت در گروه آزمودني هاي نامتوازن معنادار نبود.
نتيجه گيري: زماني که زبان رمزگرداني و بازيابي يکسان باشد، ميزان يادآوري در گروه آزمودني هاي متوازن بيشتر از زماني خواهد بود که دو زبان يکسان نباشد، يعني وقتي زبان رمزگرداني و بازيابي در افراد دوزبانه يکسان باشد عملکرد حافظه بهتر از زماني است که دو زبان يکسان نباشد. اين امر حاکي از اثر تعديل سطح مهارت و تجربه آزمودني ها در دوزبان بر نتايج آزمون يادآوري است. به عبارت ديگر بافت زبان منجر به اثرات رمزگرداني اختصاصي مي شود و عوامل مربوط به زبان در زمان يادآوري بر دسترسي پذيري حافظه تاثيرگذار است. لازم است اين نکته در يادگيري و آزمون افراد دوزبانه در نظر گرفته شود، تا يادآوري مطالب تسهيل گردد

اثر بخشی تلفیق دو رویكرد شناخت درمانی و واقعیت درمانی گروهی بر ارتباط مادر-فرزندی دختران نوجوان

هدف: هدف پژوهش تعيين اثر بخشي تلفيق دو رويکرد شناخت درماني و واقعيت درماني گروهي بر رابطه مادر-فرزندي در دختران نوجوان بود.
روش: روش پژوهش نيمه تجربي با پيش آزمون، پس آزمون، گروه آزمايش و گواه و جامعه آماري کليه دختران دبيرستاني 15-16 ساله به تعداد 2346 نفر در سال تحصيلي 1389-1390 شهر شيراز بود. با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي ساده 30 آزمودني که در پرسشنامه رابطه ولي-فرزندي فاين، مورلند و شوبل، 1979 نمره ميانگين پايين تر از ميانگين کل (19.5) داشتند و در خانواده يکپارچه بودند، انتخاب و به دو گروه 15 نفري گواه و آزمايش تقسيم شدند. شناخت درماني و واقعيت درماني تلفيقي توسط پژوهشگران در سال 1389 در 8 جلسه يک ساعته هفته اي 1 بار به گروه آزمايش ارائه شد ولي گروه گواه مداخله اي دريافت نکرد.
يافته ها: نتايج نشان داد اين روش درماني تاثير مثبت و معناداري بر رابطه مادر-فرزندي، گفت و شنود، عاطفه مثبت، سردرگمي نقش دختران نوجوان دارد، اما بر همانند سازي تاثيري ندارد. يک ماه بعد در زمان پيگيري نتايج همچنان پايدار بود.
نتيجه گيري: از آنجا که در اين پژوهش تلفيق فنون رويکردشناختي بک و واقعيت درماني موجب باز سازي کيفيت روابط مادران و دختران نوجوان شد، مي توان از آن در مدارس و ساير مراکز درماني به عنوان روشي موثر براي ارتقا روابط مادر-فرزندي سود جست

روایی عاملی و تغییرناپذیری اندازه گیریِ نسخه كوتاه فهرست مقابله با موقعیت های تنیدگی زا در والدین كودكان عادی و استثنایی

هدف: مطالعه حاضر با هدف آزمون ساختار عاملي و تغييرناپذيري اندازه گيري فهرست مقابله با موقعيت هاي تنيدگي زا اندلر و پارکر (1999) در والدين کودکان عادي و استثنايي انجام شد.
روش: در مطالعه همبستگي حاضر 800 والد (400 والد کودکان عادي و 400 والد کودکان استثنايي)، به نسخه کوتاه فهرست مقابله و نسخه کوتاه فهرست پنج عامل بزرگ رامستد و جان (2007) پاسخ دادند. به منظور آزمون ساختار عاملي و تغييرناپذيري ساختار عاملي فهرست مقابله از روش هاي آماري تحليل عامل اکتشافي، تحليل عامل تاييدي و تحليل عامل تاييدي چندگروهي استفاده شد.
يافته ها: نتايج تحليل مولفه هاي اصلي با استفاده از چرخش واريمکس نشان داد كه فهرست مقابله در والدين از سه سبک مقابله مساله مداري، اجتنابي بودن و هيجان مداري تشكيل شده است. شاخص هاي برازش تحليل عامل تاييدي بر پايه نرم افزار ليزرل وجود عوامل سه گانه را در دو گروه تاييد كرد. نتايج روايي بين گروهي، هم ارزي ساختار سه عاملي فهرست مقابله را در دو گروه نشان داد. ضرايب همبستگي بين زيرمقياس هاي مقابله با عامل شخصيتي روان رنجورخويي، روايي همگراي آن را تاييد كرد. ضرايب آلفاي کرانباخ براي سه عامل مساله مداري، اجتنابي بودن و هيجان مداري در والدين کودکان عادي و استثنايي نشان داد که نسخه کوتاه فهرست مقابله از پايايي قابل قبولي برخوردار است.
نتيجه گيري: به واسطه هم ارزي ساختار عاملي و اعتبار فهرست مقابله در والدين کودکان عادي و استثنايي، اين فهرست ابزار معتبر و قابل استفاده اي براي سنجش سبک ترجيحي اين دو گروه بزرگسال ايراني در مواجهه با تجارب تنيدگي زاي وابسته به نقش والديني است

اثربخشی آموزش بخشایش بر میزان خشم و مولفه های آن در افراد متاهل

هدف: اين مطالعه با هدف تعيين ميزان تاثير آموزش بخشايش بر خشم و مولفه هاي آن در افراد متاهل انجام گرفت.
روش: روش پژوهش شبه آزمايشي با گروه آزمايش و گواه و استفاده از طرح پيش آزمون، پس آزمون و پيگيري بود. جامعه تمامي افراد متاهل ساکن شهرستان زاهدان که با نمونه گيري در دسترس از ميان آن ها 140 آزمودني انتخاب و به شكل تصادفي در دو گروه 70 نفري آزمايش و گروه گواه جايگزين شد. ابزار سياهه بروز حالت- صفت خشم اسپيلبرگر 1998 شماره 2 بود. آزمودني هاي گروه آزمايش به مدت 6 جلسه 90 دقيقه اي هفته اي يك بار آموزش بخشايش را دريافت كرد و گروه گواه در فهرست انتظار بود. داده ها با آزمون آماري تحليل واريانس مختلط (اندازه گيري مکرر) و شاخص هاي آمار توصيفي تحليل شد.
يافته ها: نتايج نشانگر اثربخشي معنادار آموزش بخشايش بركاهش ميزان خشم و مولفه هاي آن شامل صفت خشم، بروز بيروني، بروز دروني خشم، کنترل بروني، کنترل دروني خشم، در پس آزمون و پيگيري در چهار ماه پس از آزمايش بود.
نتيجه گيري: پژوهش حاضر مي تواند كاربرد هايي براي درمانگران خانواده جهت كاهش خشم با استفاده از آموزش بخشايش داشته باشد. پيشنهاد مي گردد بسته آموزشي بومي شده اي در زمينه بخشايش طراحي و تاثير آن بر متغير هاي فوق در مقايسه با بسته آموزشي حاضر بررسي شود

اثربخشی برنامه آموزش والدین بر كاهش مشكلات رفتاری كودكان

هدف: پژوهش حاضر با هدف تعيين ميزان اثربخشي برنامه آموزش والدين بر کاهش مشکلات رفتاري کودکان صورت گرفت.
روش: روش پژوهش نيمه تجربي با گروه آزمايش، گواه، پيش آزمون، پس آزمون و پيگيري 4 ماهه بود. جامعه آماري شامل کليه دانش آموزان سوم تا پنجم مقطع ابتدايي داراي مشکلات رفتاري شهر تهران در سال تحصيلي 90-89 و نمونه پژوهش شامل والدين 18 کودک داراي مشکلات رفتاري بود که به شيوه نمونه گيري دردسترس انتخاب و پس از پاسخگويي به پرسشنامه اختلال رفتاري راتر 1975 به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش و گواه جايگزين شد. والدين کودکان گروه آزمايش برنامه آموزش والدين را در 8 جلسه 60 دقيقه اي در 2 ماه دريافت کرد، اما گروه گواه مداخله اي دريافت نکرد. داده ها با استفاده از روش آماري کوواريانس تحليل شد.
يافته ها: نتايج نشان داد که مشکلات رفتاري آزمودني هاي گروه آزمايش در مقايسه با گروه گواه به طور معناداري کاهش يافت، به علاوه پس از گذشت 4 ماه نتايج مداخله در کودکان گروه آزمايشي پايدار بود.
نتيجه گيري: برنامه آموزش والدين راهبردي موثر براي کاهش مشکلات رفتاري کودکان است. بر مبناي نتايج اين پژوهش به مشاوران و روان شناسان کودک مي توان پيشنهاد نمود که با استفاده از اين برنامه آموزشي در کاهش مشکلات رفتاري کودکان بکوشند

مقایسه خودكارآمدی، اختلال هیجانی و احساس تنهایی در دانش آموزان دچار ناتوانی یادگیری و عادی

هدف: اين پژوهش با هدف تعيين و مقايسه خودکارآمدي، اختلال هيجاني و احساس تنهايي در دانش آموزان دچار ناتواني يادگيري و عادي انجام شد.
روش: روش پژوهش پس رويدادي و جامعه آماري کليه دانش آموزان پايه سوم، چهارم و پنجم ابتدايي چهار ناحيه آموزش و پرورش استان البرز در سال تحصيلي 89-1388 بود که به روش تصادفي از بين آن ها ناحيه 3 و از اين ناحيه 40 دانش آموز 12-9 ساله دچار ناتواني يادگيري انتخاب و با 40 دانش آموز عادي همتا شد. ابزار پژوهش پرسشنامه خودکارآمدي بندورا (2000)، پرسشنامه نسخه معلم راتر 1967 و مقياس احساس تنهايي آشر، هاميل و رشاو (1984) بود. داده ها با استفاده از روش تحليل واريانس چند متغيري تحليل شد.
يافته ها: نتايج نشان داد تفاوت ميزان خودکارآمدي، اختلال هيجاني و احساس تنهايي در دانش آموزان دچار ناتواني يادگيري و عادي معنادار، به گونه اي که خودکارآمدي در دانش آموزان عادي و اختلال هيجاني و احساس تنهايي در دانش آموزان دچار ناتواني يادگيري بيشتر بود.
نتيجه گيري: بر اساس يافته هاي پژوهش حاضر نتيجه مي شود که با افزايش خودکارآمدي دانش آموزان دچار ناتواني يادگيري مي توان اختلال هيجاني و احساس تنهايي آن ها را کاهش داد

اثربخشی درمان دلبستگی مادران بر علائم فزون اضطرابی دختران دارای مشكلات دلبستگی

هدف: هدف پژوهش حاضر تعيين ميزان اثربخشي درمان دلبستگي مادران بر علائم فزون اضطرابي دختران داراي مشکلات دلبستگي آن ها بود.
روش: روش پژوهش تجربي با طرح پيش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پيگيري و نمونه هدف 32 دانش آموز از جامعه 388 نفري دانش آموزان مقطع دوم و چهارم ابتدايي شهر اصفهان در سال 1389 بود که بيشترين نمره را در مشکلات دلبستگي و علائم فزون اضطربي به دست آوردند و مادران آن ها نيز در پژوهش شرکت داده شدند. از پرسشنامه مشکلات دلبستگي راندولف (1997) و سلامت روان کودکان انتاريو (1987) استفاده شد. جلسات درماني به صورت 10 جلسه گروهي در مورد مادران انجام و تاثير آن بر ميزان فزون اضطرابي دخترانشان بررسي شد.
يافته ها: نتايج نشان داد که درمان مبتني بر دلبستگي مادران باعث کاهش علائم فزون اضطرابي و در نتيجه بهبود دخترانشان در پس آزمون و در پيگيري يک ماهه شد. اين ميزان از کاهش علائم در شرکت کنندگان گروه آزمايش در مقايسه با گروه گواه نيز معنادار بود.
نتيجه گيري: درمان دلبستگي مادران راهبردهاي کارآمد و سودمندي را براي درمان اختلال فزون اضطرابي کودکاني که از مشکلات دلبستگي رنج مي برند، در اختيار والدين و مراکز رواندرماني کودکان قرار مي دهد
.

 

رابطه حمایت اجتماعی و سبك های مقابله، با تاب آوری در پسران نوجوان

هدف: هدف از پژوهش حاضر تعيين رابطه بين حمايت اجتماعي و سبک هاي مقابله با تاب آوري در نوجوانان حومه شهر تهران بود.
روش: روش پژوهش حاضر توصيفي از نوع همبستگي بود. 410 نوجوان از ميان دانش آموزان مقاطع راهنمايي و دبيرستان مناطق حومه شهر تهران با روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه هاي سبک هاي مقابله اي اندلر و پاركر (1990)، حمايت اجتماعي ادراک شده واکس، فيليپس، هالي، تامپسون، ويليامز و استوارت (1986) و تاب آوري كانر و ديويدسون (2003) جمع آوري شد. داده ها با روش هاي آماري همبستگي پيرسون و رگرسيون تحليل شد.
يافته ها: نتايج نشان داد، همبستگي بين حمايت اجتماعي و سبک هاي مقابله با تاب آوري در نوجوانان مثبت و معنادار است (0.01>
p). همچنين حمايت اجتماعي و سبک مقابله مساله محور قادر به پيش بيني تاب آوري است.
نتيجه گيري: بر اساس يافته هاي اين پژوهش مي توان چنين نتيجه گيري کرد که افزايش حمايت اجتماعي نوجوانان مناطق حومه شهر تهران توسط خانواده شان و ارائه خدمات شهري توسط نهادهاي ذيربط جهت حمايت هر چه بيشتر آنان، همچنين آموزش مهارت هاي اساسي و مفيد مقابله با مشکلات مي تواند نقش مهمي در افزايش تاب آوري نوجوانان داشته باشد

نقش دلبستگی به والدین در پیشرفت تحصیلی با واسطه گری خودكارآمدی

هدف: هدف پژوهش حاضر تعيين نقش دلبستگي به والدين در پيشرفت تحصيلي با واسطه گري خودكارآمدي بود.
روش: روش پژوهش از نوع همبستگي و جامعه آماري شامل 6530 دانش آموزان دبيرستاني شهر شيراز بود كه بر اساس روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي چندمرحله اي 301 نفر (147 پسر و 154 دختر) از انتخاب شد. در اين پژوهش دلبستگي به والدين به عنوان متغير برون زاد، خودكارآمدي به عنوان متغير واسطه اي و پيشرفت تحصيلي به عنوان متغير درون زاد در نظر گرفته شد. ابزار پژوهش خرده مقياس دلبستگي به والدين آرمسدن و گرينبرگ (1987) و مقياس خودكارآمدي عمومي شوآرزر و جروسلم (1992) بود. الگوي فرضي پژوهش با استفاده از روش رگرسيون چندگانه همزمان بر طبق روش مراحل بارون و كني (1989) آزمون شد.
يافته ها: نتايج نشان داد دلبستگي به والدين پيش بيني كننده مثبت و معنادار پيشرفت تحصيلي و خودكارآمدي پيش بيني كننده مثبت و معنادار پيشرفت تحصيلي است.
نتيجه گيري: در مجموع، خودكارآمدي مي تواند به عنوان متغير واسطه اي ميان دلبستگي به والدين و پيشرفت تحصيلي در نظر گرفته شود. بر اين اساس والدين مي توانند با فراهم كردن فضايي امن سطح پيشرفت تحصيلي فرزندان را ازطريق ارتقا سطح خودكارآمدي آن ها بهبود بخشند

ویژگی های روان سنجی مقیاس چندبعدی اضطراب كودكان

هدف: هدف پژوهش تعيين ويژگي هاي روان سنجي مقياس چندبعدي اضطراب كودكان بود.
روش: روش پژوهش توصيفي- پيمايشي بود. با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي چندمرحله اي از ميان 92249 دانش آموز پايه سوم، چهارم و پنجم ابتدايي مدارس دولتي شهر مشهد در سال تحصيلي 90-89، تعداد 507 دانش آموز انتخاب شد. ابزارهاي پژوهش پرسشنامه اطلاعات جمعيت شناختي، مقياس تجديدنظرشده اضطراب آشكار كودكان رينولدز و ريچموند (1978)، مقياس افسردگي كودكان كواكس (1977) و مقياس چندبعدي اضطراب كودكان مارچ، پاركر، ساليوان، استالينگ و كانرز (1997) بود.
يافته ها: تحليل داده ها نشان داد اعتبار بازآزمايي و همساني دروني كل مقياس چندبعدي اضطراب كودكان به ترتيب
0.48 و 0.79 است. همچنين همبستگي اين مقياس با مقياس اضطراب آشكار و مقياس افسردگي كودكان به ترتيب برابر با 0.38 و 0.02 بود كه بيانگر روايي همگرا و واگري مقياس مذكور است. نتايج تحليل عاملي تاييدي نيز نشان داد كه الگوي 4 عاملي مقياس چندبعدي اضطراب كودكان در جامعه ايراني برازش خوبي دارد.
نتيجه گيري: مقياس چندبعدي اضطراب مشخصه هاي روان سنجي قابل قبولي در جامعه ايراني دارد و يك ابزار غربالگري مفيد جهت شناسايي كودكان مبتلا به اختلال هاي اضطرابي است.

نقش واسطه ای مكانیسم های دفاعی در رابطه بین سبك های دلبستگی و ناگویی هیجانی

هدف: هدف پژوهش تعيين نقش واسطه اي مكانيسم هاي دفاعي در رابطه بين سبك هاي دلبستگي ايمن، اجتنابي و دوسوگرا با ناگويي هيجاني بود.
روش: روش پژوهش همبستگي و جامعه آماري شامل زنان و مردان 20 تا 55 ساله ساكن شهر تهران، به تعداد تقريبي چهار ميليون نفر بود كه از ميان آن ها 314 مرد و 362 زن به صورت داوطلب انتخاب و پرسشنامه سبك هاي دفاعي اندروز، سينگ و بوند (1993)، مقياس دلبستگي بزرگسال هازن و شيور (1987) و مقياس ناگويي هيجاني تورنتو بگبي، پاركر و تيلور (1994) توسط آن ها تكميل شد. تحليل داده ها با محاسبه ضرايب همبستگي و تحليل رگرسيون انجام شد.
يافته ها: نتايج نشان داد رابطه بين ناگويي هيجاني با سبك دلبستگي ايمن منفي و با سبك هاي دلبستگي اجتنابي و دوسوگرا مثبت است و مكانيسم هاي دفاعي در رابطه بين سبك هاي دلبستگي و ناگويي هيجاني تاثير واسطه اي دارد. سبك هاي دلبستگي ايمن و ناايمن از طريق مكانيسم هاي دفاعي رشديافته، روان آزرده و رشدنايافته در دو جهت متضاد تغييرات مربوط به ناگويي هيجاني را پيش بيني مي كند.
نتيجه گيري: تاثير واسطه اي مكانيسم هاي دفاعي در رابطه بين سبك هاي دلبستگي و ناگويي هيجاني جزيي است. مكانيسم هاي دفاعي ميزان تاثير سبك هاي دلبستگي بر ناگويي هيجاني را كاهش مي دهد اما اين تاثير كامل نيست، يعني رابطه سبك هاي دلبستگي و ناگويي هيجاني همچنان معنادار باقي مي ماند. لذا به منظور بازسازي فرايندهاي تنظيم هيجان، علاوه بر تقويت ويژگي هاي ايمني بخش دلبستگي، لازم است زمينه هاي به كارگيري مكانسيم هاي دفاعي رشديافته نيز فراهم شود.

رابطه سبك های یادگیری و خودكارآمدی دانشجویان گروه های تحصیلی

هدف: هدف پژوهش تعيين رابطه بين سبك هاي يادگيري و خودكارامدي دانشجويان گروه هاي تحصيلي علوم انساني، فني- مهندسي و علوم پايه بود.
روش: روش پژوهش علي- مقايسه اي و همبستگي و جامعه آماري شامل 7060 دانشجوي مقطع كارشناسي دانشگاه شهيد بهشتي در سال تحصيلي 89-88 بود كه با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي نسبي از ميان آن ها 364 نفر انتخاب شد. ابزار اندازه گيري، پرسشنامه سبك هاي يادگيري كلب (1999) و خودكارامدي عمومي شرر (1982) بود.
يافته ها: يافته ها نشان داد دانشجويان علوم انساني سبك يادگيري انطباق يابنده، دانشجويان فني- مهندسي سبك همگرا و دانشجويان علوم پايه سبك جذب كننده داشتند. رابطه خودكارامدي و گروه تحصيلي و جنس معنادار بود. خودكارامدي دانشجويان فني- مهندسي نسبت به گروه هاي علوم انساني و علوم پايه و دانشجويان دختر نسبت به دانشجويان پسر بالاتر بود. تفاوتي در سبك يادگيري دانشجويان دختر و پسر مشاهده نشد.
نتيجه گيري: براي ايجاد يا افزايش خودكارامدي دانشجويان لازم است آن ها از سبك هاي يادگيري هر رشته تحصيلي و مشاغل مرتبط با آن آگاهي يابند تا بتوانند از نظر تحصيلي و شغلي موفق باشند. همچنين بايد تدابيري اتخاذ كرد تا سبك ها و روش هاي تدريس استادان در دانشگاه متناسب با سبك يادگيري خاص هر رشته تحصيلي باشد تا آموزش مطلوب تحقق يابد و دانشجويان بتوانند مباني رشته تخصصي خود را ياد بگيرند و از دانش خود به طور كاربردي استفاده كنند تا خود را افرادي كارآمد بدانند.

« بعدی  ۳۱۵  ۳۱۴  ۳۱۳  ۳۱۲  ۳۱۱  ۳۱۰  ۳۰۹  ۳۰۸  ۳۰۷  ۳۰۶  ۳۰۵  ۳۰۴  ۳۰۳  ۳۰۲  ۳۰۱  ۳۰۰  ۲۹۹  ۲۹۸  ۲۹۷  ۲۹۶  قبلی »