مقایسه سطح شادكامی و سلامت جسمی و روانی دانشجویان دختر و پسر متاهل و مجرد دانشگاه

هدف: هدف پژوهش تعيين نقش تاهل و تجرد بر سطح شادكامي و سلامت جسمي و رواني دانشجويان دختر و پسر دانشگاه بود.
روش: روش پژوهش از نوع علي-مقايسه اي و ابزار پژوهش پرسشنامه هاي شادكامي آكسفورد 1989، سلامت عمومي گلدبرگ و هيلر (1979) و پرسشنامه محقق ساخته براي کسب اطلاعات شخصي بود. جامعه آماري 8600 دانشجوي دختر و پسر متاهل و مجرد ورودي 1384 به بعد دانشكده هاي مجتمع اميرالمومنين دانشگاه آزاد واحد كرج بود که به روش نمونه گيري در دسترس طبق جدول كرجسي-مورگان (1970) 400 نفر -200 دختر و پسر متاهل و 200 دختر و پسر مجرد- انتخاب شد. از تعداد 200 نفر در هر گروه 100 نفر در محدوده سني 25 تا 29 و 100 نفر در محدوده سني 30 تا 35 قرار داشت.
يافته ها: يافته ها نشان داد سطح شادكامي و سطح کلي سلامت جسمي و رواني دانشجويان متاهل بيشتر از دانشجويان مجرد است. نشانه هاي بدني، علایم اضطراب و اختلال در خواب، ميزان افسردگي و اختلال در کارکرد اجتماعي در دانشجويان متاهل کمتر از دانشجويان مجرد است. تفاوت سطح شادكامي و سطح كلي سلامت جسمي و رواني و مولفه هاي آن بر اساس جنس و سن در دانشجويان مجرد معنادار نيست.
نتيجه گيري: از آنجا كه ازدواج نقش موثري در سطح سلامت عمومي و شادكامي جوانان دارد، لازم است تمهيداتي از سوي سياستگذاران براي تسهيل در امر ازدواج افراد جامعه صورت پذيرد.

 

اعتبار و پایایی پرسشنامه خود توصیفی بدنی دختران نوجوان

هدف: هدف کلي پژوهش تعيين اعتبار و پايايي پرسشنامه خود توصيفي بدني در دختران نوجوان بود.
روش: روش پژوهش از نوع همبستگي و جامعه آماري شامل کليه دانش آموزان دختر 8 تا 18 ساله شهر تهران بود که از ميان آن ها 627 نفر به روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي تصادفي از سه زير جامعه ابتدايي، راهنمايي و متوسطه انتخاب شدند و پرسشنامه خود توصيفي بدني مارش و همكاران (1994) را تکميل کردند. براي آزمون ساختار عاملي پرسشنامه از روش هاي تحليل عامل اکتشافي و تحليل عامل تاييدي استفاده و پايايي پرسشنامه با روش آلفاي کرانباخ محاسبه شد.
يافته ها: نتايج تحليل عامل اکتشافي هشت عامل خودپنداره بدني شامل لياقت ورزشي، چربي بدني، ظاهر بدني، انعطاف پذيري، سلامتي، فعاليت بدني، هماهنگي و عزت نفس را براي دختران نوجوان به دست داد که از لحاظ ماهيت شامل عامل ظاهربدني و توانايي بدني است و نتايج تحليل عامل تاييدي عوامل هشتگانه را تاييد کرد. نتايج بررسي اعتبار سازه عاملي نشان داد کل خرده مقياس هاي هشتگانه شناخته شده پرسشنامه خود توصيفي بدني، %44.60 واريانس را به خود اختصاص داده اند. همچنين پايايي پرسشنامه 0.87 بود.
نتيجه گيري: نتايج پژوهش حاضر اعتبار و پايايي پرسشنامه خود توصيفي بدني را براي تشخيص خود پنداره بدني در ميان دختران نوجوان تاييد مي کند

اثربخشی رفتار درمانگری دیالكتیكی همراه با دارو درمانگری در مقایسه با دارو درمانگری در كاهش افكار خودكشی بیماران دچار افسردگی اساسی اقدام كننده به خودكشی

هدف: هدف پژوهش تعيين ميزان اثربخشي رفتار درمانگري ديالکتيکي همراه با دارو درمانگري در مقايسه با دارو درمانگري در کاهش ميزان گرايش به خودکشي در بيماران دچار افسردگي اساسي بود.
روش: روش شبه آزمايشي، با دو گروه آزمايش (رفتار درمانگري ديالکتيکي و دارو درمانگري) و گروه گواه (دارودرمانگري) و جامعه آماري بيماران مراجعه کننده به بيمارستان هاي لقمان الدوله، آزادي و مرکز خدمات روان شناختي مهرتابان بود که افسردگي اساسي همايند با افکار خودکشي داشتند. با روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي در هر گروه تعداد 12 نفر 7 زن و 5 مرد انتخاب شد. ابزارهاي پژوهش مصاحبه تشخيصي ساختار يافته، بر اساس راهنماي تشخيصي و آماري اختلال هاي رواني 2000، آزمون افسردگي 2005 و خودکشي بک 1997 بود. دارودرمانگري و رفتاردرمانگري ديالکتيکي به صورت فردي و گروهي به مدت 7 ماه (هر هفته دو جلسه مجموعا 28 جلسه انفرادي و 28 جلسه گروهي) انجام گرفت.
يافته ها: يافته نشان داد رفتاردرمانگري ديالکتيکي همراه با دارودرمانگري در کاهش ميزان گرايش به خودکشي مؤثرتر از دارودرمانگري به تنهايي است.
نتيجه گيري: در حوزه درمان و زمينه کار با افراد افسرده و افرادي که در حالت بحران به سر مي برند و گرايش به خود شي دارند، رفتار درماني ديالکتيکي با توجه به ماهيت آن، بسيار کارا و نويد بخش به نظر مي رسد

رابطه میان سخت رویی روان شناختی، رضایت از زندگی و امید با عملكرد تحصیلی دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی

هدف: هدف پژوهش تعيين رابطه ميان سخت رويي روان شناختي، رضايت از زندگي و اميد با عملکرد تحصيلي بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع همبستگي چندگانه است. 364 نفر دانش آموز دختر پيش دانشگاهي شهر اهواز با روش نمونه گيري خوشه اي چندمرحله اي انتخاب شدند و به پرسشنامه ديدگاه هاي شخصي کوباسا (1979)، مقياس رضايت از زندگي دينر (1985) و مقياس اميد بزرگسالان اسنايدر (2000) پاسخ دادند. داده ها با آزمون همبستگي پيرسون و رگرسيون سلسله مراتبي تحليل شد.
يافته ها: نتايج آشکار ساخت که ميان سخت رويي روان شناختي (تعهد، کنترل و مبارزه طلبي)، رضايت از زندگي و اميد با مولفه هاي اميد (کارگزار و گذرگاه) ارتباط مثبت معنا داري وجود دارد. علاوه بر اين، ميان سخت رويي روان شناختي و رضايت از زندگي و ميان اميد و رضايت از زندگي ارتباط مثبت و معني دار است. مولفه هاي کارگزار اميد، تعهد، کنترل و گذرگاه به ترتيب بيشترين سهم را در پيش بيني رضايت از زندگي و نيز رضايت از زندگي و سخت رويي روان شناختي سهم بيشتري در پيش بيني و تبيين عملکرد تحصيلي داشتند.
نتيجه گيري: نتايج اين پژوهش، ضرورت توجه متوليان نظام آموزشي کشور را در جهت تدوين برنامه هايي براي به کارگيري جنبه هاي روان شناختي به منظور افزايش سخت رويي، رضايت از زندگي، اميد و تاثير اين عوامل در ارتقاي عملکرد تحصيلي دانش آموزان مورد تاکيد قرار مي دهد

كیفیت دلبستگی و مشكلات رفتاری - هیجانی در نوجوانان: بررسی نقش پدران

هدف: هدف پژوهش تعيين نقش کيفيت دلبستگي به پدر در پيش بيني مشکلات رفتاري و هيجاني نوجوانان بود.
روش: روش پژوهش همبستگي و جامعه آماري کليه دانش آموزان دختر و پسر مقاطع سوم راهنمايي و اول دبيرستان شهر تهران به تعداد 123718 نفر بود. به روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي از 5 منطقه آموزشي در سطح تهران 320 نوجوان دختر و پسر (170 دختر و 150 پسر) انتخاب شدند و پرسشنامه هاي خودگزارش دهي نوجوان آخنباخ و رسکولا (2001) و سياهه دلبستگي به والدين و همسالان آرمسدن و گرينبرگ (1987) را تکميل کردند.
يافته ها: يافته ها نشان داد دلبستگي به پدر و همه مولفه هاي آن در دختران بيش از پسران با نشانگان بروني سازي و دروني سازي رابطه دارد. در دختران مهم ترين عامل پيش بيني کننده منفي نشانگان دروني سازي شده، دلبستگي به پدر و بيگانگي از پدر مهم ترين عامل پيش بيني کننده مثبت نشانگان بروني سازي شده بود. در پسران بيگانگي از پدر هم در پيش بيني نشانگان بروني سازي شده و هم نشانگان دروني سازي شده بيشترين سهم را داشت.
نتيجه گيري: با توجه به اين که دلبستگي به پدر نقش معناداري در پيش بيني مشکلات روان شناختي نوجوانان پسر و دختر دارد و ماهيت اين رابطه در دو جنس متفاوت است، لازم است برنامه هايي آموزش پدران در اين زمينه طرح ريزي شود.

نقش واسطه ای خودشیفتگی در رابطه بین همدلی و كیفیت روابط بین شخصی

هدف: هدف پژوهش حاضر تعيين نقش واسطه اي خودشيفتگي در رابطه بين همدلي و کيفيت روابط بين شخصي بود.
روش: روش پژوهش از نوع همبستگي و جامعه آماري کليه دانشجويان ساکن خوابگاه هاي دانشگاه تهران در سال تحصيلي 1389-1388 بود که از ميان آن ها 609 دانشجو (165 پسر، 399 دختر، 45 نفر جنس اعلام نشده) در اين پژوهش شرکت و مقياس همدلي عاطفي علي و همکاران (2009)، مقياس مشکلات بين شخصي هرويتز و همکاران (1988) و مقياس شخصيت خودشيفته راسکين و تري (1988) را تکميل کردند. از ضريب همبستگي براي تحليل داده ها و از ماتريس واريانس - کوواريانس به عنوان داده ورودي و الگويابي معادلات ساختاري (تحليل مسير) براي آزمون الگوي فرضي پژوهش استفاده شد.
يافته ها: نتايج نشان داد که الگوي فرضي اوليه با داده هاي مشاهده شده، برازش مطلوب دارد. ضرايب تمامي مسيرها در الگوي فرضي معنادار بود. همبستگي همدلي با کيفيت روابط بين شخصي مثبت و همبستگي خودشيفتگي با کيفيت روابط بين شخصي منفي بود. الگويابي معادلات ساختاري نشان دهنده تاثيرگذاري غيرمستقيم همدلي بر کيفيت روابط بين شخصي از طريق خودشيفتگي بود.
نتيجه گيري: از آن جايي که همدلي و خودشيفتگي ميزان بالايي از تغييرپذيري کيفيت روابط بين شخصي را تبيين مي نمايد مي توان توجه به اين عوامل را در کيفيت روابط بين شخصي مهم دانست.

مقایسه طرح واره های ناسازگار اولیه و رفتارهای مقابله ای اجتناب در مردان وابسته به مواد شبه افیونی و افراد بهنجار

هدف: هدف پژوهش حاضر تعيين و مقايسه طرح واره هاي ناسازگار اوليه و رفتارهاي مقابله اي اجتناب در مردان وابسته به مواد شبه افيوني و افراد بهنجار بود.
روش: روش پژوهش علي مقايسه اي (پس رويدادي) و جامعه آماري 187 نفر از مراجعان سه کلينيک ترک اعتياد بود که وابستگي به مواد شبه افيوني داشتند. از ميان اين افراد، 56 بيمار به صورت تصادفي انتخاب و طرح واره هاي ناسازگار اوليه و رفتارهاي مقابله اي اجتناب شان با 56 نفر از افرادي که وابستگي به مواد نداشتند مقايسه شد. ابزار پژوهش پرسشنامه کوتاه طرح واره يانگ نسخه سوم، 2005 و پرسشنامه اجتناب يانگ - راي، 1994بود.
يافته ها: نتايج نشان داد که تفاوت طرح واره هاي ناسازگار اوليه در افراد وابسته به مواد و افراد بهنجار معني دار است و سبک هاي اجتنابي در افراد وابسته به مواد به طور معني داري بيشتر از افراد بهنجار است.
نتيجه گيري: طرحواره هاي ناسازگار اوليه مي تواند عامل زمينه ساز و آسيب زاي گرايش به سوء مصرف مواد باشد. از سوي ديگر چون افراد وابسته به مواد بيش از افراد بهنجار از رفتارهاي مقابله اي اجتناب استفاده مي کنند که رويه هايي ناسازگار براي رويارويي با مشکلاتند، مداخله در اين رفتارها ضروري به نظر مي رسد تا از اين طريق بتوان مانع تقويت طرح واره هاي ناسازگار اوليه شد و به فرد نيز براي تغيير آن ها کمک کرد.

مقایسه جهت ترسیم اشكال متحرك توسط كودكان پیش دبستانی و دبستانی با توجه به دست برتری آن ها

هدف: هدف پژوهش تعيين و مقايسه جهت ترسيم اشکال متحرک در کودکان پيش دبستاني و دبستاني با توجه به دست برتري آن ها بود.
روش: روش پژوهش علي مقايسه اي و جامعه آماري 459294 نفر دانش آموز دختر و پسر پيش دبستاني و دبستاني مشغول به تحصيل شهر تهران در سال تحصيلي 88-1387 بود. از ميان آن ها به روش نمونه گيري تصادفي چندمرحله اي 160 کودک (83 دختر و 77 پسر) با ميانگين سني
7.96 انتخاب شد. ابزارهاي پژوهش آزمون دست برتري چاپمن (1987) و مقياس جهت گيري ترسيم اشکال متحرک (محقق ساخته بر مبناي مقياس اشکال اسندگراس و واندروارت، 1980) بود.
يافته ها: نتايج نشان داد که جهت ترسيم اشکال متحرک در کودکان راست دست و چپ دست و نيز در کودکان پيش دبستاني با دبستاني تفاوت دارد، اما تحت تاثير دست برتري نيست.
نتيجه گيري: اين نتايج مويد تاثير جهت نگارش فارسي بر ترسيم اشکال متحرک است و مي تواند کاربردهاي مهمي در آموزش نقاشي و طراحي کودکان چپ دست و راست دست ايراني داشته باشد.

الگوی ارتباط عدم تناسب فرد - شغل با فرسودگی هیجانی و تمایل به ترك خدمت: شواهدی برای الگوی استرس – نامتعادلی - جبران

هدف: هدف اين پژوهش تعيين الگوي ارتباط عدم تناسب فرد شغل با فرسودگي هيجاني و تمايل به ترک خدمت به عنوان شواهدي براي الگوي استرس – نامتعادلي - جبران بود.
روش: روش پژوهش همبستگي (تحليل ماتريس کو واريانس) و جامعه آماري 800 نفر کارکنان مرد دو شيفت کاري شرکت لاستيک دنا در پاييز 1388 بودند که از بين آن ها 300 نفر به شيوه سهل الوصول انتخاب شدند و به پرسشنامه هاي تمايل به ترک خدمت تک ليب و همکاران (2005)، عدم تناسب فرد - شغل و فرسودگي هيجانيمولکي و همکاران (2006) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون، الگوسازي معادله ساختاري و تحليل ميانجي تحليل شد.
يافته ها: نتايج نشان داد رابطه عدم تناسب فرد - شغل با فرسودگي هيجاني و تمايل به خدمت مثبت و معنادار است. الگوي ساختاري پژوهش نيز مشتمل بر پيوند مستقيم ميان عدم تناسب فرد - شغل با فرسودگي هيجاني و تمايل به ترک خدمت و پيوند مستقيم فرسودگي هيجاني با تمايل به ترک خدمت بود. تحليل ميانجي، در رابطه با عدم تناسب فرد - شغل با تمايل به ترک خدمت از نقش ميانجيگر پاره اي فرسودگي هيجاني حمايت نمود.
نتيجه گيري: با توجه به نتايج اين پژوهش در مورد تاييد نسبي الگوي استرس – نامتعادلي - جبران، لازم است براي پيشگيري از فرسودگي هيجاني و ترک خدمت، تناسب فرد - شغل محور برنامه ريزي ها قرار گيرد.

رابطه عوامل شخصیت با گرایش به خشونت: نقش میانجیگر پایگاه های هویت

هدف: هدف مطالعه حاضر تعيين رابطه بين پنج عامل شخصيت و گرايش به خشونت، به علاوه شناسايي نقش پايگاه هاي هويت به عنوان متغيري بود که ممکن است در اين بين اثر ميانجيگر داشته باشد.
روش: روش پژوهش از نوع همبستگي و جامعه شامل دانشجويان مجرد مشغول به تحصيل در دو مقطع کارشناسي و دکتراي حرفه اي در دانشگاه هاي دولتي شهر تهران بود که 458 نفر (267 دختر و 218 پسر) از آنان با روش نمونه گيري طبقه اي و در دسترس انتخاب شدند و نسخه کوتاه سياهه پنج عامل بزرگ شخصيت مک کرا و کاستا (1987)، پرسشنامه گسترش يافته سنجش هويت من آدامز (
يافته ها: از بين ابعاد شخصيت، روان آزرده خويي رابطه اي مثبت و باز بودن، موافقت پذيري و وجداني بودن رابطه اي منفي با گرايش به خشونت نشان داد. تحليل مسير نشان داد که مسيرهاي روان آزرده خويي و وجداني بودن به گرايش به خشونت با واسطه هويت سردرگم و مسيرهاي برون گرايي و باز بودن به گرايش به خشونت با واسطه هويت زودرس معني دارند.
نتيجه گيري: يافته هاي مطالعه حاضر رابطه بين شخصيت و گرايش به خشونت را تاييد مي کند. به علاوه، اثبات نقش تعديل کنندگي هويت در رابطه با شخصيت و خشونت، مي تواند باعث بسط و گسترش مباني پژوهشي و نظرياتي اين حوزه شود.

ناهماهنگی شناختی و تغییر نگرش: نقش معیارهای مختلف در تعامل با عزت نفس

هدف: هدف اين پژوهش آزمون الگوي ناهماهنگي شناختي معيارهاي خود (استون و کوپر، 2001) بود که به منظور تبيين تناقضات موجود بين ديدگاه هاي مختلف درباره نقش «خود» در فرايندهاي ناهماهنگي شناختي را انجام شد.
روش: روش پژوهش شبه آزمايشي با طرح پيش آزمون - پس آزمون و گروه گواه و جامعه آماري کليه دانشجويان کارشناسي رشته روان شناسي دانشگاه شهيدبهشتي در سال 1388 به تعداد 250 نفر بود. 150 نفر از آن ها به روش نمونه گيري هدفمند انتخاب و با توجه به نمرات عزت نفس که به وسيله آزمون عزت نفس روزنبرگ ( 1965) سنجيده شد به دو گروه داراي عزت نفس بالا و پايين تقسيم گرديدند و سپس با توجه به فرضيه هاي پژوهش در 4 گروه آزمايشي و 1 گروه گواه گمارده شدند. اين افراد با استفاده از پارادايم موافقت القاشده دچار ناهماهنگي شدند. سپس با توجه به پيش بيني هاي الگوي ناهماهنگي شناختي معيارهاي خود، طي مداخله اي کوتاه چند خوداسنادي خنثي و مثبت براي آزمودني ها قابل دستيابي شد در پايان ميزان کاهش ناهماهنگي آن ها اندازه گيري شد.
يافته ها: نتايج نشان داد در گروه هايي که خوداسنادي هاي خنثي برايشان قابل دستيابي شده بود، عزت نفس هيچ نقشي در کاهش ناهماهنگي نداشت. اما در بقيه گروه ها عزت نفس آزمودني ها بر ميزان کاهش ناهماهنگي آن ها اثرگذار بود.
نتيجه گيري: اين نتايج از پيش بيني هاي الگوي ناهماهنگي شناختي معيارهاي خود پشتيباني مي کند، يعني اين الگو مي تواند تناقض هاي بين ديدگاه هاي جديد درباره ناهماهنگي را تبيين کند. بدين ترتيب که در موقعيت هاي ناهماهنگي زا مي توان با توجه به سطح عزت نفس افراد، تکاليف دربردارنده معيارهاي شخصي يا هنجاري را ارايه کرد و زمينه کاهش ناهماهنگي و حل تعارض هاي ناشي از آن را فراهم کرد.

رابطه بین مكانیزم های دفاعی با تجربه و ابراز خشم در دانشجویان دختر

هدف: هدف پژوهش تعيين رابطه بين مکانيزم هاي دفاعي، تجربه و ابراز خشم در يک نمونه دانشجويي بود.
روش: روش پژوهش همبستگي و جامعه آماري کليه دانشجويان دختر مشغول به تحصيل سال 89-1388 دوره کارشناسي دانشگاه شهيد بهشتي به تعداد 4200 نفر بود که از ميان آن ها 213 نفر به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه مکانيزم هاي دفاعي باند و همكاران (1983) و نسخه شماره 2 پرسشنامه بروز خشم زمينه اي- خصلتي اسپيلبرگر (1986) را تکميل کردند. براي تحليل داده ها از فراواني، ميانگين، انحراف معيار، ضريب همبستگي و تحليل رگرسيون استفاده شد.
يافته ها: يافته ها نشان داد مکانيرم دفاعي رشديافته با تجربه و مهار خشم رابطه مثبت و با ابراز خشم و برخي زيرمقياس هاي آن از جمله بروز كلامي و جسماني خشم، خلق و خو و واكنش خشمگينانه رابطه منفي دارد و مکانيزم هاي دفاعي رشد نايافته و روان آزرده با تجربه و مهار خشم رابطه منفي و با ابراز خشم و زيرمجموعه هاي آن رابطه مثبت دارد.
نتيجه گيري: افرادي که از مکانيزم هاي دفاعي رشديافته استفاده مي کنند مي توانند احساس هاي خود از جمله خشم را تجربه کنند و به همين خاطر، خشم خود را بهتر مي توانند مهار مي کنند. اما افرادي که از مکانيزم هاي دفاعي رشد نايافته و روان آزرده استفاده مي کنند از تجربه احساس هاي خويش اجتناب مي کنند که به معناي از بين رفتن آن احساس نيست بلکه اين احساس ناديده گرفته شده، به شكل رفتارهايي برون ريزي مي شود كه گاهي خارج از کنترل آن ها است. بنابراين بايد افراد را براي استفاده از مکانيزم هاي دفاعي رشديافته آموزش داد.

« بعدی  ۳۱۳  ۳۱۲  ۳۱۱  ۳۱۰  ۳۰۹  ۳۰۸  ۳۰۷  ۳۰۶  ۳۰۵  ۳۰۴  ۳۰۳  ۳۰۲  ۳۰۱  ۳۰۰  ۲۹۹  ۲۹۸  ۲۹۷  ۲۹۶  ۲۹۵  ۲۹۴  قبلی »