مقایسه خشم و احساس گناه در مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی و اختلال استرس پس از سانحه با افراد عادی

هدف این پژوهش مقایسه میزان خشم و احساس گناه در مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی و اختلال استرس پس از سانحه با افراد عادی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال استرس پس از سانحه بودند که به مراکز خدمات بهداشت روانی در شهر اراک در سال 1387 مراجعه نمودند. جامعه افراد عادی نیز کلیه کارکنان مراکز خدمات بهداشت روانی شهر اراک بودند. نمونه این پژوهش شامل 30 نفر از افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی (MDD )، 30 نفر از افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) که به تشخیص روانپزشک و روانشناس بالینی دارای این اختلال ها بودند و 30 نفر از افراد عادی به عنوان گروه مقایسه (جمعاً 90 نفر) بودند که به روش تصادفی ساده از بین افراد مراجعه کننده به چهار مرکز خدمات روانشناختی در شهر اراک انتخاب شدند و در مرحله بعد پرسشنامه های حالت- صفت بیان خشم (STAXI-2 ) و پرسشنامه احساس گناه (TOSCA-3) بر روی آنها اجرا و پس از نمره گذاری داده های بدست آمده با نرم افزار SPSS و روش تحلیل واریانس یک راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین میزان خشم در افراد مبتلا به PTSD  و افراد مبتلا به MDD با افراد عادی تفاوت وجود داشته و تفاوت در هر سه گروه معنا دار بود(001/0P<). همچنین بین میزان احساس گناه در افراد مبتلا بهPTSD  و افراد مبتلا به MDD با افراد عادی تفاوت وجود داشت که این تفاوت در بین افراد مبتلا به PTSD با افراد مبتلا به MDD معنا دار نبود(001/0P>). ولی در بین افراد مبتلا به PTSD  با افراد عادی و همچنین بین افراد مبتلا به MDD با افراد عادی تفاوت معنا دار بود(001/0P<).

تاثیر آموزش بازی‌درمانی مبتنی بر رابطۀ والد- کودک ( CPRT) مطابق با الگوی لندرث به مادران برکاهش مشکلات رفتاری کودکان

روان­شناسان برای رفع مشکلات رفتاری کودکان، شیوه­های گوناگونی را در طول سالیان متعدد طراحی کرده­اند. برخی از روش­ها بر خود کودک، برخی بر والدین و برخی بر محیط آموزشی متمرکز بوده است. بارزترین شیوۀ تغییر رفتار در کودکان، به بازی درمانی باز می­گشته است. این روش درگذشته بیشتر بر تعامل درمانگر با کودک متمرکز بوده است؛ درحالی­که برخی الگوها به آموزش این شیوه به والدین و تکیه بر آنها به عنوان واسطی برای ترمیم و بهبود رفتارهای کودکان نزدیک شده­اند. یکی از این روش­ها الگوی بازی­درمانی مبتنی بر رابطۀ والد- کودک (CPRT) است. بر این اساس مسالۀ تحقیق حاضر اینست که آیا آموزش مهارت­های بازی­درمانی مبتنی بر رابطۀ والد-کودک به مادران، باعث کاهش مشکلات رفتاری درکودکان می­شود؟ به منظور بررسی این امر، کودکان پیش دبستانی 7- 6 ساله در دو مرحله مورد ارزیابی قرار گرفتند. در مرحلۀ اول 73 کودک توسط سیاهۀ رفتاری کودک(CBCL)  مورد بررسی قرار گرفتند که 25 نفر از آنها دارای مشکلات رفتاری بوده­اند و13 نفر از مادران آنها آمادۀ شرکت در طرح حاضر شدند. از این 13 نفر 6 نفر در گروه آزمایش و 7 نفر در گروه کنترل، بطور تصادفی جایگزین شدند.

   تمامی این والدین در دو مرحلۀ پیش و پس­آزمون، پرسش­نامۀ CBCL را پُر نمودند. افراد گروه کنترل در انتظار درمان ماندند و گروه آزمایش طی 10 جلسۀ 2 ساعته، در برنامۀ آموزش مهارت­های بازی­درمانی شرکت کردند. داده­های مرحلۀ پیش و پس­آزمون با استفاده از آزمون آماری یومن ویتنی مورد مقایسه قرار گرفت. یافته­ها نشان دادکه آموزش مهارت­های بازی­درمانی به مادران موجب کاهش مشکلات رفتاری در کودکانِ گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است.

اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به آسم

هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثر بخشی درمان شناختی- رفتاری به شیوه گروهی بر افسردگی و اضطراب بیماران زن مبتلا به آسم شهر اصفهان بود. بدین منظور 28 بیمار مبتلا به آسم بصورت تصادفی خوشه ای از مراکز درمانی شهر اصفهان انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. این دو گروه در مرحله پیش آزمون با استفاده از زیر مقیاس های اضطراب و افسردگی آزمون SCL-90-R  مورد ارزیابی واقع شدند. سپس گروه آزمایش طی هشت جلسه هفتگی تحت درمان شناختی- رفتاری به شیوه گروهی قرار گرفت و گروه گواه هیچگونه مداخله روانشناختی دریافت نکرد. در پایان هشت جلسه درمانی، دو گروه آزمایش وگواه در مرحله پس آزمون بار دیگر توسط زیر مقیاسهای اضطراب و افسردگی آزمون SCL-90-R  مورد ارزیابی قرار گرفتند. همچنین زیر مقیاس عملکرد تنفسی از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم(AQLQ) ، به منظور بررسی تأثیر احتمالی میزان اضطراب و افسردگی بر علائم و نشانه های این بیماری، توسط گروه‌های گواه و آزمایش قبل و بعد از مداخله درمانی تکمیل گردید. نتایج حاصل تحلیل کوواریانس نشان داد که میانگین نمرات اضطراب و افسردگی گروه آزمایش، در مرحله پس آزمون به میزان معناداری نسبت به گروه گواه کاهش پیدا کرده است (05/0>P). همچنین میانگین نمرات عملکرد تنفسی گروه آزمایش در مرحله پس آژمون به میزان معناداری نسبت به گروه گواه افزایش یافته است(05/0>P). بر اساس یافته های فوق می توان گفت درمان شناختی- رفتاری به شیوه گروهی می تواند به عنوان یک درمان مفید جهت بهبود اختلالات روانی همراه با بیماری آسم و  عملکرد تنفسی (علائم و نشانه ها) به کار گرفته شود.

بررسی مقایسه‌ای علایم مثبت و منفی اسکیزوتایپی و ابعاد شخصیت اسکیزوتایپال در میان دانشجویان دختر و پسر

هدف پژوهش حاضر مقایسه‌ علایم مثبت و منفی اسکیزوتایپی و ابعاد شخصیت اسکیزوتایپال در میان دانشجویان دختر و پسر بود. بدین منظور تعداد 150 دانشجوی دختر و 150 دانشجوی پسر دانشگاه تبریز به روش نمونه‌گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپال (راین؛1991) در مورد دانشجویان اجرا گردید. برای تحلیل داده‌های پژوهش از شاخص‌های آمار توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) استفاده شد. یافته‌های پژوهش حاضر نشان داد که بین دانشجویان دختر و پسر در شاخص کلی شخصیت اسکیزوتایپال تفاوت معنی‌دار وجود دارد (05/0>P). بعلاوه، بین دانشجویان دختر و پسر در علایم منفی اسکیزوتایپی و ابعاد تجربیات ادراکی غیر معمول، عاطفه محدود، نداشتن دوستان نزدیک و گفتار عجیب و غریب تفاوت معنی‌دار وجود دارد (05/0>P). در مقابل، تفاوت معنی‌داری بین آنها در علایم مثبت اسکیزوتایپی و ابعاد تفکر جادویی، تفکر عطفی، سوء ظن یا بدگمانی، اضطراب اجتماعی بیش از حد و رفتار عجیب و غریب وجود ندارد (

مقایسه تأثیر آموزش نوروفیدبک و دارو درمانی بر کاهش نشانه های اضطراب و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر

هدف اساسی پژوهش کنونی تعیین تفاوت تأثیر آموزش نوروفیدبک و دارو درمانی بر کاهش نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و سطح کیفیت زندگی بیماران بوده است. بدین منظور  16 نفر از مراجعه کنندگان به یکی از درمانگاه های روان پزشکی شهر تهران که بر اساس مصاحبه روان پزشک و ملاک های تشخیصی  متن تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی- ویرایش چهارم (DSM-IV-TR) (انجمن روان پزشکی آمریکا، 2000)، تشخیص اختلال اضطراب فراگیر دریافت کرده و فاقد ابتلاء به اختلالات دیگر روان شناختی بودند (8 نفر در گروه آموزش نوروفیدبک و 8 نفر در گروه دارو درمانی) مورد مطالعه قرار گرفتند. بیماران هر دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون از طریق مقیاس 7 سؤالی اضطراب فراگیر (GAD-7) و  پرسشنامه کیفیت زندگی (PWI-A)  مورد سنجش قرار گرفتند. به گروه دریافت کننده آموزش نوروفیدبک طبق پروتکل درمانی پانزده جلسه 30 دقیقه ای آموزش نوروفیدبک (سه جلسه در هفته) افزایش موج آلفا داده شد و گروه گیرنده دارو نیز زیر نظر روان پزشک معالج با داروهای ضد اضطراب SSIRs)) به مدت یک سال تحت درمان قرار گرفت. ثبت و آموزش فعالیت موج آلفا در ناحیه  O1 یا  O2انجام گرفت و بیماران برای افزایش دامنه آلفای بالاتر از آستانه تعیین شده، فیدبک صوتی دریافت می کردند. برای تحلیل داده ها از روش توصیفی، آزمون ویلکاکسون و آزمون یومن ویتنی استفاده گردید. یافته های پژوهش بیانگر آن است که آموزش نوروفیدبک منجر به افزایش موج آلفا در گروه دریافت کننده این روش گردید. همچنین تاثیر آموزش نوروفیدبک در کاهش نشانه های اختلال اضطراب فراگیر در این گروه به طور معنا دار بیش از گروه دارو درمانی بوده است. در زمینه تغییر شاخص کیفیت زندگی بیماران، بین دو روش تفاوت معنا دار مشاهده نگردید.

مقیاس تصویر خودمنفی» (NSPS) : ساخت عاملی و ویژگی‌های روانسنجی

هدف پژوهش حاضر، تعیین ساخت عاملی و ویژگی های روانسنجی «مقیاس تصویر خود منفی» (NSPS) است، لذا پس از آماده سازی مقیاس مذکور و انجام مراحل مقدماتی و رفع مشکلات احتمالی، NSPS بر روی 574 دانشجوی کارشناسی دانشگاه شاهد که به شیوه نمونه برداری خوشه ای انتخاب شده بودند، اجرا گردید و ساخت عاملی این ابزار با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحلیل ها بیانگر ساختار 4 عاملی NSPS است که به ترتیب عبارتند از: «نگرانی درباره آشکار شدن نقائص مرتبط با ظاهر فیزیکی»، «نگرانی درباره آشکار شدن نقائص مرتبط با کفایت اجتماعی (1)»، «نگرانی درباره آشکار شدن نقائص مرتبط با کفایت اجتماعی (2)» و «نگرانی درباره آشکار شدن نقائص مرتبط با کنترل علائم اضطراب». جهت بررسی پایاییNSPS و عوامل آن، ضرایب همسانی درونی و ضرایب بازآزمایی محاسبه شدند که نتایج بیانگر پایایی قابل قبولNSPS و عوامل آن است. بررسی اعتبار سازه NSPS و عوامل آن با 6 مقیاس ( SIAS SPS, LSAS-SR,SPIN ,DASS-21, BDI-II, ) نشان می دهد که ضرایب همبستگی گشتاوری پیرسون بین NSPS و مقیاس های دیگر معنادار هستند و تنها همبستگی های آن با LSAS-SR از همه کمتر یا غیرمعنادار بودند که به تبیین آن‌ها پرداخته خواهد شد. در مجموع، نتایـج این مطالـعه شواهـدی برای صحـت ساخت عاملی و پایایی و اعتبار قابل قبـول عامل های NSPS را ارائـه می دهـد.

بررسی ویژگی‌های روانسنجی نسخه فارسی پرسشنامه صبحگاهی ـ شامگاهی (MEQ)

مشخص شده است که ریخت‌های شبانه‌روزی (صبحگاهی، معتدل، شامگاهی) با بسیاری از متغیرهای فیزیولوژیک، شناختی، و رفتاری مرتبطند و از این‌رو نیاز به پرسشنامه‌ای به زبان فارسی برای سنجش این ترجیحات ساعت بدنی احساس می‌شود. این پژوهش با هدف بررسی ویژگی‌های روانسنجی پرسشنامه صبحگاهی ـ شامگاهی (هورن و استبرگ، 1976) انجام گرفت. این پژوهش بر روی 270 نفر از دانشجویان دانشگاه‌های علامه‌طباطبایی و علوم و‌ تحقیقات تهران صورت گرفت و در آن برای بررسی اعتبار سازه (همگرا، واگرا، و عاملی)، چهار پرسشنامه صبحگاهی ـ شامگاهی، افسردگی بک، شادکامی آکسفورد، و سلامت عمومی به کار رفت. با توجه به همبستگی‌های بدست آمده بین پرسشنامه صبحگاهی ـ شامگاهی و سه پرسشنامه دیگر و همچنین، تحلیل عاملی پرسشنامه اصلی، اعتبار سازه نسخه فارسی این پرسشنامه مورد تایید قرار گرفت. بعلاوه، ضریب آلفای کرونباخ مناسبی( 79/0=) نیز برای آن حاصل شد. با توجه به تحلیل‌های آماری مناسب و نتایج حاصله، به نظر می‌آید که نسخه فارسی پرسشنامه صبحگاهی ـ شامگاهی از اعتبار و پایایی مناسبی برای سنجش ریخت‌های شبانه‌روزی برخوردار باشد و ابزاری کارآمد در این زمینه محسوب شود.

طراحی و آزمون الگوی علی رابطه بین سبک‌های مقابله و عاطفه مثبت ومنفی با بخشش در دانشجویان

این مطالعه با هدف ارائه الگوی علی رابطه بین سبک های مقابله و عاطفه مثبت ومنفی با بخشش در دانشجویان دانشگاه صورت گرفته است. در این مطالعه علّی- همبستگی، جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه شهیدچمران می باشند که به روش تصادفی مرحله-ای،351نفر( 208 دختر و 143 پسر) به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. آزمودنی ها در این پژوهش به سه مقیاس گرایش به بخشش هارتلند (HFS)، پرسشنامه سبک‌های مقابله (CSQ) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی(PANAS)پاسخ دادند. ارزیابی الگوهای پیشنهادی با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری (SEM) بر اساس نرم افزار AMOS-16 انجام گرفت.تحلیل-های الگویابی معادلات ساختاری نشان دادند که الگوی پیشنهادی پیشایندها برازنده داده‌ها نمی‌باشد و به اصلاح نیاز دارد. در نتیجه،با حذف مسیرهای غیر معنی‌دار برازش الگوی نهایی پیشایندها با داده ها نیز با RMSEA 06/0تأیید گردید.استفاده از آزمون تفاوت مجذور کای نیز روند بهبود الگوی نهایی را مورد تأیید قرار داد. بر اساس نتایج مدل،راهبردهای مقابله از طریق عاطفه مثبت انطباقی اثر غیر مستقیم معنا داری بر بخشش داردواز میان راهبردهای مقابله غیر انطباقی، مقابله هیجانی بر بخشش اثر غیر مستقیم معنا‌داری از طریق عاطفه منفی داشت اما برای مقابله اجتنابی چنین رابطه غیر مستقیم معنا‌داری با بخشش از طریق عاطفه منفی گزارش نشد.

رابطه عملکرد جنسی با سازگاری زناشویی در زنان متأهل

مقدمه: هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه عملکرد جنسی با سازگاری زناشویی زنان متأهل بود. وجود رابطه جنسی رضایتبخش مطلوب به نحوی که بتواند موجب تأمین رضایت طرفین شود نقش بسیار مهم و اساسی در احساس خوشبختی ، موفقیت و پایداری خانواده دارد. به دلیل وجود برخی محدودیت‌های فرهنگی و موانع موجود در جامعه، در اکثر موارد زوجین نه تنها برای برطرف کردن اختلالات و مشکلات جنسی به متخصصان و مراکز مشاوره مراجعه نمی‌کنند، بلکه از طرح این موضوع در بین خودشان نیز خودداری می ورزند و این امتناع می تواند گاهی منشاء اختلافات شدید خانوادگی و در نهایت جدایی‌های عاطفی و یا طلاق شود . این در حالی است که رضایت جنسی و در نهایت رضایت زناشویی در سازگاری زوجین تأثیر به سزایی دارد. مواد و روشها: 200 نفر از زنان متأهل مراجعه‌کننده به انستیتو روانپزشکی و روانشناسی تهران با دامنه سنی 50-18 سال به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. اطلاعات لازم به وسیله پرسشنامه عملکرد جنسی زنان (FSFI) روزن 2000 و پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپاینر 1976 جمع‌آوری شد. دو آزمون مذکور از اعتبار و روایی بالایی برخوردارند. اطلاعات به دست آمده به وسیله آزمون‌های آماری همبستگی و رگرسیون گام به گام تحلیل شد. یافته‌ها: بین کنش وری جنسی و سازگاری زناشویی در زنان رابطه معناداری وجود داشت و مولفه های میل جنسی و رضایت جنسی 30 درصد واریانس سازگاری زناشویی را تبیین می کردند . بحث و نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش که نشان می‌دهد عملکرد جنسی در پیش بینی سازگاری زناشویی نقش دارد به نظر می‌رسد توجه به درمان اختلالات جنسی و افزایش اطلاعات صحیح و آموزشهای لازم در این خصوص به افزایش رضایت جنسی زنان و در نهایت تداوم زندگی و رضایت زناشویی می انجامد

آزمون اثر غیرمستقیم تعارض کار-خانواده بر خشنودی زندگی – یک الگوی چند میانجیگر

هدف تحقیق حاضر، آزمون اثر غیرمستقیم تعارض کار-خانواده بر خشنودی زندگی پرستاران (340 نفر) بیمارستان های شهر شیراز از طریق آزمون یک الگوی چند میانجیگر بود، در این تحقیق سعی شد با استفاده از یک رویکرد الگوی چندمیانجیگری، اثر غیرمستقیم تعارض کار-خانواده بر خشنودی زندگی از طریق دو میانجیگر خشنودی شغلی و خشنودی خانواده به صورت همزمان مورد آزمون قرار گیرد. در این مطالعه سعی بر این بود که دو اندیشه کلی روشن گردد: اول اینکه تعارض کار-خانواده به صورت غیرمستقیم می‌تواند میزان کیفیت کلی زندگی فرد را متأثر سازد و دوم اینکه چگونگی کیفیت کلی خشنودی زندگی بستگی به خشنودی فرد از دو جنبه عمده زندگیش (کار و خانواده) دارد. با استفاده از آزمون الگوی چندمیانجیگر پریچر و هایز (2008)، میزان اثرات مستقیم و غیر مستقیم الگوی حاضر و معنی داری آماری آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. تحقیق حاضر درنهایت دو اندیشه کلی مطرح شده را تأیید کرد، ضمن آنکه اثرات غیرمستقیم خاص از طریق هر یک از دو متغیر میانجیگر الگوی مورد نظر را نیز مشخص کرد.

پیش‌بینی سانحه‌پذیری از خطاهای توجه در رانندگان

هدف: در جامعه این تصور وجود دارد که برخی مردم بیشتر تصادف می کنند یعنی سانحه پذیرترند.معمولا ویژگی های شخصیتی مرتبط با سانحه پذیری در پیشینه پژوهش ها بررسی شده است ؛اما، در پژوهش حاضر اثر یک عامل انسانی یعنی توجه در وقوع رفتارهای خطر ساز مورد بررسی قرار گرفته است. روشها: نمونه پژوهش شامل 140 راننده از یک شرکت حمل و نقل بود که بر اساس تعداد زیاد سوانح انتخاب شدند. شرکت کنندگان در پژوهش در دو مرحله آزمایش(ارائه اقلام نامرتبط به گوش شرکت کننده و تکرار آنها توسط او در مرحله اول و گزارش سه رقمی که حداقل از پیام نا مرتبط یک رقم در آن گنجانیده شده است توسط شرکت کننده در مرحله دوم) شرکت نمودند. یافته ها: ابزار پژوهش، عبارت از 48 زوج پیام های متفاوت شامل ارقام و کلمات نا مرتبط با یکدیگر بود که به طور همزمان به دو گوش شرکت کننده ارسال می گردید. ابزار مورد استفاده از روان شناسی آزمایشگاهی برای سنجش توجه با داده های آرشیوی تعداد سوانح رابطه نشان داد(p<0.05). میزان رابطه برای خطای حذف و خطای مداخله در مرحله اول به ترتیب برابر31/0، 34/0و خطای تغییر توجه در مرحله دوم 36/0 (p<0.01)بود. همچنین خطای مرحله دوم حادثه پذیری را پیش بینی می کرد. نتیجه گیری: نخست، بر اساس نتایج این پژوهش، ویژگی های شخصیتی و توجه، نقشی اساسی در ایجاد سوانح دارند . دوم، ماهیت خطاها در هر مرحله از توجه متفاوت است.

اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر مدل فراشناختی ذهن آگاهی انفصالی بر اضطراب و فشارخون بیماران زن مبتلا به فشارخون

هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر مدل فراشناختی ذهن آگاهی انفصالی بر اضطراب و فشارخون بیماران زن مبتلا به فشارخون بود. به منظور انجام این پژوهش، 30 بیمار زن مبتلا به فشار خون که به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند در 2 گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار داده شدند. روش پژوهش آزمایشی بود. ابزارهای مورد استفاده عبارت بود از پرسشنامه اضطراب بک و دستگاه فشار سنج جیوه ای. گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت درمان گروهی مبتنی بر مدل فراشناختی ذهن آگاهی انفصالی قرار گرفتند. داده های حاصل با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد درمان گروهی مبتنی بر مدل فراشناختی ذهن آگاهی انفصالی می تواند اضطراب و فشارخون بیماران زن مبتلا به فشارخون را کاهش دهد.

« بعدی  ۳۰۴  ۳۰۳  ۳۰۲  ۳۰۱  ۳۰۰  ۲۹۹  ۲۹۸  ۲۹۷  ۲۹۶  ۲۹۵  ۲۹۴  ۲۹۳  ۲۹۲  ۲۹۱  ۲۹۰  ۲۸۹  ۲۸۸  ۲۸۷  ۲۸۶  ۲۸۵  قبلی »