بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس حافظه وکسلر (نسخه سوم WMS-III) در دانشجویان

هدف اصلی این پژوهش، وارسی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس حافظه وکسلر- سخه سوم (WMS-III) است. به همین منظور، این آزمون بر روی یک نمونه 266 نفری (120مرد،144 زن) از دانشجویان دو دانشگاه شاهد و تربیت معلم تهران که به روش تصادفی خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شده بودند، اجرا گردید. ضرایب پایایی به روش آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس‌ها از دامنه 65/0 تا 85/0 و برای شاخص‌ها از 75/0 تا 86/0 قرار داشت. همچنین ضرایب پایایی به روش دونیمه کردن برای خرده مقیاس‌ها نیز از 62/0 تا 84/0 و برای شاخص‌ها از 70/0 تا 85/0 متغیر بود. پایایی به شیوه توافق بین ارزیاب‌ها در خرده مقیاس‌‌هایی حافظه منطقی I،II و تصاویر خانواده I،II ) که احتیاج به قضاوت بالینی داشتند حاکی از توافق بالای (85/0) ارزیاب‌ها است. برای ارزیابی اعتبار آزمون از روش‌های مختلف برآورد اعتبار سازه استفاده شد. همبستگی نمرات WMS-III با شاخص‌ها و نمره کلی آزمون WAIS-R short form محاسبه شد که ضرایب، معنادار و پایین‌تر از متوسط بیانگر تمایز دو ساختار حافظه و هوش در عین ارتباط بین آن‌ها است. همبستگی متقابل بین شاخص‌ها و خرده‌‌مقیاس‌های WMS-III نیز حکایت از همبستگی بالا بین خرده‌‌مقیاس‌ها بعد – ویژه با هم و همبستگی پایین با خرده‌‌مقیاس‌های دیگر دارد که نشان‌دهنده اعتبار سازه قابل قبول این مقیاس است. از روش تحلیل عامل اکتشافی (روش مؤلفه‌های اصلی با چرخش واریمکس) برای بررسی ساختار عاملی مقیاس استفاده شد. نتایج به‌دست‌‌آمده نشان‌دهنده ساختار سه عاملی (حافظه شنیداری، حافظه دیداری، حافظه فعال) مقیاس است که این عامل‌ها روی‌هم‌‌رفته 845/76 درصد واریانس کل آزمون را تبیین می‌کنند. این داده با یافته‌های به‌دست‌‌آمده از تحقیقات مختلف در زمینه تعداد عوامل هماهنگ، اما در زمینه خرده‌‌مقیاس‌های زیربنایی عامل حافظه شنیداری اختلاف دارد.

بررسی مجدد پایایی و اعتبار مقیاس حرمت خود روزنبرگ در ایران

حرمت خود به «ارزیابی فرد از ارزشمندی خویش» تعریف می‌شود. این سازه، نقشی کلیدی در تحقیق و نظریه روان‌شناختی ایفا می‌کند و با بسیاری از شاخص‌های کنش‌وری مثبت در رابطه است. بررسی انجام‌شده توسط شاپوریان، و همکاران [1] در سال 1987 بر روی مقیاس حرمت‌ خود روزنبرگ در ایران حاکی از آن است که این مقیاس از پایایی (همسانی درونی) قابل قبول و ساختاری تک‌بعدی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر، بررسی مجدد پایایی (همسانی درونی)، و تک‌بعدی بودن این مقیاس در یک نمونه دانشجویی ایرانی پس از حدود بیست سال بود. 917 دانشجو از دانشگاه‌های تهران و علامه طباطبایی (547 دختر و 370 پسر) وارد مطالعه شدند. همه آزمودنی‌ها به مقیاس 10‌‌ ماده‌ای حرمت‌ خود روزنبرگ پاسخ دادند. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی استفاده شد. همسانی درونی این مقیاس در نمونه حاضر معادل 83/0 به‌دست آمد. این یافته مبین آن است که مقیاس حرمت‌ خود روزنبرگ در نمونه دانشجویی ایرانی از همسانی درونی قابل قبول و مشابه تحقیق شاپوریان و همکارانش برخوردار است. اما بررسی‌ها وجود ساختاری تک‌عاملی برای این مقیاس را مورد تأیید قرار نداد. هم‌راستا با یافته‌ها بعضی‌ از کشورهای دیگر دنیا، تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، حاکی از وجود دو عامل با عناوین عدم تحقیر خود و دوست‌داری خود در این مقیاس بود.

بررسی مقدماتی اعتبار و پایایی ابزاری جدید برای اندازه‌گیری بهداشت روانی

گزارش پژوهشی موجود به معرفی ابزاری جدید برای اندازه‌گیری وضعیت بهداشت روانی مثبت و منفی می‌پردازد که در دو پژوهش جداگانه اجرا شد. در پژوهش نخست، آزمون‌های مختلف که نشانه‌های بهزیستی روانی، رضایت از زندگی و شادی را اندازه‌گیری می‌کردند، در کنارآزمون‌‌هایی که به اندازه‌گیری مشکلات روانی مربوط می‌شد، به گروهی از دانشجویان ارائه و دانشجویان دراین دو بعد مورد ارزیابی قرار گرفتند. تعداد این دانشجویان 554 نفر بود که به صورت تصادفی انتخاب ‌‌شده‌بودند. مجموع گویه‌های 5 پرسشنامه مورد استفاده در مقیاس لیکرت، 174 گویه بود. پس از تکمیل این گویه‌ها که از 5 آزمون مختلف بود، نتایج به‌دست‌‌آمده با روش تحلیل مؤلفه‌های اصلی برای استخراج دو عامل بررسی شدند و تعداد 46 گویه که ضرایب همبستگی مناسبی با دو عامل استخراجی ازروش مؤلفه‌های اصلی داشتند، انتخاب شدند. این عوامل با توجه به ویژگی محتوایی و پرسشنامه‌ای که از آن اسخراج ‌‌شده‌بودند با عناوین وضعیت بهداشت روانی مثبت و منفی نام‌گذاری شدند. در پژوهش بعد، پرسشنامه 46 گویه‌ای که با روش تحلیل عوامل به‌‌دست‌‌آمده بود به همراه دو پرسشنامه معتبر به گروهی دیگر از آزمودنی‌ها (117 کارمند دانشگاه) داده شد. نتایج مطالعه دوم نشان داد که این آزمون از ضرایب اعتبار و پایایی مناسبی برخوردار است. به علاوه در تحلیل عوامل با روش مؤلفه اصلی این بار نیز دو عامل استخراج‌‌شده با گویه‌های مربوط، همبستگی‌های مناسبی داشتند. در این مرحله برای تأیید برازش مدل از روش تحلیل عامل تأییدی استفاده شد که برازش مدل را به صورت ضعیف تأیید کرد. نتایج با توجه به دیدگاه جدید در مورد بهداشت روانی مورد بحث قرارگرفت.

بررسی مقدماتی اعتبار و پایایی مقیاس‌های افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) در نمونه‌های غیربالینی

هدف پژوهش حاضر، تعیین اعتبار و پایایی مقیاس‌های افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) در جمعیت عمومی جامعه بوده است. نسخه اصلی DASS دارای 42 عبارت بوده، هریک از مقیاس‌‌های سه‌گانه افسردگی، اضطراب و استرس از 14 عبارت تشکیل شده‌‌است. در پژوهش حاضر 420 آزمودنی بزرگسال، مقیاس‌های افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) را به همراه پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه چهار سامانه‌ای اضطراب تکمیل کردند. نتایج تحلیل عامل اکتشافی نشان داد در حالی که 14 عبارت متعلق به استرس برروی یک عامل قرار می‌گیرد (عامل استرس)، 2 عبارت از عبارات متعلق به مقیاس افسردگی و 2 عبارت از عبارات متعلق به مقیاس اضطراب بر روی هر سه عامل افسردگی، اضطراب و استرس دارای بارهای عاملی بالایی هستند. پس از حذف این 4 عبارت، نتایج تحلیل عامل اکتشافی ساختار سه عاملی (DASS) را تأیید کرد. در این مطالعه، پایایی مقیاس‌‌های DASS از طریق بررسی ضرایب همسانی درونی و ضرایب بازآزمایی تأیید شد. به علاوه، اعتبار سازه دو مقیاس افسردگی و اضطراب با استفاده از روش محاسبه همبستگی بین نمره‌های دو مقیاس مذکور با نمره‌‌های آزمودنی‌ها در مقیاس‌‌های افسردگی بک و پرسشنامه چهارسامانه‌ای اضطراب مورد تأیید قرار گرفت. اعتبار همزمان مقیاس‌‌های افسردگی، اضطراب و استرس از طریق مقایسه نمره‌‌های یک نمونه فرعی برگرفته‌‌شده از جمعیت عمومی جامعه (315 نفر) با گروه همتایی از بیماران مبتلا به اختلالات روان‌شناختی (130 نفر) مورد تأیید قرار گرفت. براساس نتایج این پژوهش می‌‌‌توان گفت مقیاس‌های افسردگی، اضطراب و استرس دارای شرایط لازم برای کاربرد در پژوهش‌های روان‌شناختی و موقعیت‌های بالینی با افراد ایرانی است.

بررسی ویژگی‌های خواندن و نوشتن و طبقه‌بندی نارساخوان‌های رشدی فارسی زبان

نارساخوانی رشدی، یکی از مباحث مهم و ناشناخته مسائل اختلال در خواندن است. شماری از پژوهشگران در پی این بوده‌اند که می‎توان برای این اختلال، طبقه بندی ارائه کرد. این تحقیق، با هدف بررسی و طبقه‌‌بندی کودکان نارساخوان رشدی فارسی زبان، با استفاده از تجزیه و تحلیل خطاهای خواندن و نوشتن انجام شده است. این پژوهش از نوع مقطعی تحلیلی بود که با استفاده از روش نمونه‌گیری چند مرحله‌ای انجام گرفت. آزمودنی‌های تحقیق از میان کودکان فارسی زبان پایه دوم دبستان شهر تهران و با استفاده از آزمون تشخیصی خواندنِ شیرازی- نیلی‌پور انتخاب شدند. برای مشخص شدن انواع نارساخوانی رشدی؛ خطاهای خواندن و نوشتن کودکان در فعالیت‌های خواندن ونوشتن آن‌ها، مورد بررسی قرار گرفت. جهت تجزیه وتحلیل مسیرهای خواندن و نوشتن آزمودنی‌ها، از آزمون‌های «تی» مستقل و محاسبه ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد (05/0>p) در این پژوهش بیش‌ترین خطاها در نوشتن کلمات به خطاهای بینایی و بیش‌ترین تعداد خطاهای خواندن متن، به خطای امتناع تعلق داشت. نتایج این تحقیق نشان داد که به طور مشخص و واضح نمی‌توان مرزهای طبقات نارساخوانی را تعیین کرد. این یافته‌ها، همخوان با نظریاتی است که نارساخوانی را یک سندرم می‌دانند و معتقدند که نارساخوانی رشدی دارای تنوعات مختلف است.

مقایسه تأثیر سبک‌‌های رهبری مدیران بر میزان تنیدگی کارکنان ادارات دولتی با توجه به نوع شخصیت آنان

هدف از انجام تحقیق حاضر مقایسه تأثیر اعمال سبک‌های رهبری مدیران بر میزان تنیدگی ادارات دولتی با توجه به نوع شخصیت کارکنان آن است. به منظور وصول به این هدف، از روش علی مقایسه‌ای و پرسشنامه به عنوان ابزار جمع‌آوری اطلاعات استفاده شده‌است. پرسشنامه‌‌‌های مربوط، شامل پرسشنامه‌‌‌های سبک‌های رهبری، شخصیت، تنیدگی و اطلاعات شخصی بوده‌است. جامعه آماری، کارکنان ادارات و سازمان‌های دولتی شهر کرمان و روش نمونه‌گیری، تصادفی ساده بوده‌است. نمونه مورد نظر معادل 750 نفر از جامعه مذکور بوده‌اند. از آزمون‌های خی دو، آنالیز واریانس یک‌طرفه، آزمون تعقیبی توکی، و آزمون «تی» به منظور تجزیه و تحلیل آماری فرضیات تحقیق استفاده گردیده‌است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که سبک رهبری استبدادی– استثماری بر افزایش تنیدگی کارکنان با شخصیت نوعA، سبک رهبری استبدادی – استثماری بر افزایش تنیدگی کارکنان با شخصیت نوع B و سبک رهبری استبدادی- خیرخواهانه بر افزایش تنیدگی کارکنان با شخصیت نوع A تأثیر دارد. همچنین سبک رهبری استبدادی- خیرخواهانه بر تنیدگی کارکنان با شخصیت نوع B تأثیر ندارد. سبک رهبری مشارکتی بر کاهش تنیدگی کارکنان با شخصیت نوع A تأثیر دارد. سبک رهبری مشارکتی بر کاهش تنیدگی کارکنان با شخصیت نوع B تأثیر دارد. لذا مجموعاً می‌توان گفت سبکهای رهبری مدیران بر میزان تنیدگی با توجه به شخصیت کارکنان تأثیر دارند.

بررسی ارتباط ویژگی‌های شخصیتی (اختلالات شخصیت) و سبک‌های حل مسأله در زندانیان مجرم

هدف این تحقیق، بررسی ارتباط ویژگی‌های شخصیتی و سبک‌های مقابله‌ای مجرمین است. یافتن پاسخ این مسأله که آیا ارتباط‌هایی بین ویژگی شخصیتی و سبک‌های مقابله‌ای افراد مجرم وجود دارد و این‌که در صورت وجود، کدام‌یک از ویژگی و سبک‌های مقابله‌ای را شامل می‌شود، از عللی است که پژوهش به قصد دستیابی به آن‌ها صورت گرفت. روش این پژوهش از نوع توصیفی است که در آن، نمونه‌ای شامل 50 نفر از مجرمین در زندان تبریز انتخاب و با استفاده از پرسشنامه شخصیتی میلون دو (MCMI-II)، پرسشنامه سبک حل مسأله کسیدی و لانگ و پرسشنامه محقق ساخته مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج حاصل از آزمون همبستگی نشان داد که در مجرمین، سبک مقابله‌ای گرایش با ویژگی‌های اسکیزوئیدو خودآزارگری ارتباط معکوس دارد. سبک اجتناب با ویژگی وابسته، ارتباط مستقیم و با ویژگی خودشیفته، ارتباط معکوس دارد. سبک اعتماد با ویژگی شخصیتی اجتناب، ارتباط معکوس دارد. سبک خلاقیت با هیچ کدام از ویژگی‌های شخصیتی همبسته نیست. سبک مهارگری با ویژگی شخصیتی وابسته، ارتباط مستقیم و با سه ویژگی ضداجتماعی، پرخاشگری و منفعل پرخاشگر، ارتباط معکوس دارد. سبک درماندگی با دو ویژگی درمانده و اسکیزوئید ارتباط مستقیم و با سه ویژگی ضداجتماعی، پرخاشگری و اجباری ارتباط معکوس دارد.

نقش نگرش و آگاهی دانشجویان از مسائل و خدمات روان‌شناختی در مراجعه به مراکز مشاوره دانشجویی

پژوهش حاضر به بررسی نقش بهداشت روان و نگرش دانشجویان نسبت به مسائل و خدمات روان‌شناختی به عنوان عوامل مداخله‌‌گر در مراجعه یا عدم مراجعه به متخصصین بهداشت روانی پرداخته‌‌است. در این پژوهش 150 دانشجوی دختر و پسر دانشگاه‌های شاهد و امیرکبیر در سال تحصیلی 85-1384 در قالب سه گروه (ا- دانشجویان مراجعه‌‌کننده به مراکز مشاوره دانشجویی ، 2- دانشجویان دارای مسائلی در حوزه سلامت روان و غیر‌مراجعه‌‌کننده و 3- دانشجویان سالم) با استفاده ازپرسشنامه‌های سلامت روانی گلدبرگ [28-GHQ] و پرسشنامه نگرش سنج محقق ساخته مورد مطالعه قرار گرفتند. پرسشنامه نگرش سنج مورد اعتباریابی محتوایی قرار گرفت و یافته‌ها نشان داد که از همسانی درونی مطلوبی برخوردار است [87/0]. نتایج مطالعه نشان داد: 1- گروه غیر‌مراجعه‌‌کننده از سلامت روان پایین‌‌تری برخوردار است و آگاهی کم‌تر و نگرش منفی‌‌تری به مسائل بهداشت روانی دارد. 2- گروه مراجعه‌‌‌کننده به مراکز مشاوره از نگرش مثبت‌‌تر و آگاهی بیش‌تری در مقایسه با دو گروه دیگر برخوردار است. 3- دانشجویان دختر نگرش مثبت‌‌تری به مسائل بهداشت روانی دارند.

مقایسه اثربخشی درمان شناختی‌‌رفتاری، مواجهه‌سازی و جلوگیری از پاسخ و فلئوکزتین در بهبود مبتلایان به اختلال وسواسی-اجباری

هدف از این پژوهش، مقایسه میزان اثربخشی رفتار درمانی‌شناختی، مواجهه‌‌سازی و جلوگیری از پاسخ و فلئوکزتین در بیماران وسواسی- اجباری است. این بررسی از نوع آزمایشی بود. آزمودنی‌های پژوهش را 59 نفر بیمار وسواسی- اجباری که به صورت جایگزینی تصادفی در چهار گروه رفتار درمانی‌شناختی، مواجهه‌‌سازی و جلوگیری از پاسخ، فلئوکزتین و لیست انتظار جای داده‌‌شده‌بودند، تشکیل می‌دادند. آزمودنی‌های چهار گروه از نظر متغیرهایی چون سن، جنس، سطح تحصیلات و وضیعت تأهل همتاسازی ‌‌شده‌بودند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه‌های وسواسی- اجباری مادزلی، افسردگی بک و اضطراب بک استفاده شد. نمره‌های به‌‌دست‌‌آمده از ارزیابی‌‌ها در سه مرحله (پیش‌‌آزمون، پس‌‌آزمون ودو ماه بعد از پس‌‌آزمون ) به کمک آزمون‌های آماری تحلیل واریانس چند متغیره یک‌راهه و آزمون تعقیبی«تی» توکی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که در کاهش علائم وسواسی، رفتار درمانی‌شناختی مؤثرتر از فلئوکزتین در هر دو دوره کوتاه‌‌مدت (05/0=P) و بلند‌‌مدت (01/0=P) است. همچنین بین رفتار درمانی‌شناختی و گروه کنترل، این تفاوت در کوتاه‌‌مدت و بلند‌‌مدت معنادار است (01/0)P. مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ فقط در بلند‌‌مدت مؤثرتر از فلئوگزتین است (05/0=P) و بین مواجهه‌‌سازی وجلوگیری ازپاسخ و گروه کنترل، این تفاوت در کوتاه‌‌مدت وبلند‌‌مدت معنادار است (01/0=P)، اما این تفاوت بین فلئوکزتین و گروه کنترل فقط در کوتاه‌‌مدت معنادار است (05/0=P). در کاهش علائم افسردگی بیماران وسواسی هم فلئوکزتین اثر درمانی بیش‌تری نسبت به رفتار درمانی‌شناختی در کوتاه‌‌مدت وبلند‌‌مدت (05/0)P و همچنین نسبت به مواجهه‌‌سازی و جلوگیری ازپاسخ درکوتاه‌‌مدت (01/0=P) و بلند‌‌مدت (05/0=P) دارد. همچنین بین فلئوکزتین و گروه کنترل، این تفاوت درکوتاهمدت (01/0=P) و بلند‌‌مدت (05/0=P) معنادار است. بر پایه یافته‌های این پژوهش نتیجه گرفته می‌شود که رفتار درمانی‌شناختی و مواجهه‌‌سازی و جلوگیری از پاسخ در کاهش علائم وسواسی بیماران وسواسی- اجباری و فلئوکزتین هم در کاهش سطح افسردگی این بیماران اثر درمانی عمده دارند. همچنین رفتار درمانی‌شناختی و مواجهه‌‌سازی و جلوگیری از پاسخ در طولانیمدت بیش‌تر از فلئوکزتین اثرهای درمانی خود را حفظ می‌کند.

تأثیر آموزش برنامه فرزندپروری مثبت (3P) بر کاهش علائم کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله‌ای

هدف: پژوهش حاضر جهت بررسی تأثیر آموزش مدیریت والدین براساس برنامه فرزندپروری مثبت (3P) در کاهش شدت علائم اختلال نافرمانی مقابله‌ای دانش‌‌آموزان پسر 7 تا 10 ساله شهرستان نهاوند انجام شده‌‌است. روش: این مطالعه از نوع شبه‌‌آزمایشی با طرح پیش‌‌آزمون و پس‌‌آزمون با گروه کنترل و جامعه مورد مطالعه آن دانش‌‌آموزان پسر 7 تا 10 سالۀ دبستان‌های پسرانۀ شهرستان نهاوند است. نمونه‌‌گیری به روش خوشه‌ای انجام شد و مادران 24 نفر از کودکانی که براساس سیاهۀ رفتاری کودک (CBCL) و فرم گزارش معلم (TRF)، مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(ODD) تشخیص داده ‌‌شده‌بودند، انتخاب‌‌شده، به دو گروه آزمایش (12 n=) و کنترل (12 n=) تقسیم شدند. سپس برنامۀ فرزندپروری مثبت به مدت 2 ماه در 8 جلسۀ آموزشی 120 دقیقه‌ای برای آزمودنی‌های گروه آزمایش اجرا شد. یافته‌ها: تحلیل داده‌ها نشان داد که گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل، پس از پایان جلسات آموزش برنامۀ فرزندپروری مثبت، براساس ارزیابی جداگانۀ والد و معلم، کاهش معناداری در نمرات شدت علائم اختلال نافرمانی مقابله‌ای پیدا کرده‌‌است (01/0P <). نتیجه: آموزش برنامۀ فرزندپروری مثبت سبب کاهش نشانه‌های اختلال نافرمانی مقابله‌ای در کودکان مبتلا به این اختلال می‌شود.

بررسی تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر میزان استرس و شیوه‌های مقابله با استرس نوجوانان مراکز شبه‌خانواده

هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش مهارت‌های زندگی بر استرس و شیوه‌های مقابله با استرس نوجوانان مراکز شبه‌خانواده بود. بدین منظور از بین جامعه آماری، شامل 50 نفر نوجوانان مراکز شبه‌خانواده شهرستان‌های اصفهان، خمینی شهر و شهرضا، تعداد 30 دختر و 20 پسر به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. نمونه‌های این پژوهش عبارت بودند از گروه آزمایش، متشکل از 15 دختر و 10 پسر که آموزش گروهی مهارت‌های زندگی را درطول 10 جلسه هفتگی دریافت کردند و گروه کنترل، متشکل از همین تعداد افراد که این آموزش را دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه‌های استرس و فشار روانی ملک پور در 1376 و شیوه‌های مقابله با استرس پاکر و اندلر در 1991 بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون بر روی دو گروه آزمایش و کنترل اجرا گردید . نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری، حاکی از آن بود که آموزش مهارت‌های زندگی، موجب کاهش معنادار در میانگین نمرات استرس گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل گردید (001/0 = P). همچنین این آموزش موجب افزایش معنادار در میانگین نمرات شیوه مقابله مسأله‌مدار (001/0 = P) و کاهش معنادار در میانگین نمرات شیوه مقابله هیجان‌‌مدار (001/0 = P) گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل گردید؛ لکن آموزش مهارت‌های زندگی، کاهش معناداری در میانگین نمرات شیوه مقابله اجتناب‌‌مدار گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل نشان نداد (735/0 = P). نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش مهارت‌های زندگی می‌تواند به عنوان یک روش مداخله‌ای مفید، برای نوجوانان مراکز شبه‌خانواده به کار رود.

اثربخشی آموزش ذهن‌‌آگاهی بر کاهش نشخوار فکری و افسردگی دانشجویان دانشگاه اصفهان

هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش ذهن‌‌آگاهی بر کاهش افسردگی و نشخوارفکری بود. فرایند آموزش ذهن‌‌آگاهی براساس نظریه‌های شناختی تیزدیل بنا شده‌‌است. به این منظور 36 بیمار مبتلا به افسردگی (12 مرد و 24 زن) به طور تصادفی در 2 گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. کلیه بیماران پیش از آغاز درمان و پس از آن، دو پرسشنامه افسردگی بک و نشخوارفکری را پر کردند. آموزش به صورت گروهی در 8 جلسه (هفته‌ای یک جلسه دو ساعته ) بر روی گروه آزمایش انجام گردید. نتایج تحلیل کوواریانس حاکی از اثربخشی روش درمانی‌شناختی مبتنی بر ذهن‌‌آگاهی بود؛ به طوری که در نمرات حاصل از پرسشنامه‌های افسردگی و نشخوار فکری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده شد (01/0p<). همچنین مشاهدات کیفی نشان داد روش مذکور در بالا بردن تمرکز و همچنین پیشگیری از افسردگی مؤثر است.

« بعدی  ۲۹۹  ۲۹۸  ۲۹۷  ۲۹۶  ۲۹۵  ۲۹۴  ۲۹۳  ۲۹۲  ۲۹۱  ۲۹۰  ۲۸۹  ۲۸۸  ۲۸۷  ۲۸۶  ۲۸۵  ۲۸۴  ۲۸۳  ۲۸۲  ۲۸۱  ۲۸۰  قبلی »