فراتحلیل اثر بخشی مداخلات شناختی-رفتاری بر کاهش نشانه های افسردگی(ایران1389-1380)

افسردگی یکی از شایع ترین بیماریهای روانی است. به منظور درمان و جلوگیری از عود مکرر این بیماری لازم است اطلاعاتی در رابطه با روش های درمان و میزان تاثیری که این درمانها دارند کسب کرد. در این خصوص ،فراتحلیل با یکپارچه کردن نتایج حاصل از انجام تحقیقات مختلف، میزان اندازه اثر روش های درمان را مشخص می نماید. پژوهش حاضر نیز بر آن است تا با استفاده ی الگوی پژوهشی فراتحلیل ، میزان اثرگذاری درمان های شناختی- رفتاری را بر کاهش نشانه های افسردگی مورد بررسی قرار دهد. بدین منظور، از مجموع 50 پژوهش42 پژوهش که از لحاظ روش شناختی مورد قبول بود، انتخاب و فراتحلیل بر روی آنها انجام گرفت. ابزار پژوهش عبارت از چک لیست فراتحلیل بود. یافته های پژوهش نشان داد میزان اندازه ی اثر درمان های روان شناختی بر کاهش نشانه های افسردگی 47/0 بود (01 00/0 ) 0این میزان اندازه ی اثر مطابق جدول کوهن در حد متوسط قرار دارد

اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر کیفیت زندگی دختران فراری: پژوهش مورد منفرد

هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودکارآمدی برکیفیت زندگی در دختران فراری شهر اصفهان است. در این پژوهش از روش پژوهشی مورد منفرد با طرح خط پایه ی چندگانه با شرکت کنندگان استفاده شده است. آزمودنی های این پژوهش سه دختر فراری ساکن در مرکز ارشاد بهزیستی شهر اصفهان هستند، که پس از موقعیت خط پایه، به صورت پلکانی وارد طرح پژوهشی شدند و طی 12 جلسه ی مداخله ی انفرادی، آموزش خودکارآمدی را دریافت کردند و یک ماه پس از پایان مداخله به مدت 2 هفته ی پی در پی تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. ابزار سنجش پژوهش حاضر پرسشنامه ی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بود. یافته های این پژوهش بر اساس تحلیل دیداری و شاخص های آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد مداخله ی مورد نظر در مورد هر سه آزمودنی اثر بخش بوده است(با PND 100% برای دو آزمودنی و 91% برای یک آزمودنی). نتایج پژوهش حاضر همسو با پژوهش های قبلی نشان می دهد که با افزایش خودکارآمدی، کیفیت زندگی افراد بهبود پیدا می کند. بنابراین آموزش خودکارآمدی در این پژوهش موجب افزایش کیفیت زندگی در دختران فراری شده است.

تأثیر آموزش «شیوه‏های صحیح مدیریت رفتار» بر میزان افسردگی و اضطراب مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش‌فعالی- کمبود توجه

مقدمه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیرآموزششیوه های صحیح مدیریت رفتار بر میزان افسردگی و اضطراب مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی _ کمبود توجه است.

  مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر از نوع آزمایشی است. برای انجام این مطالعه تعداد 20 نفر از مادران مراجعه کننده به مرکز تخصصی مشاوره و درمان کودکان و نوجوانان گیل( مستقر در شهر رشت ) که دارای کودک مبتلا به اختلال بیش فعالی _ کمبود توجه( در سنین 6 تا 12سالگی بودند ) از طریق انتساب تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیده و در مطالعه شرکت داده شدند. مادران هر دو گروه که از نظر برخی عوامل جمعیت شناختی همگن شده بودند، پرسشنامه های­ افسردگی بک و اضطراب کتل را قبل از شروع جلسات و دو هفته بعد از پایان جلسه نهم تکمیل کردند. داده­ها ی پ‍ژوهش پس از استخراج با استفاده از نرم افزار SPSS و از طریق روش آماری تحلیل واریانس (طرح اندازه­گیری های مکرر) تحلیل گردید.

  نتایج و نتیجه گیری: نتایج حاکی از کاهشقابلتوجه در میزان افسردگی   و میزان اضطراب  در گروه آزمایش ( نسبت به گروه شاهد ) بود (01/0 ≥ p ) نشان داد که کاربرد آموزش شیوه های صحیح مدیریت رفتار می تواند در ارتقاء سلامت خانواده و کاهش میزان افسردگی و اضطراب مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی- کمبود توجه مؤثر ­باشد.

رابطه بین مصرف متیل فنیدات و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه - بیش فعالی

هدف: مطالعه حاضر به منظور بررسی رابطه میان، مدت مصرف داروی متیل فنیدات و میزان اضطراب درکودکان مبتلا به ADHD انجام شد. روش: این مطالعه از نوع توصیفی–مقطعی بود که 32 کودک(6-12 سال) مبتلا به ADHD در سه گروه ؛1- بدون درمان، 2- درمان کوتاه مدت(1 تا 3 ماه) و 3- درمان بلند مدت( بیش از 3 ماه) باداروی متیل فنیدات مورد ارزیابی قرار گرفت. اعضای گروه ها از نظر سن و بهره هوشی همتا شدند و پرسشنامه کانرز والدین، مقیاس سنجش بیش فعالی-نقص توجه براساس ملاکهای های DSM-IV و مقیاس اضطراب آشکار کودکان در مورد هر سه گروه اجرا گردید. یافته ها: نتایج حاکی از وجود تفاوت معنادار بین سه گروه از نظر مقیاس اضطراب و عامل نگرانی – فزون حساسی بود و آزمون تعقیبی شفه نشان داد که گروه اول و دوم این تفاوت معنا دار را ایجاد نموده اند. این در حالی بود که تفاوت معناداری بین سه گروه در مقیاسهای کانرز و سنجش بیش فعالی- کم توجهی مشاهده نشد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان دادکه متیل فنیدات در کوتاه مدت می تواند باعث ایجاد اضطراب کودکان مبتلا به ADHD شود در حالیکه در طولانی مدت این اثر نشان داده نشد.

ارتباط احساس غربت و حمایت اجتماعی ادراک شده با سلامت روان دانشجویان تازه وارد

این پژوهش با هدف بررسی ارتباط بین احساس غربت و میزان حمایت اجتماعی ادراک شده ی دانشجویان تازه وارد با سلامت روانی آنها انجام شده است.مطالعه حاضر به شیوه مقطعی و از نوع همبستگی است.آزمودنی های پژوهش 120 دانشجوی دختر و پسر(84دخترو36پسر)غیر بومی مقطع کارشناسی دانشگاه گیلان در سال تحصیلی 89-1388 را تشکیل می دادند ، که بر اساس روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و به کمک پرسشنامه های احساس غربت فارسی،پرسشنامه حمایت اجتماعی واکسی و پرسشنامه 12 سوالی سلامت روانی مورد ارزیابی قرار گرفتند.داده های بدست آمده با استفاده از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شد.این بررسی ها نشان داد که بین نمره ی کل حمایت اجتماعی و نمره ی سلامت روان رابطه منفی و معنادار و بین نمره ی کل احساس غربت و سلامت روان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و نیز متغیر های سازگاری ،مقیاس کل حمایت اجتماعی ،دلتنگی برای خانواده و احساس تنهایی می توانند به ترتیب با سطوح معناداری 001/0، 002/0، 006/0، 002/0، پیش بینی کننده میزان سلامت روانی دانشجویان تازه وارد باشند.نتایج بدست آمده نشان می دهد که با بالا رفتن میزان حمایت اجتماعی ادراک شده ، سلامت روانی دانشجویان افزایش و همچنین با تجربه کردن احساس غربت بیشتر سطح سلامت روانی دانشجویان کاهش پیدا خواهد کرد.

رابطه بین سبک های دلبستگی و سازگاری اجتماعی

زمینه و هــــدف :پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه سبک های دلبستگی و سازگاری انجام شده است . روش تحقیق : روش پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود . نمونه گیری به روش خوشه ای چند مرحله ای و شامل150 نفر از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا بود . سبک های دلبستگی به وسیله مقیاس دلبستگی بزرگسال و سازگاری به وسیله پرسشنامه سازگاری بل ( Bell )سنجیده شد . داده ها به کمک آمارهای توصیفی ( فراوانی ، درصد فراوانی ، میانگین ، انحراف معیار ) و روش های آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون ، تحلیل واریانس یک راهه ،تحلیل رگرسیون، آزمون t ) تحلیل گردید . یافته ها : یافته ها نشان داد که بین سبک های دلبستگی و میزان سازگاری ر ابطه معنی داری وجود دارد، رابطه معنی-داری بین جنس و سبک دلبستگی وجود ندارد. رابطه معنی داری بین جنس وسازگاری وجود دارد. رابطه معنی دار و مثبتی بین سبک دلبستگی ایمن و سازگاری بهتر وجود دارد .. بین سبک دلبستگی ایمن و ناسازگاری رابطه معنی دار و منفی وجود دارد .سبک دلبستگی ایمن توان پیش بینی میزان سازگاری را دارد. نتیجه گیری: در تبیین یافته ها، بار دیگر بر نقش بنیادی و پویای کیفیت پیوندهای عاطفی نخستین بین کودک و مادر در شکل گیری ،استقرار و تداوم اعتماد اساسی تاکید شده و در دسترس بودن و پاسخگویی عاطفی ، بلوک های سازنده ی روابط ایمن و سازگارانه ی دوره های رشدی بعدی تلقی می شود

تاثیر استرس بر توجه بینایی انتخابی با نگاه به عامل شخصیتی برونگرایی

مقدمه: در این پژوهش بررسی تاثیر استرس بر توجه انتخابی بینایی با نگاه به عامل شخصیتی برونگرایی (E) مورد نظر بوده است. روش: برای تحقق این منظور منظور تعداد 60 نفر دانشجوی پسر به صورت نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای و با رعایت متغیرهای کنترل غربالگری عصب روانشناختی از دانشجویان دانشگاه های شهر تهران انتخاب شدند (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل؛ هر گروه 20 نفر). آزمودنی های گروه های آزمایشی پس از انجام تکالیف استرس زای شناختی مورد آزمایش توجه انتخابی بینایی قرار گرفتند. توجه انتخابی بینایی آزمودنی های گروه کنترل بدون انجام این تکالیف سنجیده شد. شاخص های سنجش توجه بینایی تعداد خطاهای شمارش و خطاهای طبقه بندی آزمودنی ها بود. یافته ها: نتایج پژوهش نشان دادند که استرس منجر به افزایش معنادار خطای شمارش و خطای طبقه بندی می شود (001/0>p) و عامل برونگرایی (E) نیز منجر به کاهش معنادار اثر استرس بر خطای شمارش و خطای طبقه بندی (0001/0>p) در آزمودنی ها می شود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاصل نشان دهندۀ این است که استرس منجر به کاهش توجه انتخابی و متمرکز بینایی به محرک های خنثی در افراد می شود و عامل برونگرایی (E) به عنوان متغیر تعدیل کننده، این اثر منفی را تقلیل می دهد.

بررسی نقش تعدیل کننده عاطفه مثبت و منفی بر رابطه بین ناگویی هیجانی و شدت درد در بیماران مبتلا به درد مزمن

یکی از ویژگی های اصلی ناگویی هیجانی، تمرکز بر احساسات بدنی است. افراد مبتلا به ناگویی هیجانی این احساسات را اشتباهآً به عنوان علایم بیماری جسمی تفسیر می کنند. پژوهش ها نشان داده اند که بیماران مبتلا به درد مزمن، احساسات خود را از طریق نشانه های جسمی آشکار می سازند. عواطف مثبت و منفی به عنوان ابعاد اصلی تجربه های هیجانی، از جمله هیجان های مرتبط با درد، هستند. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش تعدیل کننده عاطفه مثبت و منفی بر رابطه بین ناگویی هیجانی و شدت درد در بیماران مبتلا به درد مزمن انجام گرفت. 100 آزمودنی (67 زن و 33 مرد) در این پزوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان خواسته شد که مقیاس های ناگویی هیجانی تورنتو (TAS-20)، فهرست عواطف مثبت و منفی (PANAS) و مقیاس دیداری شدت درد (VAS) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که عاطفه مثبت و عاطفه منفی، در دو جهت متضاد، در رابطه بین ناگویی هیجانی و شدت درد نقش تعدیل کننده دارند. عاطفه مثبت باعث کاهش تاثیر ناگویی هیجانی بر شدت درد و عاطفه منفی، بر عکس، باعث افزایش تاثیر ناگویی هیجانی بر شدت درد شد. بر اساس نتایج این پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه بین ناگویی هیجانی و شدت درد در بیماران مبتلا به درد مزمن تحت تاثیر نقش تعدیل کننده عواطف مثبت و منفی قرار دارد. افزایش اثربخشی برنامه های درمانی درد مزمن، مستلزم مداخله های روانشناختی همزمان به منظور تعدیل ناگویی هیجانی و عواطف منفی و تقویت عواطف مثبت است.

تاثیرآموزش رفتارهای سالم جنسی در کاهش نشانه‌های اختلال اضطرابی وسواس- بی اختیاری

هدف پژوهش حاضر تعیین تاثیر آموزش رفتارهای سالم جنسی در کاهش نشانه های اختلال اضطرابی وسواس- بی اختیاری بود. جامعه در این پژوهش شامل تمام درمانجویان مبتلا به اختلال وسواسِ مراجعه کننده به انجمن وسواس بود. نمونه‏ای بیست نفری به روش نمونه‏گیری تصادفی ساده انتخاب و با همین روش در دو گروه آزمایش و گواه قرار داده شد. آموزش رفتارهای سالم جنسی را برای گروه آزمایشی اجرا کردیم و میزان شدت اختلال وسواس هر آزمودنی بوسیله مقیاس وسواس – بی اختیاری ییل ‏بروان (YBOCS) در پیش آزمون و پس آزمون اندازه‏گیری شد. نتایج نشان داد: 1- آموزش رفتارهای سالم ‏جنسی در کاهش نشانه های اختلال اضطرابی وسواس-  بی اختیاری تاثیر مثبت دارد. 2- آموزش رفتارهای سالم ‌جنسی در کاهش نشانه های اختلال اضطرابی وسواس - بی اختیاری در بین زنان و مردان تاثیر متفاوتی ندارد.

تأثیر آموزش مهارتهای ابراز وجود در افزایش جرأت ورزی و عزت نفس دانش آموزان کم جرأت دختر پایه سوم تا پنجم ابتدایی شهر تهران

هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش مهارتهای ابراز وجود بر افزایش جرأت ورزی وعزت نفس دانش آموزان کم جرأت دختر پایه سوم تا پنجم ابتدایی شهر تهران بود. بدین منظور، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، از میان مناطق تهران یک منطقه به صورت تصادفی انتخاب، و سپس از میان مدارس ابتدایی دخترانه آن منطقه، دو مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شد. در نهایت از 27 دانش آموز کم جرأت شناسایی شده از میان دانش آموزان پایه سوم تا پنجم آن مدارس (با استفاده از مصاحبه تشخیصی محققین و نمره آزمون گمبریل و ریچی)، 20 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. پرسشنامۀ جرأت ورزی گمبریل و ریچی  برای سنجش میزان جرأت ورزی و پرسشنامۀ عزت نفس کوپراسمیت برای سنجش میزان عزت نفس این دانش آموزان مورد استفاده قرار گرفت. پس از انجام پیش آزمون برنامۀ آموزش ابراز وجود طی 10هفته، هر هفته 1 جلسه، به مدت 5/1ساعت اجرا شد و در پایان از دانش آموزان پس آزمون گرفته شد. به منظور پیگیری تأثیر آموزش مهارت های ابراز وجود، پس از گذشت 25روز، آزمون روی هر دو گروه مجدداً اجرا شد. داده های بدست آمده با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس دوعاملی همراه با اندازه گیری های مکرر روی یک عامل تحلیل شد. نتایج نشان داد که میزان جرأت ورزی و عزت نفس آزمودنیها در پایان برنامۀ درمانی افزایش یافت. نتایج آزمون پیگیری نشان داد که تأثیر آموزش، 25 روز بعد از اجرای آن نیز حفظ شده است. با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارتهای ابراز وجود، می تواند موجب ارتقاء میزان جرأت ورزی و عزت نفس دانش آموزان کم جرأت شود.

هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش مهارتهای ابراز وجود بر افزایش جرأت ورزی وعزت نفس دانش آموزان کم جرأت دختر پایه سوم تا پنجم ابتدایی شهر تهران بود. بدین منظور، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، از میان مناطق تهران یک منطقه به صورت تصادفی انتخاب، و سپس از میان مدارس ابتدایی دخترانه آن منطقه، دو مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شد. در نهایت از 27 دانش آموز کم جرأت شناسایی شده از میان دانش آموزان پایه سوم تا پنجم آن مدارس (با استفاده از مصاحبه تشخیصی محققین و نمره آزمون گمبریل و ریچی)، 20 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. پرسشنامۀ جرأت ورزی گمبریل و ریچی  برای سنجش میزان جرأت ورزی و پرسشنامۀ عزت نفس کوپراسمیت برای سنجش میزان عزت نفس این دانش آموزان مورد استفاده قرار گرفت. پس از انجام پیش آزمون برنامۀ آموزش ابراز وجود طی 10هفته، هر هفته 1 جلسه، به مدت 5/1ساعت اجرا شد و در پایان از دانش آموزان پس آزمون گرفته شد. به منظور پیگیری تأثیر آموزش مهارت های ابراز وجود، پس از گذشت 25روز، آزمون روی هر دو گروه مجدداً اجرا شد. داده های بدست آمده با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس دوعاملی همراه با اندازه گیری های مکرر روی یک عامل تحلیل شد. نتایج نشان داد که میزان جرأت ورزی و عزت نفس آزمودنیها در پایان برنامۀ درمانی افزایش یافت. نتایج آزمون پیگیری نشان داد که تأثیر آموزش، 25 روز بعد از اجرای آن نیز حفظ شده است. با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارتهای ابراز وجود، می تواند موجب ارتقاء میزان جرأت ورزی و عزت نفس دانش آموزان کم جرأت شود.

بررسی الگوی رابطه سلامت روان و دینداری در دانشجویان شاهد و غیرشاهد

پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط دینداری و سلامت روان دانشجویان شاهد و غیر شاهد و مقایسه وضعیت دینداری و سلامت روان در دو گروه انجام شد. نمونه مورد بررسی شامل 100 نفر دانشجوی شاهد و 100 نفر دانشجوی غیرشاهد بود که با روش نمونه‌گیری تصادفی از بین دانشجویان دانشگاه تهران انتخاب گردید. در این پژوهش از مقیاس نگرش مذهبی خدایاری فرد و همکاران (1385) و پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ، 1972) برای جمع‌آوری اطلاعات استفاده گردید. برای تحلیل داده‌ها شاخص‌های آماری همبستگی پیرسون، آزمون Z فیشر و تحلیل واریانس چند متغیری به کار رفت. یافته‌ها نشان داد که بین سلامت عمومی و دینداری در هر دو گروه شاهد و غیرشاهد ارتباط معنا‌دار وجود دارد؛ در بین دو گروه شاهد و غیرشاهد از نظر میزان دینداری تفاوت معنا‌داری وجود دارد؛ ولی از نظر نمرات سلامت عمومی در بین دو گروه هیچ تفاوتی یافت نشد. بنابراین می‌توان بیان کرد تقویت باورها و رفتارهای دینداری در دانشجویان منجر به ارتقای سلامت در آنها شود.

رابطه‌ی بین عاطفه‌ی مثبت و منفی با رضایت از زندگی دانشجویان دانشگاه اصفهان

هدف از این پژوهش تعیین رابطه ی بین عاطفه‌ی مثبت و منفی با رضایت از زندگی دانشجویان بود. نمونه پژوهش 140 نفر (69 مرد و 71 زن) از دانشجویان دانشگاه اصفهان بودند که با روش  نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای ارزیابی عاطفه‌ی مثبت و منفی از «مقیاس عاطفه‌ی مثبت و منفی» (PANAS) استفاده شد و رضایت از زندگی نیز به وسیله ی «مقیاس رضایت از زندگی» (SWLS) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که هر اندازه عاطفه‌ی مثبت در زمان های گذشته، حال و آینده و عاطفه‌ی مثبت کلی دانشجویان بیشتر باشد، رضایت از زندگی آنها نیز بیشتر است. همچنین افزایش عاطفه‌ی منفی در زمان های گذشته و حال و عاطفه‌ی منفی کلی، به کاهش رضایت از زندگی دانشجویان منجر می شود (05/0P<). با این حال،عاطفه‌ی منفی آینده با رضایت از زندگی رابطه ندارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از آن بود که عاطفه‌ی مثبت کلی و عاطفه‌ی منفی گذشته به ترتیب 6/11 درصد و 7 درصد، و در مجموع 1/18 در صد نمرات رضایت از زندگی را به طورمعنی داری پیش بینی می کند (01/0P<). سن, جنسیت و وضعیت تأهل نتوانست رضایت از زندگی را به طور معنی داری پیش بینی کند. به نظر می‌رسد حالات عاطفی بر ارزیابی ما در مورد رضایت از کل زندگی تأثیرگذار می باشد.

« بعدی  ۳۰۳  ۳۰۲  ۳۰۱  ۳۰۰  ۲۹۹  ۲۹۸  ۲۹۷  ۲۹۶  ۲۹۵  ۲۹۴  ۲۹۳  ۲۹۲  ۲۹۱  ۲۹۰  ۲۸۹  ۲۸۸  ۲۸۷  ۲۸۶  ۲۸۵  ۲۸۴  قبلی »