بررسی اثربخشی نوروفیدبک در کاهش نشانه های نقص توجه و تمرکز و کاهش بیش فعالی و تکانشگری در بزرگسالان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی((ADHD)

اختلال نقص توجه/ بیش فعالی، یکی از اختلالات روانی-عصبی شایع می‌باشد، که در طفولیت شروع شده و تا بزرگسالی ادامه می‌یابد و در ابعاد مختلفی از زندگی فرد نظیر زندگی شخصی، تعاملات اجتماعی، زندگی حرفه‌ای، عملکرد اجرایی نظیر حافظه فعال و تمرکز و سایر ابعاد عملکردی فرد اختلال ایجاد می‌کند. مطالعات متعددی در خصوص درمان این اختلال از جانب مولفان مطرح گردیده است، با توجه به فقدان مطالعاتی که درمان نوروفیدبک را در این حیطه در بزرگسالان مورد بررسی قرار دهند، مطالعه کنونی شکل گرفته است.بنابر این هدف این تحقیق ، تعیین اثربخشی نوروفیدبک، در کاهش نشانه‌های نقص توجه، تمرکز و بیش فعالی در بزرگسالان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی می‌باشد. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل می‌باشد. جامعه آماری پژوهش را بزرگسالان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی که به کلینیک آتیه در شهر تهران مراجعه می‌کنند، تشکیل دادند؛ که از بین جامعه آماری فوق 2 گروه 8 نفره، یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل از افراد مراجعه کننده به کلینیک آتیه، با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شد. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه اضطراب بک، پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه اختلال نقص توجه/بیش فعالی بزرگسالی بارکلی، آزمون IVA و آزمون CNSVS. داده ها از طریق نرم افزار SPSS و با استفاده از روش آماری یومن ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین از آزمون‌های تی مستقل، ویلکاکسون و کروسکال والیس نیز جهت نتایج تکمیلی استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که نوروفیدبک منجر به کاهش معنادار نشانه‌های نقص توجه و تمرکز و کاهش بیش فعالی و تکانشگری در گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل گردید. بنابراین ضمن همسو بودن نتایج با دیگر یافته ها ، می توان به شکل مقدماتی استفاده از نوروفیدبک را در کاهش علائم نقص توجه و همچنین کاهش بیش فعالی و تکانشگری در بزرگسالان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی پیشنهاد داد.

کارآمدی مداخله رفتاری- ذهن-آگاهی در ارتقاء خودپنداشت و بهبود کیفیت زندگی در دانشجویان دختر دارای تصویر بدنی منفی

پژوهش حاضر به منظور کارآمدی مداخله رفتاری-آموزش ذهن‌آگاهی در ارتقاء خودپنداشت و بهبود کیفیت زندگی گروهی از دانشجویان دختر دارای تصویر بدنی منفی انجام گرفته است. پس از اجرای پرسشنامه چند بعدی روابط بدن – خود (MBSRQ)، تعداد 30 آزمودنی دختر که نمرات کل آنها در پرسشنامه چند بعدی روابط بدن – خود کمتر از 160 و در زیر مقیاس رضایت از نواحی بدن کمتر از 33 بود انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه 15 نفره (آزمایش و کنترل) جایگزین شدند. آزمودنیهای هر دو گروه به کلیه گویه‌های پرسشنامه‌ چند بعدی روابط بدن – خود (MBSRQ)، پرسشنامه خودپنداشت بک و پرسشنامه کیفیت زندگی قبل از مداخله و پس از مداخله پاسخ دادند. پس از اجرای 12 جلسه مداخله رفتاری-آموزش ذهن‌آگاهی ، تحلیل یافته‌ها با استفاده از نسخه 16 نرم‌افزار آماری SPSS آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری بین گروههای آزمایش و کنترل در زمینه تصویر بدنی و خودپنداشت وجود دارد و نشان دهنده بهبود تصویر بدنی و خودپنداشت آزمودنیها بود. اما تغییر کیفیت زندگی آزمودنیهای گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در سطح معناداری نبود. با توجه به یافته‌های فوق می‌توان گفت مداخله رفتاری- ذهن‌آگاهی با اصلاح مؤلفه‌های رفتاری و شناختی مرتبط با تصویر بدنی باعث بهبود قضاوت افراد نسبت به بدن خود و ادراک بهتر و نزدیک‌تر آن به حالت واقعی شده و منجر به افزایش رضایت بدنی و خودپنداشت افراد می‌شود.

تأثیر مداخلات شناختی ـ رفتاری بر کنترل خشم دانش‌آموزان دبیرستانی

خشم و کنترل آن در میان نوجوانان و جوانان از اهمیت زیادی برخوردار است و یکی از دلایل مراجعه به کلینیک-های روان شناختی، خشم و پرخاشگری می‌باشد. به همین جهت، انجام مطالعات برای کاهش خشم و افزایش مکانیزم-های کنترل خشم از موضوعات بسیار مهم تلقی می‌شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش کنترل خشم با رویکرد شناختی- رفتاری بر صفت و ابراز خشم انجام شده است. این پژوهش از نوع پژوهش‌های شبه آزمایشی است. آزمودنی‌های این مطالعه را 30 نفر از دانش‌آموزان دختر پایه دوم دبیرستان مدرسه شاهد تشکیل دادند که داوطلب شرکت در کارگاه بودند و به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. این تعداد آزمودنی در دو گروه با برنامه مداخله یکسان آموزش مدیریت خشم را به مدت هفت جلسه (هفته‌ای یک بار) و در جلسات دو ساعته، گذراندند. ابزار پژوهش، سیاهه خشم حالت- صفت اسپیلبرگر بود که قبل و پس از آموزش بوسیله دانش‌آموزان تکمیل شد. نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری بیانگر افزایش معنادار کنترل خشم درونی در گروه نمونه پس از طی دوره آموزشی است. لذا می‌توان اذعان داشت که با روش مداخله شناختی- رفتاری، می‌توان به افزایش کنترل خشم و مدیریت آن دست یافت.

بررسی رابطه‌ی مهارت تفکر انتقادی با کیفیت زندگی، سلامت روان، مقبولیت اجتماعی و قدردانیِ دانشجویان پزشکی

پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه‌ی مهارت تفکر انتقادی دانشجویان پزشکی با کیفیت زندگی، سلامت روان، مقبولیت اجتماعی و قدردانی آنان صورت گرفته است. روش مورد استفاده در پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. ابزارهای گردآوری داده‌ها، پنج پرسشنامه‌ی: تفکر انتقادی واتسون - گلیزر، کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHOQOL-BREF)، سلامت روانی گلدبرگ و هیلیر (GHQ-12)، نسخه کوتاه مقیاس مقبولیت اجتماعی مارلو- کراون (SDS) و قدردانی مک کلگ و همکاران (GQ) بوده است. جامعه پژوهش مورد نظر را کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل رشته‌های علوم پزشکی دانشگاه شاهد تشکیل داده‌اند که از این میان، تعداد 100 نفر با استفاده از روش نمونه‌گیری طبقه‌ای تصادفی به‌عنوان نمونه پژوهش انتخاب شده‌اند. به‌منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون همبستگی و رگرسیون خطی چند متغیره و آزمون تی، استفاده گردید. نتایج حاصل از انجام پژوهش نشان داد که: بررسی رابطه بین مهارت تفکر انتقادی با سلامت روان، مبین ارتباط مثبت و معنادار بعد ارزیابی مدارک و شواهد از تفکر انتقادی با سلامت روانی (05/0P<) و ارتباط منفی و معنادار بین بعد استنتاج (05/0P<) و تفسیر از تفکر انتقادی با سلامت روانی (01/0P<) می‌باشد به علاوه بین بعد استنتاج از تفکر انتقادی با مقبولیت اجتماعی، رابطه‌ی منفی و معنادار وجود داشته است (05/0P<) و همچنین همبستگی بین ابعاد تفکر انتقادی با متغیر قدردانی نیز مثبت و معنادار بوده است (05/0P<). مهارت‌ تفکر انتقادی با بعد سلامت روانیِ کیفیت زندگی نیز رابطه مثبت و معنادار داشته است (05/0P<). در نهایت نتایج نشان داد که مجموع متغیرهای سلامت روان، مقبولیت اجتماعی، قدردانی و کیفیت زندگی(ابعاد سلامت محیط، روابط اجتماعی، سلامت روانی و سلامت جسمانی)، 32 درصد واریانسِ تفکر انتقادی را تبیین می‌کنند.

بررسی اثربخشی اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر کاهش تفکرات غیرمنطقی دانش آموزان دختر کلاس اول مقطع راهنمایی شهرستان بروجن

کودکی یکی از دوران های سرنوشت ساز و حساس زندگی انسان می باشد. در دنیایی که بسیاری از افراد بزرگسال از تفکرات غیرمنطقی و تبعات آن رنج می برند، توجه به دوره های حساس کودکی و نوجوانی برای آموزش تفکر منطقی به افراد، امری ضروری به نظر می رسد. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه فلسفه برای کودکان(P4C) در کاهش تفکرات غیرمنطقی دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهرستان بروجن انجام شده است. برای انجام این امر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، دو کلاس انتخاب گردید سپس از هر کلاس 15 نفر به صورت تصادفی انتخاب شد و با روش جایگزینی تصادفی، یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل انتخاب گردید. این دو گروه در یک طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. بدین صورت که پس از اجرای پیش آزمون بر روی هر دو گروه، برنامه آموزش فلسفه برای کودکان به مدت 15 جلسه بر روی گروه آزمایش انجام شد. در پایان هر دو گروه در پس آزمون شرکت نمودند. به منظور کنترل اثرات پیش آزمون، داده های حاصل از این پژوهش به روش تحلیل کوواریانس(ANACOVA) مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج این تحلیل نشان داد برنامه فلسفه برای کودکان به طور معناداری تفکرات غیرمنطقی را در گروه آزمایش کاهش داده است. این کاهش معنادار در تمام خرده مقیاسهای پرسشنامه تفکرات غیر منطقی کودکان ونوجوانان به جز خرده مقیاس عدم تحمل در برابر ناکامی های کاری نیز مشاهده شد.

تعیین سطح پیش‌بینی کننده عزت-نفس در خود ناتوان‌سازی میان دانشجویان ورزشکار قهرمان و غیرقهرمان در دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی

هدف پژوهش حاضر تعیین و مقایسۀ میزان خود ناتوان‌سازی و عزت‌نفس در میان دانشجویان ورزشکار قهرمان و دانشجویان ورزشکار غیر قهرمان بود. روش پژوهش پس-رویدادی و جامعۀ آماری 975 نفر دانشجوی دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه آزاد واحد کرج در سال تحصیلی91-90 بود که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای و فرمول برآورد نمونه بورگ و گال ، 115 نفر به تفکیک مقطع تحصیلی، جنس و وضعیت قهرمانی انتخاب شد. ابزار پژوهش پرسشنامه خود ناتوان‌سازی جونز، رودوالت و عزت‌نفس روزنبرگ بود. داده‌ها از طریق تحلیل واریانس دو راهه تک‌متغیری، ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون تک‌متغیری تحلیل شد. نتایج حاکی از عزت‌نفس بالاتر ورزشکاران قهرمان از ورزشکاران غیرقهرمان بود، اما تفاوت معناداری بین سطح عزت‌نفس و خود ناتوان‌سازی دانشجویان ورزشکار دختر و پسرِ قهرمان و غیرقهرمان مشاهده نشد.رابطه بین عزت‌نفس و خود ناتوان سازی در دانشجویان ورزشکار پسر قوی‌تر از این رابطه در بین دانشجویان ورزشکار دختر و رابطه بین خود ناتوان‌سازی و عزت‌نفس دانشجویان ورزشکار تربیت بدنی معکوس بود. بر اساس یافته های این پژوهش می‌توان نتیجه‌گیری کرد خود ناتوان‌سازی و عزت‌نفس پیش‌بینی کننده یکدیگرند و چون رابطه معکوس بین عزت نفس و خود ناتوان سازی در دانشجویان ورزشکار غیرقهرمان قوی تر از این رابطه در بین دانشجویان قهرمان است، می توان با فراهم آوردن زمینه ها و امکانات برای کسب موفقیت، عزت نفس و خود توانمندسازی افراد را افزایش داد

بررسی نقش پنج عامل بزرگ شخصیت در پیش بینی صبر و مؤلفه های آن در دانشجویان

هدف پژوهش حاضر تعیین نقش پنج عامل بزرگ شخصیت در پیش بینی صبر و مولفه‌های آن در دانشجویان بود. برای دستیابی به هدف یاد شده ،تعداد 516 دانشجوی دانشگاه شیراز به وسیله ی نمونه گیری خوشه ای به روش تناسب احتمالی با اندازه انتخاب و با تکمیل پرسش نامه ی پنج عامل بزرگ شخصیت (فرم کوتاه) و مقیاس صبر در این پژوهش شرکت کردند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه همزمان نشان داد که پنج عامل بزرگ شخصیت به غیر از عامل گشودگی در تجربه ، نمره ی کل صبر را پیش بینی کردند. همچنین این پنج عامل، مولفه های صبر را نیز پیش بینی نمودند. در تبیین یافته‌های پژوهش حاضر می توان این گونه نتیجه گیری کرد که عوامل شخصیتی با صبر مرتبط هستند. بنابراین هنگام کاربرد راهبردهای آموزش صبر توجه به ویژگی های شخصیتی مراجعان اهمیت دارد

XML اثر بخشی بازی‌های توجهی بر میزان عملکرد حافظه و یادگیری کودکان پیش دبستانی با ناتوانی‌های یادگیری عصب روانشناختی

پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بازیهای توجهی بر میزان عملکرد حافظه و یادگیری کودکان پیش دبستانی با ناتوانی‌های یادگیری عصب- روان شناختی انجام شد. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی بوده و بر اساس طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شده است. بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از بین کودکان پنج تا شش ساله شهر اصفهان تعداد 20 نفر با ناتوانی یادگیری عصب- روان شناختی انتخاب و به تصادف در 2 گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند، و بازیهای توجهی بر روی گروه آزمایش انجام گرفت. ابزارهای مورد استفاده در برگیرنده آزمون تشخیصی عصب روانشناختی کانرز و مقیاس هوش کودکان پیش از دبستان ریون بود. داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس چند متغیری ( مانکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته‌ها نشان دادند که بازیهای توجهی می تواند برمیزان عملکرد حافظه و یادگیری کودکان پیش دبستانی با ناتوانی های یادگیری عصب روانشناختی اثر داشته باشد (01/0P<). بنابر این نتایج یاد شده ضمن همسویی با دیگر نتایج ، امکان به کارگیری مقدماتی این نوع بازیها در کودکان پیش دبستانی با ناتوانی‌های عصب روانشناختی –تحولی ، را فراهم ساخته است.

مقایسه آسیب های شغلی كارمندان زن و مرد شهرداری شهر اصفهان

هدف: پژوهش حاضر تعيين آسيب هاي شغلي کارمندان زن و مرد شهرداري شهر اصفهان در سال 1384-85 است.
روش: پژوهش توصيفي است و جامعه آماري مجموعه کارمندان مناطق يازده گانه شهرداري شهر اصفهان و نمونه 166 نفر (95 کارمند مذکر و 71 کارمند مونث) بود که به طور تصادفي انتخاب شدند و با پرسشنامه آسيب شناسي شغلي (محقق ساخته، 1384) مورد ارزيابي قرار گرفتند.
يافته هاي: پژوهش اين بود که از بين سه طبقه اصلي آسيب هاي شغلي تنها در طبقه آسيب هاي درون فردي بين زنان و مردان تفاوت معنادار بود در اين طبقه زنان بيش از مردان دچار آسيب بودند. در طبقه آسيب هاي درون فردي نيز تنها در زير طبقه بلوغ حرفه اي بين زنان و مردان تفاوت معنادار بود و باز هم از اين حيث زنان بيشتر از مردان دچار مشکل بودند. آمار در طبقه آسيب هاي بين فردي و فرافردي بين زنان و مردان تفاوت معناداري مشاهده نشد.
نتيجه گيري: مي توان به کارمندان زن از کودکي و در مراحل مختلف زندگي با دادن فرصت هايي از قبيل داشتن مسووليت در زندگي، رغبت به انتخاب، جمع آوري، تحليل اطلاعات، تهيه طرح و برنامه ريزي براي عمل و فعاليت کمک کرد.

رابطه بین ابعاد خودكارآمدی و افسردگی در نوجوانان

هدف: پژوهش شناسايي اهميت ابعاد خودکارآمدي اجتماعي، تحصيلي، هيجاني و جسماني با افسردگي در دوره هاي متفاوت نوجواني در دختر و پسر است.
روش: پژوهش توصيفي و همبستگي و آزمودني هاي پژوهش 946 دانش آموزان (471 دختر و 475 پسر) مقطع دبيرستان و پيش دانشگاهي شهر تهران در سال تحصيلي 83-84 است که با روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي تصادفي انتخاب شدند. ابزار گردآوري اطلاعات سياهه افسردگي کودک (CDI، کوواکس، 1992)، پرسشنامه خودکارآمدي کودکان و نوجوانان (موريس، 2002) و پرسشنامه خودکارآمدي جسماني (رايکمن و همکاران، 1982) بود. براي تجزيه و تحليل داده ها از روش هاي تحليل رگرسيون خطي و همبستگي استفاده شد.
يافته ها: نشان داد که همبستگي نمره کلي خودکارآمدي و خودکارآمدي اجتماعي، تحصيلي، هيجاني و جسماني با نمره افسردگي منفي است. به علاوه خودکارآمدي جسماني در ايجاد نشانه هاي افسردگي در پسران اوايل، اواسط و اواخر نوجواني و دختران اوايل و اواسط نوجواني تاثيرگذار است. خودکارآمدي تحصيلي در پسران و دختران همه سنين، نقش معناداري در ايجاد افسردگي دارد. خودکارآمدي اجتماعي در ايجاد افسردگي نوجوانان معنادار نيست و خودکارآمدي هيجاني تنها در ايجاد افسردگي در دختران اوايل نوجواني معنادار است.
نتيجه گيري: سطوح خودکارآمدي با نمرات افسردگي رابطه معکوس و خودکارآمدي تحصيلي، بالاترين همبستگي را با افسردگي دارد. خودکارآمدي تحصيلي و جسماني به ترتيب بهترين و خودکارآمدي اجتماعي کمترين بروز افسردگي در نوجوانان سنين مختلف هستند و خودکارآمدي هيجاني تنها در دختران سنين اواخر نوجواني پيش بيني کننده بروز افسردگي است.

مقایسه هوش هیجانی، سلامت روانی و جسمانی مشاغل مختلف

هدف: پژوهش حاضر تعيين رابطه بين شغل، جنس، سلامت رواني و جسماني با هوش هيجاني مشاغل مختلف است.
روش: پژوهش پس رويدادي است و در آن 150 نفر از مديران ارشد سازمان ها، روسا، معاونين و اساتيد دانشگاه، دبيران، کارمندان، کارگران و کشاورزان استان زنجان با روش نمونه گيري تصادفي انتخاب شدند و پرسشنامه سلامت رواني (MHI، 1983)، فهرست سلامت جسمي (PHC، 2004)، مقياس هوش هيجاني (EIS، 1998) و فرم اطلاعات جمعيت شناختي را تکميل کردند. داده ها با استفاده از روش هاي ضريب همبستگي و تحليل واريانس يک و چند متغيري و رسم نمودار تحليل شد.
يافته ها: نشان داد که رابطه شغل با دو زير مقياس سلامت رواني يعني بهزيستي و درماندگي رواني، سلامت جسمي عيني و ذهني و هوش هيجاني معنادار است. اثر اصلي جنس بر هيجاني معنادار و بر سلامت جسمي عيني معنادار نبود.
نتيجه گيري: شغل بر سلامت جسمي و رواني و هوش هيجاني اثرگذار است. اين يافته مي تواند راه گشاي سياستگذاري مناسب در زمينه آسيب شناسي مشکلات صاحبان مشاغل و ارايه برنامه هاي پيشگيرانه و برنامه هاي مرتبط با ارتقا بهره وري در سازمان ها باشد.

همنوایی: همبسته های آن با پنج عامل بزرگ شخصیت، جنس و وضعیت تاهل

هدف: پژوهش تعيين ميزان همنوايي و رابطه آن با پنج عامل بزرگ شخصيتي، جنس و تاهل دانشجويان است.
روش: پژوهش از نوع علي-مقايسه اي و همبستگي است. جامعه آماري دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد بندر گز و نمونه آماري شامل 39 دانشجو بود که با روش نمونه گيري خوشه اي انتخاب شدند. ابزار پژوهش آزمون پنج عامل بزرگ شخصيت فرم کوتاه کاستا و مکري 1989، پرسشنامه همنوايي ال-72 (1381) و دو موقعيت عملي طراحي شده به منظور سنجش همنوايي استفاده شد. داده ها با محاسبه ميانگين، انحراف استاندارد، ضريب همبستگي پيرسون و اسپيرمن، آزمون t دو گروه مستقل و تحليل واريانس عاملي بين موردي تحليل شد.
يافته ها: نشان داد نيمرخ شخصيتي افراد همنوا و ناهمنوا تفاوت ندارد. همچنين رابطه ميزان همنوايي با مقياس هاي آزمون شخصيت و نيز جنس دانشجويان معنادارنبود. ميانگين نمره پرسشنامه همنوايي در افراد همنوا بيش از افراد ناهمنوا در دو موقعيت عملي و همنوايي افراد مجرد به طور معناداري بيش از افراد متاهل بود.
نتيجه گيري: تبيين هنجاري (تاثير شرايط و وضعيت فرد در موقعيت همنوايي) نسبت به تبيين علي (تاثير ويژگي هاي شخصيتي) در تعيين ميزان همنوايي کفايت بيشتري دارد.

« بعدی  ۳۰۸  ۳۰۷  ۳۰۶  ۳۰۵  ۳۰۴  ۳۰۳  ۳۰۲  ۳۰۱  ۳۰۰  ۲۹۹  ۲۹۸  ۲۹۷  ۲۹۶  ۲۹۵  ۲۹۴  ۲۹۳  ۲۹۲  ۲۹۱  ۲۹۰  ۲۸۹  قبلی »