روابط ساده و چندگانه ویژگی های شناختی و نگرانی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و وسواس بی اختیاری

هدف پژوهش حاضر تعيين روابط ساده و چندگانه باورهاي فراشناختي، تحمل ناپذيري بلاتکليفي، شناخت هاي کمال گرايانه و اجتناب شناختي با نگراني در بيماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگير و اختلال وسواس بي اختياري بود. تعداد 66 بيمار (52 زن، 14 مرد) مبتلا به اختلال اضطراب فراگير و 74 بيمار (51 زن، 23 مرد) مبتلا به اختلال وسواس بي اختياري به شيوه نمونه برداري هدفمند در دو شهر يزد و تهران انتخاب شدند و پرسشنامه نگراني پن (PSWQ)، پرسشنامه باورهاي فراشناختي (MCBQ)، مقياس تحمل ناپذيري بلاتکليفي (IUS)، سياهه شناخت هاي کمال گرايانه (PCI) و پرسشنامه اجتناب شناختي (CAQ) را تکميل کردند. يافته ها نشان دادند بين متغيرهاي پيش بين با نگراني در هر دو گروه همبستگي مثبت وجود دارد. بهترين پيش بيني کننده هاي نگراني در بيماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگير و اختلال وسواس بي اختياري به ترتيب باورهاي فراشناختي و تحمل ناپذيري بلاتکليفي بودند. بر اساس يافته هاي اين پژوهش مي توان نتيجه گرفت اگرچه نگراني از عناصر مشترک بين اختلال اضطراب فراگير و اختلال وسواس بي اختياري محسوب مي شود، تعيين کننده هاي آن در اين دو اختلال متفاوت هستند.

حافظه تاریخچه شخصی و طرحواره های اولیه در كودكان آزاردیده: پیش بینی كیفیت زندگی

هدف پژوهش حاضر مقايسه کودکان آزارديده و آزارنديده در حافظه تاريخچه شخصي، طرحواره هاي کودکي، کيفيت زندگي و پيش بيني کيفيت زندگي آنها بود. 50 کودک 8 تا 12 سال دختر و پسر که به گزارش معلمان به عنوان کودکاني معرفي شدند که توسط اعضاي خانواده مورد سوء رفتار جسمي واقع مي شدند و 50 کودک آزارنديده به روش نمونه برداري دردسترس از منطقه 16 شهر تهران انتخاب شدند و به دو گروه 25 نفري ايراني و افغاني تقسيم شدند و به تکليف حافظه تاريخچه شخصي (ويليامز و برادبنت، 1986)، سياهه طرحواره کودکان (ريجکبوار و دبو، 2009) و پرسشنامه غربالگري کودکان (طرح سلامت اروپا، 2004) پاسخ دادند. براي تحليل داده ها از خي دو چندمتغيري، t مستقل و رگرسيون چندمتغيري استفاده شد. نتايج نشان دادند آزارديدگي به طور کلي با نوع خاطره هاي مطرح شده توسط کودکان مرتبط نيست، هرچند با تعداد بيشتر خاطره هاي عام در واژه هاي مثبت و خنثي همراه بود. همچنين، نتايج نشان دهنده تفاوت معنادار دو گروه در طرحواره ها و کيفيت زندگي و نيز امکان پيش بيني کيفيت زندگي از طريق طرحواره ها بود. بر مبناي نتايج به دست آمده، مي توان با بررسي طرحواره ها، در جهت شناسايي کودکان در معرض خطر و کنترل شرايط زندگي آنها اقدام کرد.

حمایت اجتماعی و رضایت از زندگی در نوجوانان: نقش واسطه ای خودكارآمدی و حرمت خود

هدف پژوهش حاضر ارائه يک مدل براي ارتباط حمايت اجتماعي، خودکارآمدي، حرمت خود و رضايت از زندگي بود. 213 دانش آموز مقطع دبيرستان (111 دختر، 102 پسر) براي شرکت در اين مطالعه به روش نمونه برداري خوشه اي تصادفي انتخاب شدند و مقياس چند بعدي حمايت اجتماعي ادراک شده (زيمت، دالم، زيمت و فارلي، 1988)، مقياس خودکارآمدي عمومي (شرر و ديگران، 1982)، مقياس حرمت خود (رزنبرگ، 1965) و مقياس رضايت از زندگي (دينر، امانس، لارسن و گريفين، 1985) را پاسخ دادند. نتايج تحليل مسير نشان دادند حمايت اجتماعي با سه متغير خودکارآمدي، حرمت خود و رضايت از زندگي رابطه مثبت معنادار دارد. افزون بر آن، رابطه حرمت خود با رضايت از زندگي و رابطه خودکارآمدي با حرمت خود مثبت و معنادار بود. در مجموع يافته ها نشان دادند حمايت اجتماعي بر رضايت از زندگي اثر مستقيم دارد و به واسطه خودکارآمدي و حرمت خود بر رضايت از زندگي به صورت غيرمستقيم تاثير گذار است. نتايج اين پژوهش ضرورت توجه به منابع حمايت اجتماعي در تقويت خودکارآمدي، حرمت خود و رضايت از زندگي نوجوانان را مورد تاکيد قرار داد.

تحول كنش های اجرایی در كودكان بهنجار و فزون كنش: از پیش دبستان تا پایان دبستان

هدف پژوهش حاضر مقايسه تحول کنش هاي اجرايي در کودکان بهنجار و فزون کنش بود. 420 کودک (210 نفر بهنجار، 210 نفر فزون کنش) 5 تا 12 ساله مراکز پيش دبستاني و دبستان هاي شهر اصفهان به روش نمونه برداري چندمرحله اي انتخاب شدند و به پرسشنامه کانرز والدين (کانرز، 1997) و خرده آزمون برج نپسي (کورکمن،کرک و کمپ، 1998) پاسخ دادند. نتايج تحليل واريانس دو راهه نشان دادند بين ميانگين نمره هاي کنش هاي اجرايي کودکان عادي و فزون کنش تفاوت معنادار وجود دارد و عملکرد کودکان فزون کنش به طور معناداري پايين تر است. همچنين بر اساس اين يافته ها مي توان نتيجه گرفت روند تحول کنش هاي اجرايي در کودکان فزون کنش و عادي، با توجه به سن سير صعودي دارد.

مقایسه نظام های مغزی-رفتاری و عاطفه مثبت و منفی در مبتلایان به سردردهای میگرنی و افراد سالم

پژوهش حاضر به منظور مقايسه نظام هاي مغزي-رفتاري و عاطفه مثبت و منفي در مبتلايان به سردردهاي ميگرني و افراد سالم صورت گرفته است. بدين منظور 120 نفر (زن و مرد) مبتلا به سردردهاي ميگرني از بين بيماران مراجعه کننده به کلينيک ها و مراکز درماني شهرهاي دزفول و انديمشک، به روش نمونه برداري در دسترس انتخاب شدند و 120 نفر (زن و مرد) سالم از همراهان بيماران که از نظر سن، جنس و تحصيلات با گروه بيمار همتا شده و ملاک هاي ورود به گروه شامل آنها مي شد به عنوان گروه مقايسه انتخاب شدند. هر دو گروه پرسشنامه شخصيتي گري - ويلسون (ويلسون، بارت وگري، 1989) و مقياس عاطفه مثبت و منفي (واتسون، کلارک و تلجن، 1988) را تکميل کردند. نتايج آزمون تحليل واريانس چندمتغيري نشان دادند هر دو گروه سالم و بيمار در نظام بازداري رفتاري و مولفه هاي اجتناب منفعل و گريز و عاطفه منفي تفاوت معناداري دارند، در حالي که تفاوت ها در ساير متغيرهاي نظام روي آوري، اجتناب فعال، خاموشي، جنگ و عاطفه مثبت معنا دار نبود.

 

رابطه سبك های دلبستگی و سازگاری اجتماعی: نقش واسطه ای هوش هیجانی

هدف پژوهش حاضر، تعيين نقش واسطه اي هوش هيجاني در رابطه بين سبک هاي دلبستگي و سازگاري اجتماعي بود. 206 دانشجوي سال اول مقطع کارشناسي دانشگاه شيراز با استفاده از روش نمونه برداري تصادفي خوشه اي چند مرحله اي انتخاب شدند و به پرسشنامه سبک هاي دلبستگي (هازن و شيور،1987)، فرم کوتاه شده پرسشنامه هوش هيجاني (پترايدز و فارنهام، 2001) و سياهه سازگاري اجتماعي (بل، 1968 نقل از فرقداني، 1381) پاسخ دادند. نتايج نشان دادند سبک هاي دلبستگي ناايمن دوسوگرا و اجتنابي به طور منفي و معنادار سازگاري اجتماعي را پيش بيني مي کنند. علاوه براين، هوش هيجاني در رابطه بين سبک هاي دلبستگي ناايمن و سازگاري اجتماعي داراي نقش واسطه اي بود. بنابراين، مي توان چنين نتيجه گيري کرد که با ارتقاي هوش هيجاني و آگاه کردن خانواده ها در زمينه تاثير منفي سبک هاي دلبستگي ناايمن، مي توان تا حدودي از مشکلات سازگاري اجتماعي دانشجويان کاست.

اثربخشی مداخله شناختی-رفتاری در بیماران مبتلا به اختلال وسواس بی اختیاری

اين پژوهش به منظور تعيين ميزان اثربخشي درمان شناختي- رفتاري در درمان بيماران مبتلا به اختلال وسواس بي اختياري انجام شده است. روش پژوهش شبه تجربي با طرح پيش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. از ميان 62 فرد مبتلا به اختلال وسواس بي اختياري مراجعه کننده به کلينيک، 10 نفر به گروه آزمايش و 10 نفر به گروه گواه اختصاص يافتند. مداخله شناختي - رفتاري براي گروه آزمايش انجام و سپس بيماران توسط سياهه وسواس بي اختياري مادزلي (هاجسون و راچمن، 1977) مورد ارزيابي قرار گرفتند. نتايج نشان دادند ميانگين نمره هاي وسواس در گروه آزمايش به طور معناداري نسبت به گروه گواه کاهش يافته است و از نمره خرده مقياس شدت نشانه ها در طول درمان کاسته شد (p<0.01). بدين ترتيب مي توان دريافت درمان شناختي - رفتاري در کاهش نشانه هاي بيماران مبتلا به اختلال وسواس بي اختياري موثر است.

اعتیاد به اینترنت، صمیمیت اجتماعی و شادكامی در دانشجویان

هدف پژوهش حاضر تعيين رابطه اعتياد به اينترنت با صميميت اجتماعي و شادکامي در دانشجويان بود.از بين دانشجويان دانشگاه خوارزمي ( سال تحصيلي 1391-1390 ) تعداد 200 نفر به روش نمونه برداري خوشه اي انتخاب و آزمون اعتياد به اينترنت (IAT؛ يانگ، 1998)، پرسشنامه شادکامي آکسفورد (آرگيل و ديگران، 1989) و مقياس صميميت اجتماعي ميلر (ميلر و لفکورت، 1982) را تکميل کردند. نتايج نشان دادند بين دو گروه کاربران سالم و کاربران با اعتياد خفيف به اينترنت از نظر شادکامي و صميميت اجتماعي تفاوت معنادار وجود ندارد، اما ميزان شادکامي و صميميت اجتماعي هر دو گروه به مراتب بالاتر از گروه کاربران با اعتياد شديد به اينترنت بودند. همچنين نتايج تحليل رگرسيون نشان داد اعتياد به اينترنت هفت درصد از واريانس شادکامي را در گروه سالم و 10 درصد از واريانس شادکامي را در گروه کاربران با اعتياد خفيف به اينترنت پيش بيني مي كند. لذا به رغم اينکه استفاده از اينترنت براي تامين نيازهاي رواني و هيجاني مي تواند برخي افراد را به خود معتاد کند، آگاه ساختن کاربران در جهت استفاده صحيح از اينترنت در زمينه مداخله پيشگيرانه سودمند است.

اثربخشی شن بازی درمانگری بر كاهش نشانه های پرخاشگری كودكان پیش دبستانی

هدف پژوهش حاضر تعيين اثربخشي شن بازي درمانگري بر کاهش نشانه هاي پرخاشگري کودکان پيش دبستاني بود. براي دستيابي به اين هدف از روش پژوهش نيمه تجربي با طرح پيش آزمون و پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. از بين کليه کودکان پيش دبستاني مهدکودک هاي شهرکرمانشاه در سال تحصيلي 1392، 54 کودک که در مقياس پرخاشگري کودکان پيش دبستاني (واحدي، فتحي آذر، حسيني نسب، و مقدم، 1387) دو انحراف استاندارد بالاتر از ميانگين به دست آورده بودند، انتخاب و به صورت تصادفي و همتاکردن سن و جنس در دو گروه 15 نفري (آزمايش و گواه) جايگزين شدند. جلسه هاي شن بازي درمانگري به مدت 10 جلسه 45 دقيقه اي انفرادي به صورت هفتگي اجرا شد. نتايج آزمون تحليل کوواريانس نشان دادند شن بازي درمانگري، پرخاشگري کودکان را به طور معناداري کاهش مي دهد و چنين دستاوردي در پيگيري دو ماهه حفظ شد. با توجه به يافته هاي به دست آمده مي توان نتيجه گرفت شن بازي درمانگري در کاهش نشانه هاي پرخاشگري کودکان پيش دبستاني اثرگذار است.

خستگی شناختی و حل مسائل شناختی: آزمون الگوی اثر تعدیل كننده خوش بینی گرایشی

به منظور تعيين اثر تعديل کننده خوش بيني در رابطه بين خستگي شناختي و حل مساله شناختي، آزمايشي طراحي و اجرا شد. ابتدا نسخه تجديد نظرشده آزمون جهت گيري هدف (شير، کارور و بريجز، 1994) بر روي 300 دانشجو اجرا شد. از بين افرادي که نمره هاي آنها در سازه خوش بيني ±2 واحد انحراف استاندارد از ميانگين نمره ها فاصله داشت، تعداد 40 دانشجو انتخاب و به طور تصادفي در چهار گروه 10 نفري تخصيص داده شدند. آزمايش داراي دو مرحله بود. در مرحله اول، آزمودني هاي گروه کنترل با تکاليف افتراقي قابل کنترل و آزمودني هاي گروه آزمايش با تکاليف افتراقي غيرقابل کنترل رو به رو شدند و در مرحله دوم، گروه ها در موقعيت حل مساله، به تکليف آناگرام پاسخ دادند. نتايج تحليل واريانس دوراهه از معناداري اثر اصلي عامل گروه و عامل خوش بيني و از عدم معناداري کنش متقابل عوامل گروه و خوش بيني در پيش بيني نمره هاي حل مساله شناختي به طور تجربي حمايت کردند. عدم معناداري کنش متقابل عوامل گروه و خوش بيني نشان داد خوش بيني رابطه بين خستگي شناختي و حل مسائل شناختي را تعديل نمي کند. اين يافته ها ضمن تاکيد بر توجه به نقش اصلي منابع تغييرپذيري خستگي شناختي و خوش بيني در پيش بيني حل مساله شناختي فراگيران نشان مي دهند رابطه علي بين خستگي شناختي و عملکرد حل مساله تابعي از تغيير در عامل خوش بيني محسوب نمي شود.

درون داد حالت های ذهنی مادر و رفتار اجتماعی كودك: نقش واسطه ای نظریه ذهن

هدف پژوهش حاضر تعيين نقش واسطه اي نظريه ذهن در رابطه بين درون داد گفتاري مادر در گفت وگوهاي روزمره با کودک و رفتار اجتماعي او در کلاس بود. نمونه پژوهش مشتمل بر 208 کودک دوره پيش دبستاني شهر شيراز و همچنين مادران و مربيان آنها بود. ابزارهاي تحقيق عبارت بودند از: مجموعه تکاليف نظريه ذهن (ولمن و ليو، 2004)، سياهه درون داد حالت هاي ذهني مادرانه (پيترسون و اسلاگتر، 2003) و زيرمقياس رفتار اجتماعي - فرم مربي (کريگان، 2003). نتايج تحليل مسير حاکي از آن بود که بيان مبسوط حالت ذهني توسط مادر در گفت وگوهاي روزمره، به واسطه نظريه ذهن، پيش بيني کننده مثبت رفتار اجتماعي کودک در کلاس است. از طرف ديگر، بيان مختصر موقعيت عيني توسط مادر در گفت وگوهاي روزمره به واسطه نظريه ذهن، رفتار اجتماعي را به گونه اي منفي پيش بيني کرد. در مجموع، پژوهش حاضر نشان داد نوع گفتار مادر در گفت وگوهاي روزمره با کودک به واسطه نظريه ذهن، نقش بسزايي در رفتار اجتماعي کودک دارد.

مقایسه باورهای فراشناختی و نشخوار فكری در دانشجویان با سطوح بهنجار و بیمارگون از نگرانی

هدف پژوهش حاضر مقايسه باورهاي فراشناختي و نشخوار فکري در دانشجويان يا سطوح بهنجار و بيمارگون از نگراني بود. بدين منظور250 نفر به روش نمونه برداري خوشه اي چندمرحله اي انتخاب و پرسشنامه هاي باورهاي فراشناختي (ولز، 2000)، نشخوارفکري (نولن هوکسيما و مارو، 1991) و نگراني پنسيلوانيا (مي ير، ميلر، متزيگر و بورکويچ، 1990) را تکميل کردند. دانشجويان بر اساس کسب نمره 40 در آزمون نگراني پنسيلوانيا به دو گروه داراي نگراني بهنجار (125 نفر) و نگراني بيمارگون (125 نفر) تقسيم شدند. نتايج تحليل واريانس نشان دادند مولفه هاي باورهاي فراشناختي (باورهاي مثبت درباره نگراني، افکار مهارناپذير و خطرناک، اطمينان شناختي و نياز به مهار افکار) در دانشجويان واجد سطوح بيمارگون از نگراني بيش از دانشجويان داراي سطوح بهنجار است. اما بين باور خودآگاهي شناختي در بين دو گروه تفاوت معنادار يافت نشد. مولفه هاي در فکر فرو رفتن، انحراف توجه، تعمق و نشخوار فکري در دانشجويان با سطوح بهنجار بيش از دانشجويان با سطوح بيمارگون از نگراني بود. در مجموع يافته ها نشان دادند از بين مولفه هاي باورهاي فراشناختي تنها مولفه افکار مهارناپذير و خطرناک، توانايي پيش بيني نگراني بيمارگون را دارد.

 

« بعدی  ۳۴۱  ۳۴۰  ۳۳۹  ۳۳۸  ۳۳۷  ۳۳۶  ۳۳۵  ۳۳۴  ۳۳۳  ۳۳۲  ۳۳۱  ۳۳۰  ۳۲۹  ۳۲۸  ۳۲۷  ۳۲۶  ۳۲۵  ۳۲۴  ۳۲۳  ۳۲۲  قبلی »