رابطه بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و مشکلات هیجانی با توجه به عوامل فردی و خانوادگی

  مقدمه: راهبردهای تنظیم شناختی هیجان اثرات قابل توجهی بر هیجاناتی که هر فرد تجربه می کند دارند. هدف از این پژوهش، مطالعه ی رابطه ی بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و مشکلات هیجانی(افسردگی، اضطراب، خصومت و حساسیت بین فردی) با توجه به عوامل فردی و خانوادگی است. روش: در این مطالعه ی همبستگی، از بین دانشجویان دانشگاه اصفهان 300 نفر که در رشته های مختلف تحصیل می کردند، به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. دو آزمون راهبردهای شناختی تنظیم هیجانCERQ و آزمون SCL-90 به همراه فرم اطلاعات دموگرافیک روی گروه نمونه اجرا شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS-11.5 و همچنین ضریب همبستگی پیرسون، همبستگی زیر بنایی و رگرسیون گام به گام تحلیل شدند. یافته ها: نشان دادند که دو راهبرد شناختی تنظیم هیجان، از جمله، مصیبت بار تلقی کردن و نشخوار فکری، می توانند پیش بینی کننده ی مشکلات هیجانی باشند. به علاوه، از بین عوامل فردی و خانوادگی، وجود استرس اخیر در زندگی دانشجویان با تمامی مشکلات هیجانی و وجود حوادث شدید در زندگی فردی با خصومت رابطه دارد. نتایج: نتیجه ای که از این پژوهش به دست آمد این بود که با توجه به یافته های تحقیق حاضر، حذف راهبردهای غیر مؤثر و آموزش راهبردهای مؤثر تنظیم شناختی هیجان بهتر است بعنوان بخشی از مداخله در مشکلات هیجانی مدنظر قرار گرفته شود. 

بررسی ارتباط میان ابعاد مثبت و منفی عزّت نفس با سلامت روانی از طریق نقش میانجی‌گر فرسودگی شغلی در زنان متأهّل و مجّرد

  هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی میان دو بعد عزّت نفس (خودارزنده سازی و خودناارزنده سازی) با سلامت روانی با میانجیگری فرسودگی شغلی است. روش: جامعه ی آماری شامل کلّیه ی معلّمان زن مدارس شهرستان شادگان بودند که از میان آنها یک نمونه ی تصادفی چند مرحله ای به تعداد 120 نفر انتخاب شدند. در این پژوهش-که یک طرح توصیفی از نوع همبستگی بود-سه آزمون عزّت نفس روزنبرگ (1963)، فرسودگی شغلی مسلش (1981) و سلامت عمومی گلدبرگ (1978) استفاده گردید. یافته ها:به منظور تحلیل داده ها، از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد و تجزیه و تحلیل مدل پژوهش با نرم افزار Amos18 انجام گرفت. شاخص های برازش مدل یابی معادلات ساختاری، مدل کلّی پژوهش را تأیید کردند؛ به عبارت دیگر، نتایج نشان دادند دو بعد خودارزنده سازی و به ویژه خودناارزنده سازی از طریق یک ساختار زیربنایی (متغیّر مکنون) فرسودگی شغلی بر متغیّر مکنون ابعاد سلامت روانی اثر می گذارد. نتایج: نتایج حاصل از روش خودرا انداز و فاصله ی اطمینان حاصل از آن نشان داد که اندازه ی اثر غیرمستقیم خودناارزنده سازی بر سلامت روانی از طریق فرسودگی شغلی برابر با 33/0 است که در سطح 002/0 p= معنی دار است. تلویحات نظری مهمی از کارکرد متفاوت ابعاد مثبت و منفی عزّت نفس بر سلامت روانی از طریق فرسودگی شغلی در معلّمان زن حاصل شده است که در متن مقاله به آن پرداخته می شود.

مطالعه ای بر تعارض تکالیف کار با تکالیف خانواده در مراحل رشدی

  هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تعارض تکالیف کار با تکالیف زندگی خانوادگی در مراحل رشدی و تحصیلی مختلف بوده است. زمینه ی نظری این پژوهش مبتنی بر برخورد مراحل رشد روانی اجتماعی اریکسون (سه مرحله ی آخر) با دنیای کار و تأثیر آن بر زندگی خانوادگی بوده است. روش: جامعه ی آماری این پژوهش، شامل تمام کارکنان ایستگاه‌های منطقه ی دو عملیات انتقال گاز (اصفهان) مشتمل بر 613 نفر بوده است که در سال 1389 مشغول به کار بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 150 نفر از کارکنان ایستگاه های منطقه ی دوعملیات انتقال گاز انتخاب شدند که در نهایت 124 پرسشنامه جمع آوری شد (نرخ بازگشت 83 درصد) که به پرسشنامه ی تداخل کار-خانواده پاسخ دادند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها بیانگر آن بودند که با افزایش سن و با توجّه به مقتضیات مراحل تحوّل روانی اجتماعی اریکسون، سرریز شدن مسایل کاری به زندگی خانوادگی کاهش می یابد. همچنین یافته های پژوهش نشان دادند که با افزایش سطح تحصیلات، تداخل خانواده-کار تشدید می گردد. نتایج: همبستگی منفی مراحل سنی و ادراک تداخل کار-خانواده، با استفاده از نیازمندی ها و منابع در دسترس افراد برای برآورده کردن این نیازمندی ها در مراحل تحوّلی متفاوت، قابل تبیین است. همچنین در تبیین همبستگی مثبت سطح تحصیلات و ادراک تداخل کار-خانواده می توان به افزایش آگاهی از مسؤولیّت های خانوادگی و افزایش مسؤولیّت های شغلی در اثر افزایش سطح تحصیلات اشاره کرد. با توجّه به نتایج تحقیق به نظر می رسد با مدیریت صحیح، نیازمندی های مراحل تحوّل فرد و همچنین برنامه های مداخله ای برای افراد با سطح تحصیلات بالا بتوان از سطح تداخل کار-خانواده کاست. این پژوهش زمینه ی توجیه کاربردی این مسأله را فراهم کرده است. محدودیّت عمده ی این پژوهش نوع بررسی مقطعی آن است که دلایل آن ذکر شده است و البته با پیشنهاد یک پژوهش طولی راهی برای غلبه بر آن ارایه شده است.

بررسی اثربخشی روان درمانی شناختی - رفتاری مذهب محور برافسردگی زنان مطلقه

  هدف: طلاق از استرس زاترین فقدان ها می باشد و موجب آشفتگی های هیجانی و مشکلات رفتاری در افراد می شود،دراین میان آسیب پذیری زنان از پیامد های طلاق بیشتر از مردان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی مذهب محور برافسردگی زنان مطلقه بوده است. روش: پژوهش حاضراز نوع آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و دوره ی پیگیری بوده است.جامعه ی آماری این پژوهش شامل 30 زن مطلقه است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به طور همتاسازی انتخاب شدند. این افراد از نظر سن ، وضعیت اقتصادی- اجتماعی، عدم ابتلا به بیماریهای جسمانی‏، دارا بودن یک انحراف معیار بالاتر از میانگین در پرسشنامه افسردگی بک وسایر متغیرهای مورد نظر در پژوهش کاملاً همگون بودند. سپس آزمودنی ها به طور تصادفی به دو گروه آزمایش وکنترل تقسیم شدند. در مورد گروه آزمایش 12 جلسه 45 دقیقه ای روان درمانی شناختی- رفتاری مذهب محور اجرا گردید اما در مورد گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه ی افسردگی بک ویراست دوم بود. یافته ها: نتایج حاصل آشکار ساخت که بین گروه آزمایش و کنترل پس ازاجرای روان درمانی شناختی- رفتاری مذهب محور تفاوت معنی داری وجود داشت) 001/0(p<. همچنین میزان افسردگی گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافته بود. این نتایج در دوره ی پیگیری کماکان پایدار بود. نتایج: درمان شناختی- رفتاری مذهب محور باعث کاهش افسردگی در زنان مطلقه شده است.

تحلیل صورتبندی راوی شعر فروغ فرخزاد از اضطراب خانوادۀدنیای مدرن برمبنای نظریۀموری بوون(مقاله کوتاه)

 


هدف:شاخه هاي هنر از جمله ادبيات هميشه حامل شوق ها و اضطراب هاي بشریست. يكي از اين اضطراب ها تقابل كهنه و نو است كه با برآمدن مدرنيته شدت گرفت. اضطراب مدرنيته به صورت شك، ابهام و تناقضدر ادبيات نمود يافت و شخصيتي شكست خورده، منزوي و متردد، محور روایت های ادبی شد. در ادبیات مذکور، تصویر خانواده  به دلیل تمايز يافتگي افراطی افراد آن، بصورت فضایی ناامن  و خالی از روابط صمیمی در آمد. این وضعیت از اول قرن چهاردهم شمسي به آرامی وارد فضای شعر و داستان فارسي شد، تا هنوز هم کم وبیش ادامه دارد. غرض از اين تحقيق  علاوه بر انعكاس  تجربه تاريخي ايراني، نشان دادن ظرفيت و قابليت متون ادبی بویژه ادبیات فارسی در راستاي كمك رساني به تببين نظريه هاي روان در ماني و مشاوره در تعامل درمانگر و درمان پذير است.

 


روش:روش تحقيق تلفيقي از نشانه شناسي روايي با نظريه نظامهاي خانوادگي موري بوون است. به همين منظور ابتدا  دلالت های هنری شعر رمزگشايي شده است سپس آن رمزگشايي، در خدمت عناصر تحليلي نظريه موري بوون قرار گرفته است.

 


 يافته‌ها: شعر فروغ فرخزاد حاوي موضوعات متنوعي مبنی بر اضطراب دنياي مدرن است. يكي از نمونه هاي آشکار انعكاس اضطراب مدرنيته در نهاد خانواده، شعر «دلم براي باغچه مي سوزد» است كه در اوايل دهه چهل به روايت در آمده است.  در این شعر، راوي با استفاده از شخصيت پردازي مستقيم و غير مستقيم، عناصر هويتي ثابت و متغير افراد را كه منجر به جدايي آنها شده است در دو سطح زباني و بصري به تصویر می کشد و خانواده ای مستاصل را معرفی می کند.

 


نتيجه‌ گيريبا توجه به نظريه نظامهاي خانوادگي موري بوون، نتیجه حاکی از آن است که افراد خانواده با تمامی تمایز یافتگی هویتی به «تفکیک خویشتن» در معنای اصطلاحی نظریه نرسیده اند. از طرفی دیگر قاعده «مثلث ها» که با وارد کردن دیگری سعی می کند اضطراب را کنترل کند، برای هیچ یک از اهالی خانواده اتفاق نیفتاده است به همین دلیل  نظام خانوادگی از هم گسسته و افراد در کنار هم احساس تنهایی می کنند.

بررسی رابطه سبك های دلبستگی و ویژگیهای شخصیتی به عنوان پیش بینی كننده های میل به طلاق در زوجهای عادی و متقاضی طلاق شهر یزد

 


هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه سبكهاي دلبستگي و ويژگيهاي شخصيتي به عنوان پيش بيني كننده هاي ميل به طلاق در زوجهاي متقاضي طلاق و عادي شهر يزد انجام شد.

 


روش: روش پژوهش از نوع همبستگي وآزمودنيهاي پژوهش شامل53 زوج عادي و45 زوج متقاضي طلاق ( جمعاً 196نفر) بودند. براي انتخاب زوجهاي متقاضي طلاق، از ميان مراجعه كنندگان به دادگاه از روش نمونه گيري در دسترس، و براي زوجهاي عادي از روش نمونه گيري چند مرحله اي تصادفي استفاده شد .تمام زوجين بوسيله پرسشنامه مقياس تجربه روابط نزديک (جهت سنجش سبک‌هاي دلبستگي)، پرسشنامه شخصيتي نئو ((NEOACو پرسشنامه ميل به طلاق مورد سنجش قرار گرفتند.در اين پژوهش براي تحليل داده ها علاوه بر روش آمار توصيفي از روش تحليل مميز نيز استفاده شد.

 


یافته‌ها:.يافته ها نشان دادند که شكست و موفقيت در رابطه زناشويي را مي توان از روي تفاوت در سبک هاي دلبستگي زوجين و همچنين تفاوت نمرات زوجين( ميانگين بيشتر نشان دهنده برجستگي نمرات زوجين در آن متغير مي باشد) در هر کدام از متغيرهاي ويژگيهاي شخصيتي پيش بيني كرد.

 


نتیجه‌ گیری: بر اساس اين پژوهش مي توان يك رويكرد پيشگيري از طلاق تدارك ديد ويافته هاي اين پژوهش رادر محيط هاي باليني و مشاوره ايبراي كمك به همسران مشكل دار و در مشاوره قبل از ازدواج به كار برد.

رابطه عملکرد خانواده با اختلالات شخصیت بر اساس الگوی مک مستر

 


هدف :يکي از الگوهای مهم درزمينه بررسي کارکردخانواده ،الگوی کارکردخانواده مک مستراست، پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه عملکرد خانواده بر اساس این الگو با اختلالات شخصیت در یکی از اعضای خانواده انجام گرفت.

 


روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. در این پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه به شیوه نمونه­ گیری تصادفی طبقه­ ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده­ ها از پرسشنامه شخصیتی میلون و پرسشنامه عملکرد خانواده استفاده شد. به منظور آزمون فرضيه‌هاي پژوهش از تحليل رگرسيون خطي چندگانه، همبستگي پيرسون و تحليل همبستگي بنیادی استفاده گرديد.

 


یافته ­ها:نتایج پژوهش نشان داد که بین همه خرده مقیاس­های عملکرد خانواده خانواده (ارتباط، ایفای نقش، آمیزش هیجانی، حل مشکل، همراهی هیجانی، کنترل رفتار و عملکرد کلی) با اختلالات شخصیت رابطه منفی و معناداری وجود دارد.

 


نتیجه­ گیری: با توجه به نتایج می­ توان گفت که روان­درمانگران و مشاورانی که از خانواده درمانی برای درمان اختلالات شخصیت بهره می­گیرند بر اصلاح کارکردهای خانواده تاکید داشته باشند

مقایسه هیجان خواهی و عملکرد خانواده در افراد مطلقه، در حین طلاق و عادی

 


هدف: از آنجايي که خانواده پايه گذار بخش مهمي از سرنوشت انسان است و در تعيين سبک و خط مشي و عملکرد فرد در آينده نقش بزرگي دارد، پژوهش حاضر با هدف مقايسه هيجان خواهي و عملکرد خانواده در افراد مطلقه، در حين طلاق و عادي صورت گرفت.

 


روش:روش پژوهش علي-مقايسه اي بود. جامعه پژوهش افراد مطلقه و در حين طلاق و عادي ساکن استان تهران بودند. نمونه پژوهش 451 نفر از افراد مطلقه و 402 نفر در حين طلاق بودند که با استفاده از نمونه گيري طبقه­اي نسبي با مراجعه به دادگاه هاي مختلف استان تهران انتخاب شدند. سپس 500 نفر از افراد عادي، با استفاده از نمونه گيري خوشه­اي چند مرحله­اي جهت مقايسه با دو گروه همتا شدند. شرکت کنندگان به ابزارهاي سنجش عملکرد خانواده مک مستر و هيجان خواهي آرنت پاسخ دادند. داده هاي گردآوري شده با استفاده از تحليل واريانس چند متغيره (MANOVA) و آزمون تعقيبي شفهمورد تحليل قرار گرفت.

 


يافته‌ها: يافته‌ها نشان داد که هيجان خواهي و عملکرد خانواده در افراد مطلقه، در حين طلاق و عادي در تمامي ابعاد در سطح خطاي کمتر از 05/0 تفاوت معناداري دارند. بدين معنا که افراد مطلقه و در حين طلاق نسبت به افراد عادي هيجان­خواهي بيشتري داشتند. همچنين کارکرد خانواده در افراد مطلقه و در حين طلاق از افراد عادي مختل­تر بود.

 


نتيجه گيري: نتايج حاصل از پژوهش نشان مي‌دهد که افراد مطلقه و در حين طلاق هيجان خواهي بيشتر و عملکرد خانواده پايين‌تري نسبت به افراد عادي دارند. لذا هيجان خواهي بعلت ايجاد شرايط تعارض در بين نظام اجرايي خانواده مي‌تواند در افزايش خطر پذيري به سمت کسب لذت با تکاليف طبيعي زناشويي و خانواده تداخل نمايد.

بررسی اثربخشی الگوی یکپارچه مشاوره پیشگیری از طلاق بر کیفیت زندگی و انصراف از طلاق زوج های در آستانه طلاق

 


هدف: به دلیل افزایش روز افزون طلاق در اکثر کشورها، ازجمله ایران و تاثیرات مخربی که این پدیده می تواند بر روی زوج ها، فرزندان و جامعه بگذارد،برای کاهش این پدیده پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی الگوی مشاورۀ پیشگیری از طلاق بر کیفیت زندگی و انصراف از طلاق زوج های در آستانه طلاق صورت گرفت.

 


روش: طرح پژوهش از نوع تحقیق نیمه آزمایشی، پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل نامعادل است.  جامعه آماری پژوهش را تمامی زوج های متقاضی طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده دادگستری شهرستان سنندج در سال 1390، تشکیل داده است. نمونه مورد نظر 16 زوج در آستانه طلاق بودند که به روش نمونه گیری داوطلبانه از بین زوج های متقاضی طلاق انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل  قرار داده شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، شامل پرسشنامه کیفیت زندگی و پرسشنامه محقق ساخته در خصوص اطلاعات جمعیت شناختی و نقش یابی جنسیتی بود به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری خی دو و ANCOVAاستفاده شد.

 


یافته‌ها:.نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که الگوی مشاوره پیشگیری از طلاق توانسته است کیفیت زندگی زوج های گروه آزمایش را به طور معنی داری افزایش دهد (001/0≥ P). همچنین نتایج نشان داد که میزان انصراف از طلاق زوج های شرکت کننده در این برنامه بیشتر از گروه کنترل بوده است ((01/0 ≥ P).

 


نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نقش و تاثیر الگوهای یکپارچه مشاوره را در کاهش طلاق و افزایش کیفیت زندگی زوج ها مورد تایید قرار داده است، بنابراین می تواند در برنامه های مشاوره پیشگیری از طلاق و رفع تعارضات زناشویی موثر واقع شود.

بررسی تأثیر گروه درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری بر احساسات منفی زنان نسبت به خانواده همسر و رضایتمندی زناشویی

 


هدف: با توجه به اهمیت روابط مسالمت آمیز با خانواده همسر این پژوهش با هدفبررسی تأثیر گروه درمانی شناختی–رفتاری بر احساسات منفی نسبت به خانواده همسر و رضایتمندی زناشویی انجام شدهاست.

 


روش: روش پژوهش حاضر نیمه تجربی بود و از طرح پيش آزمون –پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است.جامعه آماری شامل زنان متأهل منطقه 4 شهر اصفهان در سال 1390 بود که به فراخوان محقق جهت شرکت در جلسات گروه درمانی پاسخ مثبت داده بودند.30 نفر از داوطلبانی که در پرسشنامه محقق ساخته احساسات منفی نسبت به خانواده همسر حد نصاب نمره لازم را کسب کرده بودند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. پرسشنامه احساسات منفی نسبت به خانواده همسر و شاخص رضایت زناشویی هودسن در دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شد. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 2 ساعته در جلسات گروه درمانی شناختی–رفتاری شرکت کردند. در پایان در هر دو گروه پس آزمون اجرا شد و داده ها توسط تحلیل واریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

 


یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد گروه درمانی شناختی رفتاری به طور معناداری (05/0> p)در کاهش احساسات منفی نسبت به خانواده همسر و افزایش رضایتمندی زناشویی موثر بوده است.

 


نتیجه گیری: براساس نتایج بدست آمده می توان از گروه درمانی شناختی- رفتاری در جهت کاهش احساسات منفی نسبت به خانواده همسر و ارتقاء کیفیت زندگی زوجین استفاده کرد.

اثربخشی گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل بر افزایش رضایتمندی، سازگاری، احساسات مثبت، و صمیمیت زوج­‌های دارای تجربه طلاق عاطفی


      هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی گروه درمانی به شیوه­ی تحلیل رفتار متقابل در افزایش سازگاری زناشویی، احساسات مثبت زن و شوهر، رضایت زناشویی، صمیمیت و کاهش بی­ثباتی ازدواج- احتمال طلاق، افسردگی و اضطراب زوج­های دارای تجربه طلاق عاطفی بود.

 


      روش: پژوهش حاضر با روش نیمه ­آزمايشي و طرح پيش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه كنترل انجام گرفت. جامعه پژوهش شامل كليه زوج­هاي مراجعه­ كننده به كلينيك­ هاي خدمات روانشناختي و مشاوره شهرستان­های مهر، لامرد و فیروزآباد جهت کمک­ های تخصصی در زمینه مسائل زناشویی در نیمه اول سال 1390 بود. نمونه ­اي 40 نفري (20 زوج) به روش داوطلبانه انتخاب شدند و به طور تصادفي ساده در دو گروه (یک گروه مداخله­اي و يك گروه كنترل) گمارده شدند. گروه آزمایشی تحت 18 جلسه 2 ساعته درمان به شیوه­ی تحلیل رفتار متقابل قرار گرفت؛ گروه کنترل هیچ­گونه درمانی دریافت نکرد. هر دو گروه کنترل و آزمایش که پس از ریزش به 8 زوج کاهش یافته بودند، در مراحل پیش­ آزمون، پس­ آزمون و پیگیری سه ماهه با استفاده از مصاحبه بالینی، شاخص رضایت زناشویی، مقیاس صمیمیت، شاخص بی­ ثباتی ازدواج- احتمال طلاق، پرسشنامه احساسات مثبت نسبت به همسر، مقیاس سازگاری زن و شوهر، پرسشنامه افسردگی بک، و پرسشنامه اضطراب بك مورد سنجش قرار گرفتند. تحلیل داده­ ها با روش تحلیل کوواریانس (MANCOVA) انجام گرفت.

 


يافته ‏ها: نتایج به­ دست آمده نشان­ دهنده­ ی اثربخشی گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل بر افزایش رضایتمندی، سازگاری، احساسات مثبت، و صمیمیت، و کاهش بی­ثباتی ازدواج، افسردگی و اضطراب زوج­های دارای تجربه طلاق عاطفی بود. و وضعیت زوج­های گروه آزمایشی از لحاظ سازه­ های مورد اندازه­ گیری نسبت به گروه کنترل در مراحل پس­ آزمون و پیگیری بهبودی را نشان داد.

 


  نتيجه­ گيري: مداخله­ و آموزش تحلیل رفتار متقابل می­تواند به عنوان برنامه ­ای در جهت پیشگیری و درمان طلاق عاطفی و افزایش مهارت زناشویی زوج­ها قرار گیرد.

اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و دارودرمانی در درمان مردان مبتلا به انزال زودرس مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اهواز


هدف: پژوهش حاضر به دنبال مقايسه­ ي اثربخشي درمان شناختي-رفتاري و دارو درماني در درمان مردان مبتلا به انزال زودرس مراجعه کننده به مراکز درماني شهر اهواز بود.

 


 روش: 39 مرد بر اساس مصاحبه­ ي باليني  DSM-TV-TRو بر اساس نمره­ ي برش ابزار تشخيصي انزال زودرس از بين مردان مراجعه کننده براي درمان اين اختلال انتخاب و به طور تصادفي در سه گروه درمان شناختي-رفتاري، دارو درماني و کنترل جايگزين شدند. داده­ ها در سه مرحله­ ي پيش آزمون، پس آزمون و پي­گيري با استفاده از ابزار تشخيصي انزال زودرس، پرسشش­نامه­ ي کيفيت جنسي-مردان و زمان سنج جمع­ آوري شدند.

 


يافته­ ها: نتايج تحليل کوواريانس تک متغيري نشان داد که در مرحله­ ي پس آزمون با کنترل پيش آزمون بين گروه­هاي درماني شناختي-رفتاري، دارو درماني و گروه کنترل در زمان نهفتگي انزال درون واژني و انزال زودرس تفاوت معناداري ديده شد. همچنين در مرحله­ ي پي­گيري با کنترل پيش­ آزمون بين گروه­هاي درماني و کنترل در زمان نهفتگي انزال درون واژني و انزال زودرس (به نفع گروه شناختي-رفتاري) تفاوت معناداري ديده شد. اما بين گروه دارو درماني و گروه کنترل تفاوت مشاهده نشد.

« بعدی  ۳۴۵  ۳۴۴  ۳۴۳  ۳۴۲  ۳۴۱  ۳۴۰  ۳۳۹  ۳۳۸  ۳۳۷  ۳۳۶  ۳۳۵  ۳۳۴  ۳۳۳  ۳۳۲  ۳۳۱  ۳۳۰  ۳۲۹  ۳۲۸  ۳۲۷  ۳۲۶  قبلی »