بررسی اثربخشی زوج درمانی شناختی (CCT) در ارتقاء سطح سازگاری زناشویی دانشجویان متأهل

 


هدف:هدف پژوهش حاضر بررسي اثربخشي زوج درمانی شناختی در افزايش سازگاري زناشويي دانشجويان متأهل بود.

 


روش: روش پژوهش آزمایشی بود که در آن از طرح پيش آزمون– پس آزمون باگروه کنترل استفادهشد.جامعه آماري شامل كليه دانشجويان متأهل دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامي واحد اسلام‌شهر در سال تحصيلي 90-  89 بود.نمونه اولیه شامل100 نفر از دانشجویان متأهلی بود که از طريق روش خوشه ­ای چند مرحله­ ای انتخاب شدند. سپس از بین کسانی که در ابزار پژوهش (مقیاس سازگاري زناشويي) نمراتشان از ميانگين نمونه كمتر بود، 32 نفر (16 زوج) انتخاب و به صورت تصادفي به دو گروه 16 نفری (8 زوج در گروه آزمایش و 8 زوج در گروه کنترل) تقسیم شدند. بعد از اجرای پیش آزمون از دو گروه، زوج درمانی ‌شناختي در مورد گروه آزمايش به مدت 8 جلسه اجرا شد و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ­ای دریافت نکرد. در پایان جلسات، پس‌آزمون در مورد دو گروه اجرا شد و داده ­ها با استفاده از تحليل کوواريانس یک راهه مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.

 


یافته ­ها: نتایج نشان داد که سازگاری کلی زناشویی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، به طور معناداری افزایش یافت. هم چنین رضایت زناشویی، همبستگی دونفری، توافق دونفری، و ابراز محبت در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافت.

 


نتیجه­ گیری: می­توان این نتیجه را بر اساس یافته ­ها گرفت که زوج درمانی شناختی می ­تواند به طور اثربخش برای ارتقای سازگاری زناشویی و ابعاد آن مورد استفاده قرار بگیرد.

اثربخشی واقعیت درمانی بر شادکامی و امیدواری در زنان مطلقه

 


مقدمه:هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی واقعیت درمانی بر افزایش شادکامی و امیدواری زنان مطلقه بود. 

 


روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با گروه کنترل و گواه بود. بدین منظور از جامعه آماری که شامل کلیه زنان مطلقه بود تعداد 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس مداخله روی گروه آزمایش اجرا شد. گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه‏های شادکامی آکسفورد و امیدواری اسنایدر بودند به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تجزیه و تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد.

 


یافته‌ها: نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که واقعیت درمانی در افزایش شادکامی و امیدواری اثربخش می باشد (P >0/0001).

 


نتیجه‌گیری: مداخله آموزشی مبتنی بر واقعیت درمانی می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر در افزايش شادكامي و امیدواری زنان مطلقه مورد استفاده قرار بگیرد

اثر بخشی زوج درمانی گروهی مبتنی بر خود- نظم بخشی، بر آزار عاطفی و آشفتگی زناشویی

 


هدف:با توجه به تاثیرات مخرب آزار عاطفی در روابط زوجین که منجر به آشفتگی زناشویی نیز می شود، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشي رویکرد زوج‌درماني خودنظم بخشی بر آزار عاطفی و آشفتگی زناشویی صورت گرفت.

 


روش:پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بوده است. جامعه آماری این پژوهش، مشتمل بر کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره و رواندرمانی وابسته به بهزیستی و آموزش و پرورش سطح شهر مشهد بود که از این میان 10 زوج به عنوان نمونه پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخابو به صورت گمارش تصادفی در دو گروه کنترل (5 زوج) و آزمایش (5 زوج) قرارگرفتند. پس از اجرای پرسشنامه های آزار عاطفی و مقیاس سازگاری دو نفری (DAS)به عنوان پیش آزمون روی افراد هر دو گروه، افراد گروه آزمایش در معرض مداخله 8 جلسه‌اي زوج درماني خودنظم بخشی قرار گرفتند. پس از اتمام مداخلات، هر دو گروه آزمایش و کنترل به پس آزمون پاسخ گفتند.داده‏ های جمع آوری شده با استفاده از شاخص‌هاي آمار توصيفي،آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری و تک متغیریمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

 


یافته‌ها:نتایج به‌دست آمده نشان داد كه بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای آزار عاطفی و سازگاری زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد (01/0p<، 001/0p=).

 


نتیجه‌گیری:بنابراین می‏توان نتیجه گرفت که زوج درماني خودنظم بخشي باعثکاهش آزار عاطفی در بین زوجین می شود و همچنین این رویکرد آشفتگی زناشویی را در بین آنان به طور معناداری کاهش می دهد.

اثر بخشی زوج درمانی گروهی شناختی- رفتاری(GCBCT) بر کاهش دلزدگی زناشویی

 


هدف: دلزدگی زناشویییک حالت دردناک فرسودگی جسمی، عاطفی و روانی است كه پيامدهاي ناگواري همچون نارضايتي زناشويي و نهايتاً طلاق را در پي دارد و تاكنون پژوهش‏هاي مختلفي در داخل و خارج درمورد آن صورت گرفته است.این پژوهش نیز با هدف بررسي اثر بخشي زوج درماني گروهي شناختي- رفتاري(GCBCT) بر کاهش دلزدگي زناشويي زوجين مراجعه كننده به مراكز مشاوره شهرستان ايذه انجام گرفته است.

 


روش: روش پژوهش نيمه تجربي وازطرحپيشآزمون–پسآزمونباگروهکنترل و دوره پيگيري بوده است. جامعه پژوهش شامل كليۀزوجينیكهبهدليلمشكلاتزناشويي بهيكي از 8 مركز مشاوره­شهر ستان ايذهمراجعهكرده بودند كه از ميان آنها تعداد 30 زوج كه در آزمون دلزدگي يك انحراف معيار پايين‏تر از ميانگين كسب نموده بودند،انتخاب و بهتصادفدر دو گروه آزمايش و گروه گواه جايابي  شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه زوج درماني گروهي شناختي–رفتاري به صورت يك جلسه 90 دقيقه اي در هر هفته شركت داده شدند اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله‏ای را دریافت ننمود. بعد از يك هفته از پايان مداخله از هر دو گروه آزمايش و كنترل ،پس آزمون به عمل آمد و پس از گذشت يك ماه نيز آزمون پيگيري اجرا گرديد.ابزار مورد استفاده در اين پژوهش پرسشنامه ي دلزدگي زناشويي پاينز(CBM) بود که روایی و اعتبار آن مورد تأیید قرار گرفته است. داده­های به‏دست آمده با استفاده ازروش­هایآماری تحليلكوواريانس یک­متغیره و چندمتغیره وبا بهره گیری ازنرمافزارSPSSنسخه 17 تحليلشدند.

 


يافته‌ها: نتايج نشان داد كه بین عملکرد دو گروه آزمایش و کنترل پس از مداخله تفاوت معنادار آماری وجود دارد (000/0p<) و زوج درماني گروهي شناختي – رفتاري موجب كاهش دلزدگي زناشويي و مؤلفه هاي آن شده است و ميزان اين تأثير بر بر دلزدگي زناشويي  69 درصد،بر خستگي جسمي 49درصد، بر ازپاافتادگي عاطفي 50درصد و بر ازپاافتادگي رواني 53درصد بود.همچنين اين نتايج نيزكماكان در دوره پيگيري به طور معني داري پايدار بوده است.

 


نتيجه‌گيري: بنابراین می­توان نتیجه گرفت که از روش CBCTمی توان برای کاهش دلزدگي زناشويي زوجین و مؤلفه هاي آن ودر نهایت استحكام خانواده استفاده كرد.

اثربخشی آموزش گروهی برنامه «کاربرد عملی مهارت های ارتباط صمیمانه» بر الگوهای ارتباطی زوج­های در آستانه ازدواج

هدف: پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی آموزش گروهی برنامه کاربرد عملی مهارت­های ارتباط صمیمانه (PAIRS) بر الگوهای ارتباطی زوج­هاانجام گرفت.


روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش­ آزمون و پس­ آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زوج­ هایی بود که در تابستان 1392 به شبکه بهداشت شهرستان داراب مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 20 زوج (40 زن و شوهر) بودند که با روش نمونه­ گیری داوطلبانه انتخاب و به ­صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار اندازه­ گیری پرسشنامه الگوهای ارتباطی (CPQ) بود. آزمودنی­ های گروه آزمایش 8 جلسه در برنامه گروهی   PAIRSشرکت کردند.داده­ ها از طریق آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

 


یافته ­ها: یافته­ های این پژوهش نشان داد که تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل در الگوهای ارتباط سازنده متقابل، اجتناب متقابل و توقع کناره­گیری معنادار می­باشد.

 


نتیجه ­گیری: براساس نتایج این مطالعه می­توان عنوان کرد که آموزش گروهی برنامه PAIRSدر تعدیل الگوهای ارتباطی تأثیرگذار است.

اثربخشی درمان­ های شناختی رفتاری خانواده- محور و راه­ حل - محور بر افکار خودکشی­ گرایانه، علائم افسردگی، پیوستگی و انطباق ­پذیری خانوادگی اقدام­ کنندگان به خودکشی

هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری خانواده - محور و درمان راه­ حل - محور بر کاهش افکار خودکشی­ گرایانه و علائم افسردگی و افزایش پیوستگی و انطباق­ پذیری خانوادگی افراد اقدام کننده به خودکشی در بیمارستان رازی شهرستان اهواز بود. بر این اساس، شش مرد اقدام‌ کننده به خودکشی با روش نمونه­ گیری هدفمند انتخاب شدند.


روش: دراين پژوهش ازطرح تجربي تك موردي ازنوع خط پايه چندگانه استفاده شد. درمان شناختی رفتاری خانواده- محور و درمان راه­ حل- محور در سه مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری انجام شد و آزمودنی­ ها به پرسشنامه افسردگی بک (BDI-13)، مقیاس افکار خودکشی­ گرایانه (SIS) و مقیاس ارزیابی انطباق­ پذیری و پیوستگی خانواده FACES-2)) پاسخ دادند. داده­ ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI)و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند.

 


یافته­ ها: درمان شناختی رفتاری خانواده- محور در کاهش افکار خودکشی­گرایانه و علائم افسردگی و افزایش پیوستگی اثر معناداری داشت و درمان راه­ حل‌‌­محور فقط در کاهش افکار خودکشی­ گرایی معنادار بود.

 


نتیجه­ گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت كه هر دو درمان بر هدف هاي درمان تاثیر داشته­ اند، اما درمان شناختی رفتاری خانواده - محور موفق­ تر بوده است.

بسترها، پیامدها و سازگاری زنان مطّلقه ی شهر تهران (یک مطالعۀ پدیدارشناسانه)

 


هدف: هدف مطالعۀ کیفی پدیدارشناختی حاضر، درک بسترها و پیامدهای طلاق از رویکرد تجربه ‏ای زنان مطلّقه و چگونگی برخورد با این تجربه در زندگی بعد از طلاق است. برخلاف مطالعات اثبات‏ گرایانه که مسئله‏ ی طلاق را عمدتاً از منظر بیرونی مطالعه کرده و به عوامل بروز جدایی بین زوجین می‏پردازند، این مطالعه‏ بر دریافت تجربه‏ مند زنان از نگاه خودشان متمرکز شده و چگونگی تعامل آنها را با زندگی جدید واکاوی می‏کند.

 


روش: این مطالعه، رویکرد نظری و روش ‏شناسی پدیدارشناسی را برای آشکار سازی و بازنمایی تجربه ‏ی طلاق از نگاه زنان مطلّقه به‏ کار گرفته و فرآیند آن را از زبان سوژه ‏های مورد مطالعه روایت می‏کند. روش نمونه‏ گیری در این مطالعه از نوع هدفمند با حداکثر تنوع بوده و با نمونه‏ ای هدفمند از زنان مطلّقه ‏ی شهر تهران بر اساس معیار اشباع نظری مصاحبه‏ ی کیفی صورت گرفته است.

 


یافته ‏ها مطابق یافته‎ها عوام لزمینه‏ سازطلاق درچهار محورکلی بسترها ی اقتصادی، بسترهای فردی ـروان‏شناختی، بسترهای ارتباطی وبسترهای اجتماعی  ـفرهنگی دسته ‏بندی می‎شوند.  پیامدهای طلاق برای زنان مطلّقه نیزدرسه عنوان پیامدهای فردی، پیامدهای اقتصادی و پیامدها ی اجتماعی‏ بررسی شدند.

 


نتیجه ‏گیری: براساس تجربۀ زیستۀ زنان مطلّقه دو بستر کلان (اجتماعی/ فرهنگی و اقتصادی) از یک طرف و دو بستر میانی و خرد (فردی و تعاملی) از سوی دیگر زمینه‏ های بروز طلاق می‏ باشند.در بخش شیوه ‏های سازگاری زنان مطلقه نیز دو راهبرد کلی زندگی با خانواده‏ ی پدری و تشکیل زندگی مستقل مطرح شدند.

پیش بینی تعهد زناشویی بر پایه عواطف خودآگاه (شرم و گناه) و تمایزیافتگی خود دردانشجویان متأهل

 


هدف:هدف پژوهش حاضر پیش بینی تعهد زناشویی بر پایه عواطف خودآگاه (شرم و گناه) و تمایزیافتگی خود در بین دانشجویان متأهل بود.

 


روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه پژوهش را دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز تشکیل می‏دهند که در سال تحصیلی 91-92 مشغول به تحصیل بودند. از جامعه مذکور تعداد110 دانشجوی متاهل به روش تصادفی ساده و با استفاده از جدول نمونه گیری کریچی و مورگان(1979) انتخاب شدند. داده ها به وسیله پرسش نامه‏ های تمایزیافتگی خود (DSI)، آزمون عاطفه خودآگاه (TOSCA-2)و پرسش نامه تعهد زناشویی (MCQ) جمع‏ آوری شدند و با استفاده آزمون‏های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره به شیوه همزمان و گام به گام تجزیه و تحلیل شدند.

 


یافته‌ها : یافته ‏های پژوهش نشان داد که تمایزیافتگی خود با تعهد زناشویی رابطه مثبت معنادار (01/0p<)، احساس شرم با تعهد زناشویی رابطه منفی معنادار (01/0p<) دارند و این دو متغیر در مجموع قادر به پیش بینی 36 درصد از واریانس تعهد زناشویی هستند. همچنین نتایج نشان داد که بین احساس گناه با تعهد زناشویی رابطه معناداری وجود ندارد و این متغیر توانایی پیش بینی تعهد زناشویی را تدارد.

 


نتیجه‌ گیری: بنابراین می‏توان نتیجه گرفت افرادی که سطح تمایزیافتگی بالاتری دارند و همچنین کمتر احساس شرم می‏کنند، تعهد زناشویی بیشتری دارند

سبک‏ های دلبستگی بزرگسالان به عنوان پیش بینی‏ کننده سبک ‏های حل تعارض زناشویی در بین دبیران متأهل شهر بندر عباس

 


هدف: اين پژوهش به منظور بررسی رابطۀ بین سبک ‏های دلبستگی بزرگسالان و سبک های حل تعارض زناشویی انجام گرفت.

 


روش: در این مطالعه روش تحقيق مورد استفاده توصيفي از نوع همبستگي بوده و نمونه آماری این پژوهش شامل 285دبیر مرد و زن متأهل بود که به روش نمونه‏گیری تصادفی خوشه ‏ای چندمرحله ‏ای انتخاب و به پرسشنامه تجدیدنظرشده تجارب در روابط نزدیک(ECR-R) و پرسشنامه سبک‏های حل تعارض زناشویی(ROCI-II) جواب دادند. از روش آماري توصیفی و رگرسيون گام به گام جهت پاسخگويي به سؤالات تحقيق و تعيين سهم هر كدام از آنها در پيش بيني به کارگیری سبک‏های مختلف حل تعارض استفاده گرديد.

 


یافته‌ها: نتايج حاصل نشان داد که سبک دلبستگی ایمن بیشترین فراوانی و سبک دلبستگی دل مشغول کمترین فراوانی را در آزمودنی‏های مورد مطالعه داشتند و همچنین از بین سبک‏ های حل تعارض زناشویی مصالحه و یکپارچه‏ سازی بیشترین استفاده را در میان دبیران داشتند. همچنین نتایج بیانگر وجود رابطه معنادار (001/.P<) بین سبک‏ های دلبستگی و سبک ‏های حل تعارض زناشویی بود و سبک ‏های دلبستگی این افراد پیش بینی کننده سبک های حل تعارض زناشویی بودند.

 


نتیجه‌ گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر به نظر می‏رسد سبک‏های دلبستگی بزرگسالان تاثیر زیادی در نحوۀ بکارگیری سبک‏های حل تعارض دارند. لذا با تشخیص سبک‏های دلبستگی افراد متأهل می‏توان به آن‏ها در حل تعارضات زناشویی کمک فراوان نمود. نتایج این پژوهش را می‏توان در جلسات آموزشی پیش از ازدواج به منظور آگاه ساختن زوجین از عواقب ازدواج افراد با سبک ‏های دلبستگی مخاطره آمیز و رابطه آنها با سبک‏های حل تعارض منفی در زندگی زناشویی استفاده کرد و همچنین به مشاورین و کارشناسان امر ازدواج و شاغلین دادگاه‏های خانواده کمک کرد تا ویژگی سبک‏های دلبستگی و سبک‏های حل تعارض را در اختلافات و مشکلات زناشویی چه در کار تشخیص و چه در کار درمان به عنوان یک ملاک مهم در نظر بگیرند.

بررسی رابطه بین هوش اخلاقی و گرایش‏ های مذهبی با رضایت زناشویی در معلمان متأهل

 


هدف: سلامت خانواده به عنوان یکی از نهادهای مهم و حیاتی جامعه به عوامل مختلفی بستگی دارد، و تا کنون پژوهش های مختلفی درباره آن انجام شده است. هدف از پژوهش حاضر نیز بررسی رابطه بین هوش اخلاقی و گرایش های مذهبی با رضایت زناشویی در معلمان متأهل می‏ باشد.

 


روش: درپژوهش حاضر ازروش پژوهش همبستگی استفاده شده است.به این منظور، 135 معلم متأهل در نیم سال اول سال تحصیلی 1393- 1392 به شیوه نمونه گیری خوشه‏ ای تصادفی انتخاب شدند و به مقياس زوجي انريچ، پرسشنامه هوش اخلاقی، و پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده به وسیله نرم افزار 18SPSSو با شیوه آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار)، و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. 

 


یافته‏ ها: نتايج تحقيق حاكي از آن است بين هوش اخلاقی و رضایت زناشویی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (01/0> P). همچنين بين گرایش مذهبی درونی بارضایت زناشویی ارتباط مثبت و معنادار به دست آمد (01/0> P). نتایج تحليل رگرسيون گام به گام نشان داد كه هوش اخلاقی مي تواند به طور معناداري 23/0 از واريانس رضایت زناشویی را به طور معناداری پيش بيني كند.

 


نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر اهمیت هوش اخلاقی و گرایش مذهبی درونی بر رضایت مندی زناشویی در معلمان متأهل را آشکار ساخت و در برنامه‏ های مشاوره قبل از ازدواج و مشاوره خانواده باید آنها را به عنوان یک عامل کلیدی در تعیین رضایت زناشویی در نظر گرفت.

مقایسه ابعاد عشق ورزی بر اساس مدت ازدواج در بین زنان و مردان متأهل

هدف: عشق یک فرآیند روان شناختی است که در دهه­ های اخیر مورد توجه روان شناسان واقع شده است، زیرا یکی از موضوعات مورد توجه در ازدواج است. هدف این پژوهش مقایسه ابعاد عشق ورزی بر اساس مدت ازدواج در بین زنان و مردان متأهل بود.


روش: روش این پژوهش از نوع پس رویدادی بود. برای انجام این پژوهش 160 دانشجوی متأهل (80 زن، 80 مرد) از چهار خوابگاه متأهلی دانشگاه­های علامه طباطبایی، شهید بهشتی، شاهد و دانشگاه تهران به شیوه­ ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه سه بعدی استرنبرگ پاسخ دادند. برای تحلیل داده­ ها از تکنیک­ های تحلیل واریانس چند متغیره و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد.

 


يافته‌ها: نتایج نشان داد که بین میزان عشق ورزی و ابعاد آن در چهار گروه دانشجویان که براساس مدت ازدواج تقسیم شده بودند، تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی ابعاد عشق ورزی در ابتدای زندگی بالاست، رفته رفته کاهش می‏ یابد و بعد دوباره افزایش می‏ یابد.

 


نتيجه‌گيري: رضایت زناشویی را می‏توان به عنوان یک موقعیت روان­شناختی در نظر گرفت که خود به خود به وجود نمی ­آید بلکه مستلزم تلاش هر دو زوج است، به ویژه در سال­های اولیه رضایت زناشویی بی­ ثبات است و روابط در معرض بیشترین خطر قرار دارد.

اثربخشی آموزش مهارت‏های تنظیم منابع تکوین خود برکاهش تعارضات زناشویی زنان

 


هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی آموزش مهارت‏های تنظیم منابع تکوین خود برکاهش تعارضات زناشویی زنان انجام گرفت.

 


روش: روش پژوهش تجربي و از نوع پيش آزمون ـ پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری عبارت بود از تمامی زنان متاهل ساکن شرق تهران که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله‌‏ای، و در حجم نمونه 28 نفر، اتنخاب شدند؛ و به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه تعارضات زناشویی (MCQ) بود. آزمودنی‏های گروه آزمایش طی هشت جلسه (هر جلسه 120 دقیقه) تحت آموزش مهارت‏های تنظیم منایع تکوین خود قرار گرفتند. در حالیکه گروه گواه هیچ نوع مداخله‏‌ای دریافت ننمود. برای تجزیه و تحلیل داده‏‌ها از روش تحلیل کواریانس استفاده شد.

 


یافته‏‌ها: نتایج نشان دادبین گروه آزمایش و گواه در کاهش تعارضات زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد.

 


نتیجه‏‌گیری: آموزش مهارت‏های تنظیم‏ منابع‏ تکوین خود بر کاهش تعارضات زناشویی زنان مؤثر است، و می‏‌تواند در راهبردهای زوج درمانی مورد استفاده مشاوران خانواده قرار گیرد.

« بعدی  ۳۵۱  ۳۵۰  ۳۴۹  ۳۴۸  ۳۴۷  ۳۴۶  ۳۴۵  ۳۴۴  ۳۴۳  ۳۴۲  ۳۴۱  ۳۴۰  ۳۳۹  ۳۳۸  ۳۳۷  ۳۳۶  ۳۳۵  ۳۳۴  ۳۳۳  ۳۳۲  قبلی »