اثر بخشی درمان پردازش شناختی بر بهبود علائم پس آسیبی، کیفیت زندگی، عزت نفس و رضایت زناشویی زنان

  هدف: خیانت زناشویی یک حادثه بین فردی آسیب زاست که می تواند منجر به علائم شناختی، عاطفی و رفتاری در قربانی گردد. با توجه به این امر پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی درمان پردازش شناختی بر بهبود علائم پس آسیبی، کیفیت زندگی، عزت نفس و رضایت زناشویی زنان مواجه شده با آسیب خیانت زناشویی انجام گرفت. روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی بود. تعداد14  نفر از زنان مواجه شده با آسیب خیانت زناشویی همسر که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند، در مرحله پیش آزمون به پرسش نامه های اختلال استرس پس از سانحه، کیفیت زندگی، عزت نفس و رضایت زناشویی پاسخ دادند، سپس درمان پردازش شناختی به مدت 12 جلسه 60 دقیقه ای به صورت گروهی روی آنها اجرا شد. در نهایت آزمودنی ها در مراحل پس آزمون و پی گیری نیز به پرسش نامه های فوق پاسخ دادند. داده های بدست آمده نیز با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری تحلیل شد. یافته ‏ها: نتایج نشان داد که تفاوت میانگین نمرات سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری آزمودنی ها در متغیرهای علائم پس آسیبی، کیفیت زندگی و عزت نفس از لحاظ آماری معنی دار می باشد، نتایج آزمون تعقیبی نیز نشان داد که این تفاوت بین مراحل پیش آزمون با مراحل پس آزمون و پی گیری است. ولی میانگین نمرات رضایت زناشویی در این سه مرحله تغییر معنی داری نکرده بود. نتیجه ‏گیری: نتایج این پژوهش لزوم کاربست  یک روش روان درمانی مبتنی بر آسیب از جمله درمان پردازش شناختی در کار با زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی را مطرح می کند

مقایسه سبک های فرزند پروری خانواده، عزت نفس و سلامت عمومی نوجوانان پسر بزهکار و عادی در کرمانشاه

  هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک های فرزند پروری خانواده، عزت نفس و سلامت عمومی در نوجوانان پسر بزهکار و عادی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان پسر عادی در کرمانشاه و همچنین بزهکار کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه بودروش: نمونه پژوهش شامل 120 نفر بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه های سبک های فرزند پروری بامریند، عزت نفس آیزنک و سلامت عمومی(GHQ) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیره(MANOVA) استفاده شد یافته ‏ها: نتایج نشان داد که بین نو جوانان بزهکار و عادی از نظر سبک های فرزند پروری زورگویانه و مقتدرانه تفاوت معنی داری وجود دارد. بدین معنی که نوجوانان بزهکار بیشتر متعلق به خانواده های زورگو بودند. همچنین بین عزت نفس نوجوانان بزهکار و عادی تفاوت معنی داری بدست آمد و بزهکاران به طور معنی داری عزت نفس پایین تری داشتند. نتیجه ‏گیری: نتایج حاکی از آن بود که بین سلامت عمومی نوجوانان عادی و بزهکار تفاوت معنی داری وجود دارد. یافته ها نقش‏و‏اهمیت متغیر های خانواده، سبک فرزند پروری و همچنین عزت نفس را در بزهکاری خاطر نشان می سازد.

رابطه بین سبک های دلبستگی با کارکرد خانواده و سلامت عمومی

  هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه‏ی بین سبکهای دلبستگی با سلامت عمومی و کارکرد خانواده می باشد. جامعه ی مورد پژوهش، شامل کلیه دانشجویان دانشکده علوم انسانی دانشگاه گیلان بودند که از بین آنها 185 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. روش: برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سبکهای دلبستگی سیمپسون(SAS) ، سلامت عمومی (GHQ-28) و کارکرد خانواده (FAD) استفاده شد. یافته‏ ها: نتایج تجزیه و تحلیل همبستگی ساده نشان داد بین سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با سلامت عمومی رابطه ی منفی وجود دارد ولی بین سبک دلبستگی ایمن با سلامت عمومی رابطه مثبتی وجود دارد. همچنین بین سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با کارکرد خانواده رابطه ی منفی وجود دارد اما بین سبک دلبستگی ایمن با کارکرد خانواده رابطه ی مثبت وجود دارد. نتیجه‏ گیری: نتیجه ی تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک های دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا پیش بینی کننده های معنی داری برای سلامت عمومی می باشند. همچنین سبک های دلبستگی ایمن و دوسوگرا پیش بینی کننده های معنی داری برای کارکرد خانواده می باشند. سطح معنی داری در این پژوهش 05/0 p≤ بود.
کلمات کلیدی : سبک های دلبستگی ایمن، اجتنابی، دوسوگرا، سلامت عمومی و کارکرد خانواده

بررسی تاثیر آموزش مداخله ای گروهی شناختی رفتاری مذهبی بر سلامت روانی زوجهای نابارور شهر اصفهان

  هدف: هدف پژوهش حاضرتعیین تأثیر آموزش مداخله ای گروهی شناختی رفتاری مذهبی بر سلامت روانی زنان نابارور شهر اصفهان بودروش: روش پژوهش نیمه تجربی با گروه آزمایش و کنترل و اجرای پیش آزمون و پس آزمون بود. حجم نمونه برابر با 10 زوج نابارور در گروه آزمایش و 10 زوج نابارور در گروه کنترل بود که به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار اندازه‌گیری پرسشنامه12 سوالی سلامت عمومیGHQ) )بود. برای تحلیل نتایج از تحلیل کواریانس استفاده گردید یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که بین سطح سلامت روانی زنان نابارور گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری وجود داردنتیجه گیری: آموزش مداخله ای گروهی شناختی رفتاری مذهبی بر سلامت روانی زوج های نا بارور تاثیر داشته است

بررسی ساختار عاملی و ویژگی‎های روان‎سنجی پرسشنامه سبک‌های حل تعارض رحیم (ROCI-II) در بین زوجین ایرانی

  هدف: روش های حل تعارض زناشویی از متغیرهای بسیار مهم و محسوب می شوند که تاثیر به سزایی در رضایت زناشویی دارند. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی و ویژگی‎های روان‎سنجی پرسشنامه سبک‌های حل تعارض رحیم (ROCI-II) در بین زوجین ایرانی انجام شد. روش: پژوهش حاضر ازنوع پژوهش‎های همبستگی است. نمونه پژوهش شامل 300 نفر از فرهنگیان متاهل شهر بندر عباس بود، که به روش نمونه گیری خوشه ‏ای تصادفی چند مرحله‎ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش‎، دو پرسشنامه حل تعارض ROCI-II و حل تعارض CRQ بود. از آزمون آلفای کرونباخ و روش تصنیف برای بررسی پایایی ابزار و از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی برای بررسی اعتبار سازه این ابزار استفاده شد. یافته‎ها: پایایی پرسشنامه ROCI-II، با استفاده از آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس‎های پرسشنامه در دامنه 70/0 تا 75/0 به‎دست آمد. هم‎چنین پایایی ابزار با استفاده از روش تصنیف 68/0 بود. نتایج تحلیل عامل اکتشافی نشان داد که پرسشنامه ROCI-II، از پنج عامل، یکپارچگی، ملزم شده، اجتنابی، مسلط و مصالحه تشکیل شده است، که در مجموع این عوامل 81/70 درصد واریانس کل را تبیین می‎نمایند. جدول بارهای عاملی چرخش یافته نشان داد که همه ماده‎های پرسشنامه دارای بار عاملی بیشتر از 50/0 می‎باشند. نتایج حاصل از تحلیل عامل تأییدی نشان داد مدل پنج عاملی پرسشنامه ROCI-II، از برازش مطلوبی برخوردار است. مقادیر شاخص‏های برازندگی در حد قابل قبولی قرار داشتند. وجود همبستگی مثبت و منفی بین خرده مقیاس‎های این ابزار با پرسشنامه CRQ، نشان دهنده‎ی روایی همگرا و واگرای مطلوب پرسشنامه ROCI-II، است. نتایج: به‎نظر می‎رسد، پرسشنامه ROCI-II، توان لازم را برای سنجش سبک‎های حل تعارض زناشویی را در بین زوجین ایرانی داراست. از این پرسشنامه می ‏توان  برای مقاصد مشاوره‎ای و پژوهشی درزمینه مسائل زناشویی، زوج درمانی وروابط بین فردی نزدیک و صمیمی استفاده کرد.

تاثیرآموزش مفاهیم نظریه لازاروس بر تغییر نگرش نسبت به انتخاب همسر در بین دانشجویان دختر

هدف: این پژوهش به دنبال بررسی میزان تاثیر آموزش مفاهیم نظریه لازاروس بر تغییر نگرش نسبت به انتخاب همسر در بین دانشجویان دختر است. روش: این تحقیق از نوع تجربی آزمایشی انجام شده است. هدف آزمایش ، استنتاج روابط علت و معلولی بین پدیده هایی است که مورد کنترل قرار گرفته اند . جامعه پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر مجرد دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی است که از طریق فراخوان برای شرکت در کارگاههای آموزش قبل از ازدواج دعوت شده بودند. حجم نمونه در این تحقیق 30 نفر می باشد که از میان دختران مجرد دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (n=15) و کنترل (n=15) جایگزین شدند. روش نمونه گیری دراین تحقیق تصادفی در دسترس است. برای جمع آوری داده ها در این پژوهش از پرسشنامه نگرش به نحوه انتخاب همسر (ARMSS) استفاده شده است. علاوه بر آمار توصیفی، تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش از t مستقل استفاده شده است. یافته ها: یافته های تحقیق نشان دهنده تفاوت معنادار بین دو گروه مورد پژوهش می باشد. یعنی نمرات کل دانشجویان دختری که تحت آموزش قرار گرفته بودند نسبت به گروه کنترل از تفاوت معناداری در سطح آلفای01 % برخوردار است،تفاوت دو گروه در پس آزمون واقعی است و بین میانگین های دو گروه تفاوت معناداری وجود داشته و عمل آزمایش مؤثر بوده است.فرضیه اصلی پژوهش در زمینه تفاوت میانگین های دانشجویان دختر دو گروه آزمایش و گروه کنترل در سطح 99% مورد تایید قرار گرفت. نتایج: آموزش مفاهیم نظریه لازاروس باعث تغییر نگرش دختران نسبت به انتخاب همسر گردیده است.

بررسی نقش مستقل و همزمان تعارض والدین و خلق کودک در پیش بینی رفتار نوعدوستی کودک

  مقدمه: با توجه به اهمیت عوامل سرشتی و خانوادگی در رشد مهارتهای اجتماعی کودکان، هدف از اجرای این پژوهش بررسی نقش همزمان دو عامل خلق کودک و تعارض والدین در رفتار نوعدوستی کودکان است. روش: 413 کودک 10 تا 12 ساله شهر تهران به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. مادران به پرسشنامه های تعارض زناشویی، خلق و رفتار نوعدوستی کودک و معلمان نیز به پرسشنامه رفتار نوعدوستی فرم معلمان پاسخ دادند. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون تایید کننده نقش پیش بینی کننده تعارض والدین، خلق مثبت و منفی، توانایی کنترل و جامعه پذیری منفی کودک در رفتار نوعدوستی کودک هستند. همچنین تحلیل رگرسیون چند متغیری به صورت سلسله مراتبی نقش واسطه ای خلق مثبت کودک در رابطه تعارض والدین با رفتار نوعدوستی کودک و نقش تعاملی تعارض والدین با خلق منفی و مردم آمیزی منفی در پیش بینی رفتار نوعدوستی کودک را تایید می کند. علاوه بر این، توانایی کنترل کودک می تواند اثر منفی تعارض والدین بر رفتار نوعدوستی را تعدیل کند. نتیجه گیری: تحقیق حاضر نشان داد کودکانی که خلق منفی بالا و مردم آمیزی کمی دارند در خطر آسیب مهارتهای اجتماعی در بافت تعارض والدین هستند، ولی کودکانی که از خلق مثبت و توانایی کنترل بالا برخوردارند رشد رفتار نوعدوستی در آنها کمتر توسط تعارض والدین آسیب می بیند.

بررسی اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد – کودک (CPRT) بر سبک های فرزندپروری

  هدف: هدف پژوهش بررسی اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک به مادران (CPRT) بر سبک‌های فرزندپروری بود. روش: نمونه پژوهشی مزبور دربرگیرنده والدین کودکان یک مهد کودک است که بصورت نمونه گیری در دسترس از میان مهد کودک های منطقه تبادکان شهر مشهد انتخاب شده و 20 نفر مادر کودکان 6-4 ساله نیز به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و مداخله نما (در هرگروه 10 نفر) قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه آزمایش 10 جلسه 2 ساعته آموزش گروهی بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک را دریافت کردند و آزمودنیهای گروه مداخله نما تحت آموزش تغذیه و شرکت درجلساتی درمورد امکانات مهدکودک قرار گرفتند. تمام آزمودنیها مقیاس سبکهای فرزندپروری بامریند را قبل و پس ازمداخله پرکردند.پس از 1 ماه به منظور پیگیری هردو روه مجدداً پرسشنامه مربوطه را تکمیل نمودند.یافته ها: تحلیل واریانس مختلط نشان داد که آزمودنیهایی که آموزش دریافت کرده بودند در مقایسه با سایر آزمودنیها افزایش در به کارگیری سبک فرزندپروری مقتدرانه وکاهش در به کار بردن سبک فرزندپروری استبدادی نشان دادند. از طرفی سبک فرزند پروری سهل گیرانه به لحاظ آماری و به طور معنی داری تفاوتی در نمرات دو گروه ایجاد نشد.نتیجه گیری :در نهایت می توان نتیجه گرفت که بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر بهبود به کارگیری سبک‌های فرزندپروری اثرگذار است.

رابطه مهارت‌های زندگی و تعارضات زناشویی با بهداشت روانی در زوجین مراجع کننده به مراکز مشاوره

  هدف: خانواده بنیادی ترین تشکل اجتماعی است و اصلی ترین جزء اجتماعی است.دستیابی به جامعه سالم در گرو سلامت خانواده وتحقق خانواده سالم مشروط به برخورداری افراد آن از سلامت روانی وداشتن ارتباط مطلوب بایکدیگر است، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه مهارتهای زندگی وتعارضات زناشویی با بهداشت روانی(استرس، اضطراب و افسردگی) در زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره کلانتری های کرمانشاه بود. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افرادی بود که برای حل و فصل مسائل خانوادگی به مراکز مشاوره سطح کرمانشاه مراجعه کرده بودند. از میان آنها 180نفر به روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند، برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های مهارتهای زندگی، تعارضات زناشویی و مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس(DASS) استفاده شد. طرح پژوهش از نوع همبستگی بودوبرای تجزیه و تحلیل داده هااز شاخص های آماری میانگین، انحراف استاندارد ، همبستگی ورگرسیون استفاده شد. یافته ها: نتایج تجزیه وتحلیل داده‌ها نشان دادکه بین مهارتهای خودآگاهی، ارتباط انسانی وروابط بین فردی وافسردگی واضطراب همبستگی منفی معناداری وجود دارد و بین تعارضات زناشویی با استرس، افسردگی و اضطراب رابطه مثبت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: از نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که مهارتهای زندگی در بهداشت روانی موثراست وتعارضات زناشویی عامل افزایش استرس، اضطراب و افسردگی در بین زوجین است.

تاثیر درمان هیجان مدار بر سازگاری پس از طلاق در زنان

  هدف: باتوجه به اهمیت طلاق وعوامل سازگاری با آن، این مطالعه در جهت بررسی تاثیر درمان هیجان مدار بر سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه شهراصفهان انجام شد. روش: این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون ،پس آزمون با گروه آزمایش و گواه می باشد. جامعه آماری،کلیه زنان مطلقه شهر اصفهان در سال 89 در نظر گرفته شد و نمونه شامل 30نفر از زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد شهر اصفهان بودند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر)و گواه(15نفر) قرار داده شدند. ابزارمورد استفاده دراین پژوهش پرسشنامه سازگاری پس از طلاق فیشر FDAS بود. برای تجزیه و تحلیل از تحلیل کواریانس به منظور اثر بخشی درمان هیجان مدار برسازگاری پس از طلاق استفاده شد. یافته ها: پژوهش حاضر که باهدف تعیین اثربخشی درمان (متمرکز بر هیجان (EFT) بر سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه شهر اصفهان صورت پذیرفت. به این نتیجه رسید که روش درمان متمرکز بر هیجان در افزایش میزان احساس خود ارزشی زنان مطلقه موثر بوده است. همچنین درمان متمرکزبرهیجان (EFT)،میزان رها شدن گروه آزمایشی را نسبت به گروه گواه در مرحله پس‌آزمون افزایش می‌دهد. در این مطالعه میانگین نمرات خرده مقیاسهای گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تفاوت معنا داری نشان دادند (p<0/01). نتیجه گیری: با توجه به یافته این پژوهش به این نتیجه دست یافت که درمان متمرکزبرهیجان بر سازگاری و بهبود توان سازگاری افراد و کاهش پیامدهای منفی پس از طلاق موثر بوده است.با عنایت به این نتایج می توان به درمان و ارائه راهکارهای مناسب جهت بهبود وضعیت افراد مطلقه در مراکز مشاوره و گارگاه های آموزشی پرداخت.

اثر بخشی آموزش اِسناد بر افزایش گذشت و بهبود اِسناد علّی و اِسناد مسئولیت زوجین

  هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش اِسناد بر افزایش گذشت و بهبود اِسناد علّی و اِسناد مسئولیت زوجین شهر اهواز است. روش: در این پژوهش از یک نمونه در دسترس زوجین شهر اهواز استفاده شد که به فراخوان پژوهشگر برای آموزش اِسناد پاسخ مثبت دادند. نمونه این پژوهش را 24 زوج تشکیل می دهند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به دو گروه آزمایشی (n=12) و کنترل( n=12) گمارده شدند. فرضیه های پژوهش عبارتند از: 1- آموزش اِسناد سبب افزایش گذشت زوجین می شود‎‎‎؛ 2- آموزش اِسناد سبب بهبود اِسناد علّی زوجین می شود؛ 3- آموزش اِسناد سبب بهبود اِسناد مسئولیت زوجین می شود. همه زوجین شرکت کننده در این پژوهش به وسیله مقیاس صفت گذشت (TFS) و مقیاس اِسناد ارتباطی (RAM) مورد سنجش قرار گرفتند. در این پژوهش برای تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی و روش آماری، تحلیل واریانس چند متغیّری (MANOVA) و تحلیل واریانس تک متغیّری (ANCOVA) نیز به کار بسته شد.نتیجه گیری: نتایج بدست آمده فرضیه‌های پژوهش را تایید نمود و نشان داد که آموزش اِسناد به گونه معنادار سبب افزایش گذشت، بهبود اِسناد علّی و اِسناد مسئولیت زوجین می شود.

بررسی رابطۀ بین دلزدگی زناشویی، باورهای بدکارکردی جنسی و احقاق جنسی در زنان متأهل

 


هدف: این مطالعه با هدف تعیین رابطۀ بین دلزدگی زناشویی، احقاق جنسی و باورهای بدکارکردی جنسی در زنان صورت گرفته است.

 


روش: در این مطالعه همبستگی از بین زنان متاهل شهر تهران 200 نفر از طریق نمونه ­گیری خوشه­ای چند مرحله­ ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل، مقیاس دلزدگی زناشویی، شاخص احقاق جنسی هالبرت و پرسشنامه باورهای بدکارکردی جنسی بودند. داده­ها با استفاده از آمارتوصیفی ازجمله، فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و آمار استنباطی از قبیل: ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره و تحلیل واریانس چند­متغیره تحلیل شدند.

 


یافته­ ها: نتایج حاکی از وجود رابطۀ بین دلزدگی زناشویی، احقاق جنسی و باورهای بدکارکردی جنسی در زنان متاهل می ­باشد. همچنین دلزدگی زناشویی در زنان از روی مؤلفه ­ها­ی مرتبط به باورهای بدکارکردی جنسی قابل تبیین است و از میان مؤلفه­ ها­ی باورهای بدکارکردی جنسی زنان، محافظه­ کاری و باورهای خود پندارۀ جسمی بیشترین نقش را در افزایش دلزدگی زناشویی دارا هستند.از دیگر نتایج پژوهش حاضر این است که از میان مؤلفه‏ های باورهای بدکارکردی جنسی زنان، محافظه­ کاری بیشترین نقش را در کاهش احقاق جنسی زنان متاهل داراست.

 


نتیجه­ گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر به نظر می ­رسد نوع شناخت و باورهایی که زنان متاهل درباره مسائل جنسی دارند تاثیر زیادی بر میزان دلزدگی زناشویی آنها دارد یعنی هرچه باورهای جنسی منفی بیشتر باشد دلزدگی زناشویی بیشتر می­شود و تاثیر منفی بر میزان احقاق جنسی زنان خواهد داشت. با توجه به نقش کلیدی باورهای جنسی در زندگی زناشویی پیشنهاد می‏شود در کلاس­های آموزشی پیش از ازدواج، نقش و جایگاه این باورها در میزان رضایت زناشویی و جنسی زوجین آموزش داده شود

« بعدی  ۳۴۷  ۳۴۶  ۳۴۵  ۳۴۴  ۳۴۳  ۳۴۲  ۳۴۱  ۳۴۰  ۳۳۹  ۳۳۸  ۳۳۷  ۳۳۶  ۳۳۵  ۳۳۴  ۳۳۳  ۳۳۲  ۳۳۱  ۳۳۰  ۳۲۹  ۳۲۸  قبلی »