هدف: پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو رویکرد آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و روایت درمانی گروهی بر تعدیل طرح واره­ های ناسازگار اولیه در مراجعان متقاضی طلاق بود.

روش: در این روش  مداخله­ ای نیمه آزمایشی که با استفاده از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد، 60 نفر از افراد متقاضی طلاق شهرستان نورآباد مراجعه کننده یا ارجاع داده شده توسط دادگاه خانوادگی به مراکز بهزیستی، کمیته امداد و بخش مشاوره شبکه بهداشت و درمان بود که به روش نمونه­ گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گروه اول آموزش پذیرش و تعهد و برای گروه دوم روایت درمانی گروهی و گروه کنترل هیچ نوع آموزشی دریافت نکردند. پژوهش با کمک  فرم کوتاه پرسش نامه طرح واره­ های ناسازگارانه اولیه یانگ (YSQ-SF) جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده­ ها از آنالیز واریانس با اندازه­ گیری مکرر استفاده شد.

یافته‏ ها: نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و روایت درمانی گروهی نسبت به گروه کنترل به طور معنی ­داری بر تعدیل طرح واره­ های ناسازگار اثر بخش بوده­ اند (001/0≥P).

نتیجه‏ گیری: بنابراین توجه به اثر بخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و روایت درمانی گروهی در محیط­ های مشاوره و روان درمانی خانواده از اهمیت ویژه­ ای برخوردارند.

هدف اصلي اين مطالعه بررسي ويژگي هاي روان سنجي نسخه ايراني دو ابزار اصلي مدل فراشناختي، يعني پرسشنامه کنترل فکر و پرسشنامه افکار اضطرابي بود. روش اين پژوهش در ابتدا برگردان دو پرسشنامه بود؛ سپس 767 نفر از دانشجويان دانشگاه قزوين پرسشنامه هاي افسردگي بک- ويرايش دوم، پرسشنامه اضطراب بک، پرسشنامه سلامت رواني، پرسشنامه کنترل فکر و پرسشنامه افکار اضطرابي را کامل کردند. 528 نفر از اين افراد پس از دو هفته در فرايند آزمون- بازآزمون شرکت کردند. با استفاده از تحليل عاملي اکتشافي 5 عامل قابل تفسير با عنوان «پرت کردن حواس»، «نگراني»، «کنترل اجتماعي»، «تنبيه» و «ارزيابي دوباره» براي پرسشنامه کنترل فکر شناسايي شدند. پرت کردن حواس با نشانه هاي افسردگي، اضطراب، علايم بدني و اختلال در کارکرد اجتماعي رابطه معکوس و معني داري داشت. عامل هاي نگراني و تنبيه با نمره هاي افسردگي و اضطراب و تمام زيرمقياس هاي سلامت عمومي ارتباطي مستقيم و معني دار داشتند. ميزان همساني دروني عامل هاي پرسشنامه و پايايي بازآزمايي آن ها رضايت بخش بود. تجزيه و تحليل هاي مربوط به تحليل عاملي اکتشافي در مورد پرسشنامه افکار اضطرابي سه عامل با عنوان هاي «فرانگراني»، «اضطراب اجتماعي» و «اضطراب سلامتي» را ظاهر ساخت. اين سه عامل با افسردگي، اضطراب و شاخص هاي ناراحتي رواني در پرسشنامه سلامت عمومي ارتباطي مثبت و معني دار داشتند. ميزان همساني دروني و پايايي بازآزمايي اين مقياس نيز مطلوب و رضايت بخش بود. يافته هاي اين مطالعه شواهد نويدبخشي را در مورد قابليت کاربرد نسخه فارسي پرسشنامه کنترل فکر و پرسشنامه افکار اضطرابي در جمعيت عمومي ايران فراهم مي کند، اما ويژگي هاي روان سنجي پرسشنامه در جمعيت باليني ايراني ناشناخته باقي مانده است و در اين زمينه به مطالعات بيش تري نياز است

هدف از اين پژوهش تبين کفايت روان سنجي مقياس هاي شاخص اختلال نقص توجه جردن است. جامعه آماري اين پژوهش را کليه دانش آموزان مقطع ابتدايي شهر شيراز تشکيل مي دادند. با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي در دو مرحله نمونه گيري انجام شد. نخستين نمونه اين پژوهش را 1219 دانش آموز (583 دختر و 636 پسر) تشکيل مي دادند که با روش نمونه گيري خوشه اي تصادفي از ميان نواحي چهارگانه شهر شيراز انتخاب شدند و با مقياس تشخيصي اختلال نقص توجه که بر اساس راهنماي آماري و تشخيصي اختلالات رواني که به وسيله پژوهشگر تهيه شده بود، مورد سنجش قرار گرفتند. بر اساس اين آزمون 174 نفر (87 دانش آموز داراي اختلال نقص توجه و 87 دانش آموز بدون اختلال نقص توجه) به عنوان نمونه نهايي انتخاب شدند و شاخص اختلال نقص توجه جردن در مورد آن ها اجرا شد. در اين پژوهش از دو مقياس استفاده شد. 1- پرسشنامه تشخيصي اختلال نقص توجه که بر اساس داده هاي راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني به وسيله پژوهشگر ساخته شد (a=0.96) و 2- شاخص اختلال نقص توجه جردن که شامل دو فرم معلم (33 پرسش) و فرم والدين (39 پرسش) مي باشد. براي بررسي پايايي اين شاخص از ضرايب آلفاي کرونباخ و پايايي تنصيفي و همبستگي بين نظر نمره گذاران يعني معلم و والدين استفاده شد و براي تعيين روايي آزمون ياد شده از شاخص هاي تفاوت گروه عادي و داراي اختلال نقص توجه و همبستگي با پيشرفت تحصيلي (معدل تحصيلي) استفاده شد. نتايج در تمام موارد حاکي از پايايي و روايي مطلوب براي مقياس هاي شاخص اختلال نقص توجه جردن بود. در کل نتايج اين پژوهش حاکي از آن بود که شاخص اختلال نقص توجه داراي پايايي و روايي و قابل استفاده در جامعه ايراني مي باشد

هدف از اين مطالعه تبين شاخص هاي روان سنجي نسخه فارسي پرسشنامه تنظيم شناختي هيجان بود. گروه نمونه مورد مطالعه شامل 409 دانش آموز دبيرستاني مرکب از 204 دختر و 205 پسر با ميانگين و انحراف معيار سني 14.5 و 4.5 بود. ابزار مورد استفاده در اين مطالعه نيز شامل نسخه فارسي پرسشنامه تنظيم شناختي هيجان(CERQ)  و مقياس افسردگي، اضطراب و فشار رواني (DASS) بود. نتايج تحليل عامل به شيوه مولفه هاي اصلي در اين پژوهش نشان داد که CERQ داراي يک ساختار هفت عاملي است که شامل: تمرکز مجدد مثبت/ برنامه ريزي، ارزيابي مثبت، سرزنش ديگران، سرزنش خود، نشخوار فکري، فاجعه آميزکردن و پذيرش مي باشد. نتايج بررسي ضريب آلفا و بازآزمايي براي خرده مقياس هاي CERQ حاکي از اعتبار مناسب اين پرسشنامه بود. هم چنين همبستگي خرده مقياس هاي مستخرج از CERQ با نمره کل DASS حاکي از روايي همگرا و واگرا CERQ بود. در مجموع نتايج اين پژوهش نشان داد که CERQ ابزاري مناسب براي اقدام هاي پژوهشي مي باشد

هدف از اين مطالعه ساخت، اعتباريابي، رواسازي و استاندارد کردن مقياس مهارت هاي ارتباطي در بين مردان و زنان متاهل شهر تهران بود. 342 زن و مرد شرکت کننده به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند و به مقياس مهارت هاي ارتباطي زوجين پاسخ دادند. ضريب پايايي آلفاي کرونباخ کل مقياس 0.93 و ضريب بازآزمايي (به فاصله دو هفته) 0.92 بدست آمد. تحليل مولفه هاي اصلي با استفاده از چرخش واريماکس (با حذف چهارده ماده) سه عامل مهارت کلامي و همدلي، موانع ارتباطي و مهارت ارتباط جنسي را نشان داد. روايي همگراي کل و عوامل سه گانه با مقياس کيفيت زناشويي معنادار بودند. هم چنين، روايي واگراي (تشخيصي) اين مقياس بيانگر اين است که مقياس ياد شده مي تواند افراد عادي را از افراد فاقد مهارت ارتباطي مطلوب متمايز نمايد. روي هم رفته، مي توان گفت که نتايج اين پژوهش حمايت تجربي کافي را براي پايايي و روايي اين مقياس در نمونه مورد مطالعه فراهم مي کند

اين پژوهش با هدف ساخت و اعتباريابي، رواسازي و هنجاريابي آزمون اختلالات رفتاري کودکان طيف اتيسم (فرم والدين) روي گروه نمونه اي به حجم 110 کودک مبتلا به طيف اتيسم (72 پسر و 38 دختر) که به صورت در دسترس نمونه برداري شدند، اجرا گرديد. ابزار پژوهش آزمون اختلال رفتاري کودکان راتر (فرم والدين، 1994) و هم چنين پرسشنامه ساخته شده به وسيله پژوهشگران مي باشد. روايي آزمون تهيه شده با کاربرد روش تحليل عاملي، حاکي از وجود يک عامل کلي داشت که روايي مطلوبي را نشان داد. ضريب اعتبار نيز با استفاده از روش آلفاي کرونباخ پس از حذف 13 پرسش برابر 0.946 بدست آمد. هم چنين، رابطه معناداري بين آزمون اختلال رفتاري کودکان راتر و آزمون ساخته شده وجود داشت که روايي همگرا را مورد تاييد قرار داد. در مجموع آزمون ساخته شده داراي پايايي و روايي مطلوبي بود که اميد است مورد توجه پژوهشگران اين حوزه قرار گيرد

هدف از اين پژوهش تبين شاخص هاي روان سنجي مقياس هوش سازماني آلبرشت (2003) مي باشد که در يک بررسي مقطعي، 335 نفر از کارکنان (280 مرد و 55 زن) مراکز هفده گانه مخابراتي شهر شيراز به روش نمونه گيري طبقه اي- تصادفي انتخاب شدند و به وسيله مقياس هوش سازماني (آلبرشت، 2003) مورد ارزيابي قرار گرفتند.
نتايج تحليل عوامل به شيوه مولفه هاي اصلي، 36 گويه مقياس هوش سازماني را در هفت مولفه چشم انداز استراتژيک، سرنوشت مشترک، ميل به تغيير، روحيه، اتحاد و توافق، کاربرد دانش و فشار عملکرد مورد تاييد قرار داد. نتايج بررسي ضريب آلفاي کرونباخ حاکي از همساني دروني مناسب اين مقياس مي باشد.
به طور کلي نتايج اين پژوهش حاکي از آن است که مقياس هوش سازماني آلبرشت ابزاري مناسب جهت اقدام هاي پژوهشي است و مديران، روان شناسان صنعتي و سازماني و کارشناسان و برنامه ريزان سازمان ها مي توانند با استفاده از اين مقياس در راستاي شناسايي عوامل و ارتقاي هوش سازماني و دست يابي به رسالت و هدف هاي تعيين شده سازمان خود گام بردارند.

هدف از اين ساخت، مقياس پيشرفت تحصيلي درس مطالعات اجتماعي پايه اول دبيرستان با استفاده از نظريه پرسش - پاسخ بود. نمونه مورد مطالعه در اين پژوهش 321 نفر از دانش آموزان دختر و پسر پايه اول دبيرستان شهر تهران بودند که از روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي تصادفي انتخاب شدند. در تهيه اين آزمون، ابتدا دو فرم همتاي آزمون از نوع چند گزينه اي با استفاده از جدول مشخصات که يک بعد آن را هدف هاي آموزشي (رفتاري) و بعد ديگر را محتواي درسي پوشش مي داد، ساخته شد. سپس هر دو فرم در دو مرحله تجربي (براي تعيين ضريب دشواري پرسش، تعيين ضريب تميز پرسش، همبستگي پرسش با نمره کل آزمون، همبستگي ميان پرسش هاي آزمون، تحليل گزينه هاي انحرافي) و نهايي در مورد گروه نمونه با فاصله زماني يک هفته از يکديگر اجرا شدند. نتايج بدست آمده از اين پژوهش حاکي از اين بود که: آزمون هاي ساخته شده فرم الف و ب از روايي و پايايي قابل قبولي برخوردارند و با مدل سه پارامتري نظريه پرسش - پاسخ برازندگي دارند

هدف از اين پژوهش، بررسي تاثير آموزش کارکردهاي اجرايي بر عملکرد خرده آزمون هاي معرف نيمرخ اسيد (ACID) وکسلر کودکان در دانش آموزان اختلال يادگيري مي باشد. در اين پژوهش از روش تجربي با پيش آزمون - پس آزمون همراه با گروه کنترل و گمارش تصادفي استفاده شد. با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي تعداد 48 نفر دانش آموز انتخاب و در دو گروه آزمايش و گواه به شکل تصادفي گماشته شدند. در مرحله پيش آزمون از آزمون وکسلر کودکان براي اندازه گيري نيمرخ اسيد استفاده شد. آموزش کارکردهاي اجرايي به شکل گروهي در گروه آزمايش اعمال شد. پس از آموزش، پس آزمون به اجرا درآمد. نتايج آزمون تحليل کوواريانس نشان داد که آموزش کارکردهاي اجرايي موجب افزايش عملکرد نيمرخ اسيد وکسلر کودکان در خرده آزمون هاي اطلاعات، حساب و رمزنويسي مي شود و در خرده آزمون حافظه عددي بي تاثير است

اين پژوهش با هدف شناخت نحوه ارتباط الگوهاي ارتباطي خانواده با شيوه هاي حل تعارض فرزندان در برابر والدين انجام گرفت. شرکت کنندگان شامل 206 نفر از دانشجويان رشته هاي گوناگون تحصيلي دانشگاه شهيد بهشتي بودند که به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوري داده ها از پرسشنامه تجديدنظر شده الگوهاي ارتباطي ريچي (1991) و پرسشنامه شيوه حل تعارض رحيم و مگنر (1995) استفاده شد و داده ها از روش محاسبه همبستگي هاي بنيادي (رگرسيون چندگانه) با استفاده از نرم افزار spss مورد تحليل قرار گرفت. بر اساس نتايج پسراني که با پدران خود گفت و شنود بالايي گزارش کردند از شيوه هاي حل تعارض موتلفانه و خدمتکارانه و آن هايي که همنوايي بالايي داشتند، از شيوه هاي مصالحه گرايانه، سلطه گرايانه و اجتنابي بهره مي جستند. هم چنين، دختراني که با پدر گفت و شنود بالايي گزارش کردند، شيوه هاي موتلفانه و مصالحه گرايانه و آن هايي که همنوايي بالايي داشتند، از شيوه هاي سلطه گرايانه و خدمتکارانه استفاده مي کردند. در مورد ارتباط با مادر، پسران و دختران با گفت و شنود بالا شيوه موتلفانه را بکار مي بردند. در حالي که پسران با همنوايي بالا به ترتيب از شيوه هاي خدمتکارانه، سلطه گرايانه و دختران شيوه هاي اجتنابي، سلطه گرايانه و خدمتکارانه را بکار مي بردند. نتايج بيان گر اين مطلب است که گفت و شنود بالا بيش تر اوقات با شيوه کاراآمد موتلفانه در حل تعارض همراه مي شود، در حالي که همنوايي بالا اغلب شيوه هاي ناکارآمد سلطه گرايانه و اجتنابي را پيش بيني مي کند

هر کسي از خانواده خويش قضاوتي در ذهن دارد که عواطف و هيجانات گوناگوني را در دنياي دروني او برمي انگيزد. بر اساس مدل فرايند و محتواي خانواده فرد به هنگام چنين ارزيابي هايي، زندگي خانوادگي خويش را در سه جنبه بافت اجتماعي خانواده، محتواي خانواده و فرايند خانواده مورد توجه قرار مي دهد. اين پژوهش در پي يافتن پاسخي براي اين پرسش بود که آيا ادراک نوجوان از محتوا و فرايندهاي خانواده اش، مي تواند اضطراب، افسردگي و استرس او را پيش بيني کند يا نه. نمونه اي مشتمل بر 200 نوجوان 15 تا 17 ساله در اين پژوهش مشارکت نموده و به پرسش هاي مطرح شده در سه فرايند خانواده، محتواي خانواده و مقياس افسردگي، اضطراب و استرس پاسخ دادند. نتايج حاکي از آن بود که هر دو بعد خانوادگي مورد بحث، افسردگي اين نوجوان ها را به گونه اي معني دار پيش بيني مي کردند، اما هيچ يک توان لازم را براي پيش بيني ميزان استرس وي بدست نياوردند. هم چنين، داده هاي مطالعه گواه آن است که تنها پيش بين معني دار اضطراب نوجوان ها متغير فرايندهاي خانوادگي است. در نهايت، از ميان خرده مقياس هاي فرايند و محتوا، تنها سه عامل تصميم گيري، هم زمان بودن با هم و تسهيلات تحصيلي جهت پيش بيني اين سه هيجان منفي برجستگي معني داري يافتند