اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر كنش وری سازشی و اختلال های هیجانی رفتاری دانش آموزان

پژوهش حاضر با هدف تعيين اثربخشي آموزش مهارت هاي اجتماعي با شيوه شناختي رفتاري بر کنش وري سازشي و اختلال هاي هيجاني رفتاري دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش حاضر آزمايشي با طرح پيش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پيگيري دوماهه بود. جامعه آماري پژوهش را تمامي دانش آموزان دختر پايه پنجم و ششم ابتدايي مظنون به اختلال هاي هيجاني رفتاري شهر لنگرود در سال تحصيلي 1392-1391 تشکيل مي دادند که تعداد 30 نفر از آنها با استفاده از روش خوشه اي چند مرحله اي تصادفي انتخاب و به شيوه تصادفي در دو گروه آزمايش و کنترل قرار گرفتند. براي سنجش کنش وري سازشي و اختلال هاي هيجاني رفتاري از سياهه رفتاري کودک (آشنباخ و رسکورلا، 2001) استفاده شد. برنامه آموزش مهارت هاي اجتماعي والکر (والکر، 1983) طي 17 جلسه به مدت دو ماه براي افراد گروه آزمايش ارائه شد. براي تحليل داده از آزمون تحليل کوواريانس اندازه گيري مکرر استفاده شد. تحليل داده ها نشان داد در مرحله پس آزمون و پيگيري، بين دو گروه آزمايش و کنترل، در کنش وري سازشي و اختلال هاي هيجاني رفتاري تفاوت معنادار وجود دارد. بر اساس نتايج اين پژوهش پيشنهاد مي شود آموزش مهارت هاي اجتماعي به عنوان يک برنامه مکمل آموزشي در مدارس در نظر گرفته شود.

 

تنیدگی شغلی، راهبردهای مقابله ای و فشارها: الگوی تغییرناپذیری جنسی

مطالعه حاضر با هدف آزمون تغييرناپذيري جنسي روابط ساختاري بين عوامل تنيدگي زاي نقش شغلي و فشار شخصي با ميانجيگري مقابله شخصي در بين گروهي از اعضاي هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي انجام شد. تعداد 285 عضو هيات علمي (150 مرد، 135 زن) به نسخه تجديد نظر شده سياهه تنيدگي شغلي (OSI-R؛ آسيپو، 1998) پاسخ دادند. در اين مطالعه از روش آماري مدل يابي معادلات ساختاري چند گروهي استفاده شد. نتايج نشان دادند رابطه بين تنيدگي شغلي با مقابله شخصي منفي معنادار، رابطه بين تنيدگي شغلي و فشار شخصي مثبت معنادار و رابطه بين مقابله شخصي و فشار شخصي منفي معنادار است. علاوه بر اين، مقابله شخصي، رابطه بين تنيدگي شغلي و فشار شخصي را ميانجيگري کرد. همچنين، نتايج نشان دادند در الگوي مفروض براي کل نمونه، تمامي وزن هاي رگرسيوني از لحاظ آماري معنادار هستند و متغيرهاي پيش بين 48 درصد از پراکندگي متغير فشار شخصي را تبيين مي کنند. نتايج مربوط به تغييرناپذيري جنسي روابط ساختاري نشان دادند در زنان در مقايسه با مردان، رابطه بين تنيدگي شغلي و فشار شخصي و رابطه بين مقابله شخصي و فشار شخصي نيرومندتر است. نتايج پژوهش حاضر ضرورت تمرکز بر نقش متغير جنس را در آزمون روابط ساختاري بين قلمروهاي مفهومي چندگانه بيش از پيش برجسته مي سازد.

نقش خودنظم دهی در سازگاری اجتماعی دانش آموزان

دراين پژوهش نقش پيش بيني کنندگي خودنظم دهي در سازگاري اجتماعي دانش آموزان دوره دبيرستان در يک نمونه تصادفي متشکل از 224 دانش آموز پسر شهر تهران با پرسشنامه هاي خودنظم دهي (ميلر و براون، 1991)، سازگاري اجتماعي کاليفرنيا (تورپ، کلارک و تيگز، 1953) و شاخص سازگاري اجتماعي کاول (1958) بررسي شد. براي تحليل داده ها از تحليل رگرسيون و آزمون همبستگي استفاده شد. از بين زير مقياس هاي خودنظم دهي، تنها سه زير مقياس ارزشيابي اطلاعات، اجراي برنامه و دريافت اطلاعات، پيش بيني کننده معنادار سازگاري اجتماعي بودند. يافته ها نشان دادند نوجوانان براي تنظيم ارتباط هاي سازش يافته با محيط اجتماعي خود بيشتر از تمامي ابعاد خودنظم دهي، نيازمند داشتن اطلاعات و تنظيم هدف براي برقراري ارتباط هستند. بدين ترتيب بايد عامليت، تاثيرگذاري و استقلال نوجوانان بيشتر مدنظر قرار گيرد و نگاه سنتي نسبت به تسلط خانواده و نقش محدودکننده آنان تعديل شود.

اثربخشی هنر درمانی گروهی بیانگر بر خودكارآمدی تعاملی كودكان آسیب دیده از سرپرستی

در اين پژوهش اثربخشي هنردرمانگري گروهي بيانگر بر خودکارآمدي تعاملي کودکان آسيب ديده از سرپرستي بررسي شد. اين پژوهش يک طرح شبه آزمايشي به صورت پيش آزمون پس آزمون با گروه گواه و انتخاب تصادفي بود. نمونه اين پژوهش 28 نفر از کودکان مقيم در مراکز شبه خانواده در سطح شهر مشهد بود که با روش نمونه برداري در دسترس انتخاب شد. شرکت کنندگان به شيوه تصادفي انتخاب و به دو گروه 14 نفري آزمايش و گواه تقسيم شدند. گروه آزمايش 10 جلسه 90 دقيقه اي مداخله هنردرماني گروهي را دريافت کرد و گروه گواه هيچگونه مداخله اي دريافت نکرد. هر دو گروه در دو مرحله زماني پيش آزمون و پس آزمون توسط مقياس خودکارآمدي کودکان در تعامل با همسالان (ويلر و لاد، 1982) ارزيابي شدند. نتايج آزمون تحليل کوواريانس چند متغيري نشان داد آزمودني هاي گروه آزمايش از لحاظ خودکارآمدي در موقعيت هاي تعارضي و غيرتعارضي به طور معنادار بر گروه گواه برتري داشتند. با توجه به يافته هاي پژوهش، هنردرمانگري گروهي در افزايش خودکارآمدي تعاملي کودکان آسيب ديده از سرپرستي موثر است.

پیش بینی ابعاد خودآگاهی بر مبنای رگه های شخصیت دانش آموزان تیزهوش

هدف پژوهش حاضر، پيش بيني ابعاد خودآگاهي بر مبناي رگه هاي شخصيتي در دانش آموزان تيزهوش بود. شرکت کنندگان مشتمل بر 239 دانش آموز تيزهوش (120 دختر، 119 پسر) در مقطع دبيرستان شهرستان شيراز بودند که به شيوه هدفمند انتخاب شدند. به منظور گردآوري اطلاعات از پرسشنامه پنج عامل اصلي شخصيت (گلدبرگ، 1999) و مقياس خودهشياري (ريلو و اليک، 1998) استفاده شد. نتايج بيانگر آن بود که بين رگه هاي شخصيت (برون گردي، وظيفه شناسي، توافق جويي، گشودگي به تجربه و نوروزگرايي) و ابعاد خودآگاهي (خودآگاهي خصوصي، خودآگاهي عمومي و اضطراب اجتماعي) همبستگي وجود دارد. تحليل رگرسيون چندگانه نشان داد که عامل هاي گشودگي به تجربه و وظيفه شناسي، بعد خودآگاهي خصوصي و توافق جويي، و نوروزگرايي، بعد خودآگاهي عمومي را به طور مثبت پيش بيني مي کنند. همچنين، نوروزگرايي به طور مثبت و برون گردي به طور منفي بعد اضطراب اجتماعي را پيش بيني کرد.

 

ارتقای كیفیت دلبستگی شیرخوار توسط ارتقای آگاهی بین ذهنی مادر

مطالعه حاضر بر شناخت اثربخشي بسته آموزشي افزايش آگاهي بين ذهني مادران داراي شيرخوار 7-6 ماهه بر ارتقاي کيفيت دلبستگي شيرخوار در پايان سال نخست زندگي شيرخوار متمرکز شد. کيفيت دلبستگي شيرخوار توسط طبقه هاي Q دلبستگي (واترز، 1995) مورد سنجش قرار گرفت. 20 مادر دلبسته ناايمن از طريق مصاحبه رابطه کنوني (کرول و اونز، 1996) شناسايي شدند و در دو گروه آزمايش و گواه قرار گرفتند. نتايج نشان دادند شيرخواران گروه آزمايش به واسطه بهبود آگاهي بين ذهني در مادران و پاسخدهي متناسب به نيازهاي آنها دلبستگي ايمن تر و وابستگي کمتر نسبت به گروه گواه دارند.

ارزش های انسانی دانشجویان ایرانی: دور دوم (پس از یك دهه)

يک دهه پيش، در بررسي ساختار و محتواي ارزش هاي دانشجويان (دلخموش، 1384)، مواردي از انحراف از الگوي نظري (ارزش هاي بنيادي انساني؛ شوارتز، 1992، 2006) مشاهده شد. مطالعه حاضر، تغيير در ساختار ارزش هاي دانشجويان، در نزديک شدن به الگوي نظري را برحسب تاثيرهاي علي شرايط اجتماعي سياسي به ويژه تاثير فزاينده ارتباطات توده گير در طي يک دهه گذشته را تبيين مي کند. نمونه مورد مطالعه (400 دانشجو، به نسبت مساوي مرد و زن) با نسخه 40 ماده اي «پرسشنامه تشبيهي ارزش» (شوارتز و ديگران، 2001) ارزيابي شد، و از خلال «تحليل کوچک ترين فضا» روابط ساختار ارزشي مشخص گرديد و با مقايسه آن با ساختار نمونه پيشين و ساختار الگوي اصلي، شباهت ها و تفاوت هاي بين فرهنگي بازنمايي شد: 1) ارزش پيشرفت که در مطالعه پيشين در ناحيه اصلي خود قرار نگرفته بود، در محل مورد انتظار ظاهر شد. اما، 2) يک تغيير جديد در ترتيب ارزش لذت جويي در آرايش چرخه اي ارزش ها مشاهده شد. و 3) همچون مطالعه پيشين ماده هاي امنيت ملي و نظم اجتماعي به ارزش جهان شمولي نگري منتقل شدند. پژوهش حاضر نشان داد که به رغم تاثيرپذيري ارزش هاي دانشجويان از فرايند نوسازي و همگرايي، گرايش به آرماني سازي معاني پاره اي از ارزش ها، همچنان پس از يک دهه حفظ شده است.

پیش بینی رفتارهای خودشكن توسط جهت گیری هدف: نقش واسطه گری احساسات شرم و گناه

پژوهش حاضر در چهارچوب يک مدل علي، پيش آيندهاي رفتارهاي خودشکن را بررسي کرد. در اين مدل، انواع جهت گيري هدف به عنوان متغيرهاي برون زا، احساسات شرم و گناه متغيرهاي واسطه اي و رفتارهاي خودشکن متغير درون زا بودند. شرکت کنندگان پژوهش 430 دانشجوي (286 زن، 144 مرد) دانشگاه شيراز بودند که به روش خوشه اي چندمرحله اي انتخاب شدند و به پرسشنامه ها هدف پيشرفت (اليوت و مک گريگور، 2001)، مقياس گرايش به شرم و گناه (کوهن، وودلف، پنتر و اينسکو، 2011) و مقياس رفتار و شناخت خودشکن (کانينگهام، 2007) پاسخ دادند. مدل پيشنهادي پژوهش با استفاده از تحليل مسير آزمون شد و براي معنا داري اثرات غيرمستقيم متغيرهاي رابطه اي، روش نمونه برداري هاي مکرر خودراه انداز به کار رفت. يافته ها نشان داد جهت گيري تسلط گرايشي، هم به طور مستقيم و هم با واسطه گري احساسات شرم و گناه، پيش بيني کننده منفي معنادار رفتارهاي خودشکن است. اما تسلط اجتنابي تنها به شيوه مستقيم و مثبت، رفتارهاي خودشکن را پيش بيني مي کند. عملکرد گرايشي پيش بيني کننده منفي مستقيم و عملکرد اجتنابي پيش بيني کننده منفي غيرمستقيم رفتارهاي خودشکن است. نتايج بر مبناي نقش واسطه اي احساسات شرم و گناه مورد بحث قرار گرفتند.

 

نقش تجربه های دینی در پیش بینی حل مساله اجتماعی

هدف پژوهش حاضر شناخت نقش تجربه هاي ديني در پيش بيني حل مساله اجتماعي بود. بدين منظور تعداد 416 نفر دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه شيراز که باروش نمونه برداري خوشه اي تصادفي انتخاب شدند و پرسشنامه بنيادگرايي مذهبي (آلتمير و هانسبرگر، 2004)، مقياس پرسشگري (بتسون و شوئنراد، 1991) و سياهه حل مساله اجتماعي (دزوريلا، نزووميدو اليويرز، 2002) را تکميل کردند. داده ها با استفاده از روش آماري تحليل رگرسيون چندگانه به شيوه گام به گام مورد تحليل قرار گرفت. يافته ها نشان دادند بعد خودانتقادگري (از ابعاد جهت گيري پرسشگري) جهت گيري مثبت به مساله را به صورت مثبت و معنادار پيش بيني مي کند. همچنين ابعاد خود انتقادگري و پيچيدگي به صورت مثبت و معنادار حل مساله منطقي را پيش بيني مي کنند. علاوه بر اين، بنيادگرايي به صورت مثبت و معنادار و تساهل گرايي به صورت منفي و معنادار، جهت گيري منفي به مساله را پيش بيني مي کنند. نتايج تحليل رگرسيون مشخص کرد بعد تساهل گرايي، بنيادگرايي و خودانتقادگري نقشي معنادار در پيش بيني حل مساله تکانشي اجتنابي دارند. بنابراين، تجربه هاي ديني مي توانند نقش مهمي در چگونگي حل مساله اجتماعي ايفا نمايند.

مقایسه حافظه آینده نگر و فراحافظه افراد بهنجار و مبتلا به اختلال وسواس بی اختیاری در جمعیت غیربالینی

اين پژوهش با هدف مقايسه حافظه آينده نگرو فراحافظه (قضاوت احساس دانستن) افراد بهنجار و مبتلا به اختلال وسواس بي اختياري در 100 دانشجوي دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) و دانشگاه آزاد اسلامي واحد کرج انجام شد. براي سنجش شدت نشانه هاي اختلال وسواس بي اختياري از سياهه وسواس بي اختياري مادزلي (هاجسن و راچمن، 1977)، براي سنجش حافظه آينده نگر از پرسشنامه حافظه آينده نگر و گذشته نگر (کرافورد، اسميت، دلا سالا، لوگي و مايلور، 2003) و براي سنجش عملکرد حافظه و فراحافظه از فهرست واژه هاي خنثي و تهديد آميز مربوط به آلودگي و وارسي (برگرفته از آزمون فراحافظه تونا و ديگران، 2005) استفاده شد. نتايج آزمون t مستقل نشان دادند حافظه آينده نگر دو گروه متفاوت است و حافظه آينده نگر گروه بهنجار رسايي بيشتري دارد. نتايج تحليل واريانس چندمتغيري نيز نشان دادند فراحافظه گروه بهنجار در مقاسيه با گروه وسواس بي اختياري رسايي بيشتري دارد، اما تفاوتي در عملکرد حافظه دو گروه مشاهده نشد.

اثربخشی آموزش تاب آوری بر بهزیستی روان شناختی دختران خیابانی دارای ختلال های برونی سازی شده

هدف پژوهش حاضر، تعيين اثربخشي آموزش تاب آوري بر بهزيستي روان شناختي دختران خياباني واجد اختلال هاي بروني سازي شده بود. در اين مطالعه شبه تجربي، از جامعه آماري دختران 12 تا 16 ساله عضو جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان شهر تهران، 94 نفر به مقياس خودگزارش دهي آشنباخ و رسکورلا (2001) پاسخ دادند. 30 نفر با نمره 63 و بالاتر به صورت تصادفي انتخاب شدند و به تعداد مساوي در گروه هاي آزمايش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمايش در 15 جلسه آموزش تاب آوري شرکت کردند. پرسشنامه بهزيستي روان شناختي ريف (ريف و کيز، 1995) قبل و بعد از جلسات آموزشي توسط دختران تکميل شد. نتايج تحليل کوواريانس چند متغيري نشان دادند در تمامي مولفه هاي بهزيستي روان شناختي به استثناي استقلال عمل، نمره هاي دختران گروه آزمايش بالاتر از گروه گواه بود. بنابراين مي توان نتيجه گرفت برنامه آموزش تاب آوري موجب افزايش بهزيستي روان شناختي دختران خياباني داراي اختلال هاي بروني سازي شده مي شود.

خلاقیت و ناراستگویی: توانایی توجیه رفتار غیراخلاقی

هدف پژوهش حاضر وارسي يک جنبه نامطلوب و مضر خلاقيت بود. فرض بر آن بود افراد خلاق اين توانايي را دارند که راه هايي خلاقانه براي توجيه رفتارهاي غيراخلاقي خود پيدا کنند و بنابراين بيشتر مي توانند خود را به ارتکاب رفتارهاي غيراخلاقي متقاعد کنند. با استفاده از روش نمونه برداري تصادفي چندمرحله اي، 165 دانشجوي کارشناسي (66 مرد،99 زن) انتخاب شدند و به آزمون خلاقيت عابدي (1372) و ماتريس هاي پيشرونده ريون (1995) پاسخ دادند. سپس به دو شکل در يک معماي اخلاقي قرار داده شدند: توجيه رفتار غيراخلاقي (ناراستگويي) در گروه توجيه پذير، آسان و در گروه توجيه ناپذير، دشوار بود. نتايج تحليل رگرسيون تعديل شونده نشان دادند مطابق با فرضيه هاي پژوهش، خلاقيت حتي پس از کنترل هوش، ناراستگويي را پيش بيني مي کند و اين پيش بيني در گروه توجيه ناپذير بسيار قوي تر از گروه توجيه پذير است. براساس يافته هاي پژوهش حاضر مي توان دريافت خلاقيت افزون بر جنبه هاي مثبت داراي جنبه هاي منفي نيز هست.

« بعدی  ۳۴۰  ۳۳۹  ۳۳۸  ۳۳۷  ۳۳۶  ۳۳۵  ۳۳۴  ۳۳۳  ۳۳۲  ۳۳۱  ۳۳۰  ۳۲۹  ۳۲۸  ۳۲۷  ۳۲۶  ۳۲۵  ۳۲۴  ۳۲۳  ۳۲۲  ۳۲۱  قبلی »