آموزش مدیریت تعارض كار خانواده: یك بررسی تجربی در كارمندان زن

يک گروه شامل 62 زن متاهل و شاغل در دانشگاه اصفهان انتخاب وبه طور تصادفي در دو گروه آزمايشي و گواه جايگزين شدند و به پرسشنامه هـاي تعارض کار خانواده (نت مه ير ،1996) و باور به خوداثربخشي (سيمون و هنسي، 2005) پاسخ دادند. گروه آزمايشي به مدت 6 جلسه (دو ساعته) طي يک ماه تحت آموزش برنامه مديريت تعارض بين کار و خانواده قرارگرفت. نتايج تحليل کوواريانس کاهش معنادار تعارض کار خانواده و افزايش باور به خوداثربخشي را درگروه آزمايشي در مقايسه با گروه گواه نشان دادند و تاثير آموزش را در حل تعارض ها برجسته کردند

بازآموزی سبك اسنادی و رضایت زناشویی در زوج های ایرانی

به منظور بررسي اثربخشي بازآموزي سبک اسنادي در افزايش رضايت زناشويي زوج ها، 20 زوج ايراني از مرکز مشاوره و مداخله خانواده شهر اصفهان به گونه غيرتصادفي انتخاب و در دو گروه آزمايشي و گواه جايگزين شدند. در گروه آزمايشي به مدت هفت جلسه هفتگي بازآموزي سبک اسنادي به کـار گرفته شد. گروه گواه جلسه اي نداشتند. پرسشنامه رضايت زناشويي انريچ (اولسون، فورنير، دراکمن، کوبين و بارنز، 1989) سه بار اجرا شد: قبل از آغـاز آموزش، بلافاصله و دو ماه پس از پايان آموزش. نتايج تحليل کوواريانس چند متغيري نشان دادند که بازآموزي سبک اسنادي، رضايت زناشويي را به طور معناداري (P=0.001) افزايش مي دهد. يافته ها براساس نقش بازآموزي اسنادي در افزايش تعاملهاي مثبت و کاهش تعامل هاي منفي در زوج ها مورد بحث قرار گرفتند

تعامل های اجتماعی، ارتباطی و رفتارهای قالبی: مقایسه كودكان درخودمانده و عقب مانده ذهنی آموزش پذیر اصل مقاله

در اين پژوهش 40 فرد معتاد به مواد مخدر که به مرکز بهزيستي شهر رشت مراجعه مي کردند، به پرسشنامه هاي فرم کوتاه هوش هيجاني بار ان (1997) و سبک هـاي حل مساله (کسيدي و لانگ، 1996) پاسخ دادند. تحليل همبستگي پيرسون نشان داد که هوش هيجاني با سبک هاي درماندگي، مهار حل مساله، اجتنابي و روي آوري رابطه مثبت و با دو سبک خلاقانه حل مساله و اعتماد به رابطه منفي و معنادار داشت. يافته ها برحسب وِيژگي هاي خاص افراد گروه نمونه مورد بحث قرار گرفته اند

آیا دانشجویان ایرانی در حال شكوفایی هستند؟

بر مبناي الگوي کيز (2002) سلامت رواني به سه مقوله در حال شکوفايي، در حال پژمردگي و سلامت رواني نسبي تقسيم مي ‌شود. اين پژوهش با هدف بررسي اين الگو در جمعيت ايراني انجام شد. يک نمونه 424 نفري (226 دختر، 198 پسر) از دانشجويان دانشگاه تهران، سه مقياس بهزيستي هيجاني (کيز، 2002)، بهزيستي روان‌ شناختي (ريف و کيز، 1995) و بهزيستي اجتماعي (کيز، 1998) را تکميل کردند. يافته‌ ها آشکار ساخت که در حدود 16 درصد دانشجويان در حال شکوفايي، 20 درصد در حال پژمردگي و 64 درصد از سلامت رواني نسبي برخوردار بودند. در الگوي سلامت رواني بين دو جنس تفاوت معناداري به دست نيامد.

هراس اجتماعی، سبكهای والد گری و كمال ‌گرایی

اين پژوهش به بررسي نقش کمال گرايي و سبکهاي والدگري در تبيين هراس اجتماعي دانشجويان پرداخت. نمونه اي از 396 دانشجو (215 دختر و 181 پسر) از دانشگاه گيلان به پرسشنامه سبکهاي والدگري بامريند (1973)، مقياس كمال گرايي چند بعدي فراست (فراست، مارتن، لاهارت و روزنبلات، 1990) و فهرست هراس اجتماعي (کانر و ديگران، 2000) پاسخ دادند. يافته ها بر اساس همبستگي نشان دادند که هراس اجتماعي با سبک والدگري مستبدانه و با دو بعد از کمال گرايي شامل نگراني درباره اشتباهها و شک درباره اعمال، همبستگي مثبت دارد، در حالي که با سبک والدگري مقتدرانه و بعد انتظارهاي والديني (از ابعاد كامل گرايي) همبستگي منفي معنادار نشان مي دهد. نتايج بر اساس تعامل بين پيامدهاي تربيتي والدگري و ويژگيهاي شخصيتي والدين بر سلامت رواني کودکان تفسير شدند.

پرسشنامه غربالگری اختلالهای اجتماعی/ هیجانی كودكان پیش‌ دبستانی: یك مطالعه روا سازی متقاطع

ويژگيهاي روان سنجي نسخه ترجمه شده پرسشنامه مهارتهاي اجتماعي/ هيجاني کودکان پيش دبستانKIST) ؛ ميلر، مايشي و ميلر، 1997) با روش رواسازي متقاطع بررسي شد. يک نمونه 1435 نفري از کودکان 5 و 6 ساله (668 دختر، 767 پسر) مهدکودکها و مراکز پيش دبستاني شهر تهران انتخاب و به دو گروه (نمونه الف=725، نمونه ب=710) تقسيم شدند و مادران آنها پرسشنامه 50 گويه اي KIST را تکميل کردند. نتايج تحليل عاملي اکتشافي با چرخش متمايل بر پايه نمره هاي فرم والد نشان داد با ادغام دو زير مقياس رفتارهاي فزون کنشي/ بي توجهي و سازش نايافته و حذف زير مقياس رفتار خواب، نسخه فارسي متشکل از شش عامل 1) رفتارهاي سازش‌ نايافته/ فزون‌ كنش، 2) مهارتهاي اجتماعي، 3) مهارتهاي ارتباطي، 4) مهارتهاي زندگي ‌روزمره، 5) رفتار تغذيه، و 6) نشانه‌ هاي اضطراب جدايي است و بر روي هم تقريبا 2/40 درصد واريانس را تبيين مي کند. شاخصهاي برازندگي تحليل عاملي تاييدي در دو گروه روايي متقاطع پرسشنامه را تاييد کرد. ضرايب همبستگي مثبت و معنادار بين نمره کلKIST با نمره گروه مربيان (r=0.35) روايي همگرا و ضرايب منفي و معنادار آن با دو فرم فهرست رفتاري کودکان (r=0.32) و گزارش مربي ‌ معلم (- 0.33) نظام سنجش مبتني بر تجربه آشنباخ (آشنباخ، 1991) روايي واگراي پرسشنامه را تاييد کرد. مباني نظري عاملهاي استخراج شده مورد بحث قرار گرفت

راهبرد های شناختی در بیماران مبتلا به اضطراب-افسردگی مختلط و وسواس‌‌-بی‌ اختیاری

افکار مزاحم از ويژگي هاي اختلال هاي هيجاني و اضطرابي هستند. اين پژوهش با هدف مقايسه راهبردهايي که بيماران و غير بيماران، براي مهار افکار مزاحم به کار مي برند، انجام شد. دو گروه از بيماران مبتلا به اختلال وسواس بي اختياريOCD) ؛ 11 مرد و 14 زن با ميانگين سني 29 سال) و اختلال اضطراب افسردگي مختلط MADD)؛ 10 مرد و 15 زن با ميانگين سني 27 سال) و يک گروه غير بيمار (12 مرد و 13 زن با ميانگين سني 28 سال) انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه هاي مهار فکر (ولز و ديويس، 1994) و اضطراب و افسردگي بک (بک، اپشتين، براون و استير، 1988؛ بک، راش، شاو و ابري، 1979) پاسخ دادند. يافته ها نشان دادند که بيماران OCD و MADD بيشتر از راهبردهاي نگراني و تنبيه استفاده مي کنند. گروه غير بيمار راهبردهاي مهار اجتماعي و انحراف توجه را بيشتر به کار مي برند. بين گروه ها تفاوت معناداري بر اساس استفاده از راهبرد ارزيابي مجدد ديده نشد

برجستگی مرگ و حرمت خود: یك مطالعه آزمایشی

ظريه هاي مديريت وحشت (گرينبرگ، پيزينسكي و سولومون، 1986) و ذهن پردازشگر هيجاني (لانگز، 2004) معتقدند که تهديد مرگ بنيادي ترين و مهمترين منبع ساختارهاي روان شناختي سازش يافته و سازش نايافته مانند حرمت خود بالا و پايين است. در اين پژوهش تاثير روش برجستگي مرگ (روزنبلات و ديگران، 1989) بر حرمت خود بررسي شد. يک نمونه شامل 91 دختر و 128 پسر دانشجوي دانشگاه تهران به طور تصادفي در دو گروه آزمايشي و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمايشي به دو پرسش در باره موضوع برجستگي مرگ و گروه کنترل به دو پرسش غير مرتبط با موضوع برجستگي مرگ (پيزينسكي و ديگران، 1999) پاسخ دادند. سپس هر دو گروه مقياس حرمت خود روزنبرگ (روزنبرگ، 1965) را تکميل کردند. يافته ها آشکار ساختند که حرمت خود گروه آزمايشي به طور معناداري از گروه کنترل بالاتر بود (P=0.03) نتايج بر اساس نقش مرگ در ساختار روان شناختي فرد بحث شدند

هوش هیجانی و سبكهای دلبستگی

به منظور بررسي رابطه هوش هيجاني با سبکهاي دلبستگي، 262 دانشجوي زن (با ميانگين سني 21 سال) و 238 دانشجوي مرد (با ميانگين سني 22 سال) فهرست هوش هيجاني بار ان (1997) و پرسشنامه سبک دلبستگي (هازان و شيور، 1987) را تکميل کردند. يافته‌ ها نشان دادند که در هر دو جنس، هوش هيجاني با سبک دلبستگي ايمن رابطه مثبت و با سبک دلبستگي اجتنابي و دوسوگرا رابطه منفي داشت. تحليل رگرسيون چند متغيري نشان داد که سبک هاي دلبستگي ايمن، دوسوگرا و اجتنابي مي توانند در زنان 25 درصد و در مردان 17 درصد از واريانس هوش هيجاني را تبيين کنند.

تعاملهای اجتماعی و رفتار تکراری کودکان درخود مانده و عقب‌ مانده ذهنی آموزش ‌پذیر

هدف اين پژوهش بررسي تشخيص افتراقي الگوهاي رفتار تکراري قالبي و اجتماعي در کودکان با نيازهاي ويژه بود. با استفاده از مصاحبه تجديد نظر شده تشخيصي درخود ماندگي (لرد و ديگران، 1994) در دو گروه درخود مانده (5 دختر و 11 پسر) و عقب مانده ذهني آموزش پذير (5 دختر و 11 پسر) در دامنه سني 6-8 سال از مدارس استثنايي انتخاب شدند. نتايج تحليل واريانس چند متغيري نشان دادند که ميانگين نمره تخريب کيفي تعامل اجتماعي، ارتباطي و الگوهاي رفتار تکراري قالبي در کودکان درخود مانده به گونه معناداري بيشتر از کودکان عقب مانده ذهني آموزش پذير است. استلزامها بر اساس تشخيص هاي افتراقي کودکان استثنايي بحث شد.

كنش وری اجرایی در كودكان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / فزون كنشی

مولفه هاي زير بنايي کنش وري اجرايي در 18 کودک درمان نشده و 18 کودک درمان شده (با دارو) مبتلا به اختلال نارسايي توجه/ فزون کنشي با 18 کودک بهنجار مقايسه شدند. هر گروه شامل 3 دختر و 15 پسر با دامنه سني 7 تا 12 سال بود. تمام کودکان به آزم ونهاي رنگ  واژه استروپ (استروپ، 1935)، دسته بندي کارتهاي ويسکانسين (گرانت و برگ، 1948) و عملکرد مداوم (روزولد، ميرسكي، ساراسون، برانسام و بك، 1956) و زير مقياس فراخناي ارقام (وكسلر، 1974) پاسخ دادند. نتايج تحليل واريانس چند متغيري نشان دادند که گروه درمان نشده در مقايسه با گروه بهنجار و درمان شده در بيشتر کنش هاي اجرايي ضعيف تر عمل کردند. عملکرد کودکان درمان شده در کنش هاي اجرايي تفاوتي با کودکان بهنجار نداشت

رابطه ادراك تعامل اجتماعی با خطرپذیری و مهار خشم در دانشجویان

به منظور بررسي عوامل خطرپذيري در جوانان، 100 دانشجوي (50 دختر و 50 پسر) دانشگاه اصفهان به پرسشنامه هاي ادراک تعامل اجتماعي (گلاس، 1994)، خطرپذيري (ايسنک و ايسنک، 1975) و مهار خشم (گريفين و ديگران، 1999) پاسخ دادند. نتايج نشان دادند که همبستگي منفي و معنادار خطرپذيري با ادراک تعامل
اجتماعي (R=-0.28) و با مهار خشم (R=-0.26)، فرضيه هاي پژوهش را تاييد کردند. شدت ضرايب همبستگي براي هر دو گروه دختران و پسران يکسان بود.

 

« بعدی  ۳۲۹  ۳۲۸  ۳۲۷  ۳۲۶  ۳۲۵  ۳۲۴  ۳۲۳  ۳۲۲  ۳۲۱  ۳۲۰  ۳۱۹  ۳۱۸  ۳۱۷  ۳۱۶  ۳۱۵  ۳۱۴  ۳۱۳  ۳۱۲  ۳۱۱  ۳۱۰  قبلی »