شبکه استراتژیک و عملکرد کسب و کار: مطالعهای در صنعت نرم افزار

مطالعه در خصوص مفهوم شبکه استراتژیک و وجوه مختلف تاثیرگذاری آن در مسائل مرتبط با کسب و کار کمتر از سوی محققان داخلی مورد توجه واقع شده است. پژوهش حاضر می­کوشد تا ضمن مفهوم سازی شبکه استراتژیک در قالب روابط درون صنعت و روابط برون صنعت و در نظر گرفتن مشخصه­های تعدد، تنوع، تداوم و تراکم به عنوان ویژگی­های کلیدی روابط پدیدارشده در بستر شبکه، به مطالعه رابطه میان این سازه و عملکرد کسب و کار بپردازد. با توجه به اتکای پژوهش بر شواهد تجربی، داده­های مورد نیاز از 74 شرکت نرم افزاری ثبت شده در اتحادیه صادرکنندگان نرم افزار ایران گردآوری شده است و تحلیل­های آماری جهت شناسایی ابعاد گوناگون ارتباط میان شبکه استراتژیک و عملکرد به واسطه سنجش همبستگی و تحلیل رگرسیون در قالب هفت مدل مجزا صورت پذیرفته است. یافته­های پژوهش نشان می­دهد روابط درون صنعت و روابط برون صنعت در کلیت مفهومی خود نقش موثری بر بهبود عملکرد کسب و کار دارند. به علاوه، با تقویت ویژگی­های تعدد، تداوم و تراکم در روابط درون صنعت و نیز تقویت ویژگی تنوع در روابط برون صنعت می­توان نقش مثبت شبکه استراتژیک را بر عملکرد کسب و کار ارتقا داد.

روش‌های توسعه کارآفرینی سازمانی در بنگاه‌های خانوادگی کارآفرین ایرانی

قا و رشد بنگاه‌های خانوادگی، تأثیر قابل توجهی بر رشد اقتصادی کشورها دارد. مطالعات پیشین نشان می‌دهد کارآفرینی سازمانی بر بهبود عملکرد بنگاه‌های خانوادگی تأثیرگذار است. با این وجود، توسعه کارآفرینی در بنگاه‌های خانوادگی به خاطر فرهنگ و ساختار قدرت خاص این بنگاه‌ها تؤام با فرصت‌ها و چالش‌هایی است. از این رو شناسایی اقداماتی که منجر به توسعه کارآفرینی در بنگاه‌های خانوادگی می‌شود حایز اهمیت است. در این مقاله با به کارگیری روش موردکاوی، پنج بنگاه خانوادگی کارآفرین ایرانی مورد مطالعه قرار گرفته و اقدامات انجام شده برای توسعه رفتارهای کارآفرینانه در این بنگاه‌ها شناسایی شده است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد، مجموعه اقدامات انجام شده را می‌توان در دو سطح کسب و کار، و خانواده دسته‌بندی نمود. در سطح کسب و کار، طراحی استراتژی کارآفرینی سازمانی، و نیز توسعه قابلیت‌های کارآفرینانه دو دسته اصلی اقدامات را تشکیل می‌دهند. در سطح خانواده نیز اقدامات انجام شده عبارتند از طراحی و اجرای نظام مالکیت و حاکمیت، طراحی و به اشتراک‌گذاری چشم‌انداز و ارزش‌های خانواده، و ایجاد روابط مناسب بین اعضای خانواده. در این مقاله مجموعه این اقدامات و نحوه اثرگذاری آنها بر توسعه کارآفرینی سازمانی در بنگاه‌های خانوادگی تشریح شده است.

تأثیر فلات‌زدگی شغلی بر تعهد عاطفی و دلبستگی به کار مورد مطالعه: کتابداران دانشگاهی کشور

مفهوم فلات­زدگی شغلی مدتهاست که در ادبیات کارراهه شغلی، مورد توجه و بحث قرار گرفته است. فلات­زدگی شغلی، وقتی اتفاق می­افتد که فرد در پستی قرار بگیرد که احتمال ترفیع یا افزایش مسئولیت­هایش غیر ممکن باشد. هدف از این پژوهش، بررسی میزان فلات­زدگی شغلی ادراک شده کتابداران کتابخانه­های دانشگاهی کشور و تأثیر آن بر تعهد عاطفی و دلبستگی به کار آنان است. برای این منظور، اطلاعات جمع­آوری شده به­صورت تصادفی به دو روش دستی و الکترونیکی از نمونه­ای 537 تایی کتابداران شاغل در سطوح و رده­های مختلف شغلی کتابخانه­های دانشگاهی کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان می­دهد میزان فلات­زدگی شغلی (فلات ساختاری و فلات محتوایی) در کتابداران دانشگاهی، بیش­تر از حد متوسط است و در حالی­که جنسیت لفرلد در ادراک فلات­زدگی شغلی تفاوت معناداری ایجاد نکرده است، اما سابقه کار بیش­تر و ساعات طولانی­تر کاری باعث ادراک فلات­زدگی بیش­تر در بین کتابداران دانشگاهی مورد بررسی شده است. علاوه بر این، تحلیل­های رگرسیونی نشان می­دهد فلات شغلی ادراک شده، بر دلبستگی به کار و تعهد عاطفی کتابداران تأثیر معنادار دارد. به عبارت دیگر، کتابدارانی که فلات­زدگی بیش‌تری را ادراک کرده­اند، دلبستگی به کار و تعهد عاطفی کمتری را نیز گزارش نموده­اند. با این وجود، عامل انگیزه درونی، رابطه بین فلات­زدگی شغلی با تعهد عاطفی و دلبستگی به کار را تعدیل کرده است. به عبارت دیگر، کتابداران فلات زده‌ای که انگیزه درونی بیش­تری داشته‌اند، به نسبت افرادی که انگیزه کمتری داشته‌اند، تعهد عاطفی و دلبستگی به کار بیش­تری را گزارش کرده اند.

چگونه عوامل مرتبط با تکنولوژی بر روش کسب آن تاثیر می‌گذارد؟

این تحقیق به مطالعه تاثیر عوامل مرتبط با تکنولوژی(دوره عمر، میزان عدم قطعیت و اهمیت استراتژیک) بر انتخاب روش مناسب کسب تکنولوژی؛ (تحقیق و توسعه درونی، همکاری و خرید) می‌پردازد. با استفاده از تئوری‌‌های سازمان و ادبیات مربوط سیزده فرضیه معرفی شده و با استفاده از روش آنالیز واریانس و کای مربع آزموده شدند. براساس این مطالعه که در میان 62 سازمان تکنولوژی-محور ایرانی و برای بیش از80 تکنولوژی انجام شد، نتایج زیر بدست آمد: دو عامل دوره عمر تکنولوژی و عدم قطعیت فنی تکنولوژی بر تمایل سازمان‌‌ها به کسب تکنولوژی از طریق تحقیق و توسعه داخلی تاثیر منفی دارند. دو عامل موثر بر کسب تکنولوژی از راه همکاری اندازه عدم قطعیت فنی و تجاری تکنولوژی می‌باشند که به ترتیب دارای اثرات مثبت و منفی بر این روش می‌باشند. دو عامل دوره عمر و اندازه عدم قطعیت فنی تکنولوژی دارای اثر مثبت بر کسب تکنولوژی از طریق خرید می‌باشند. نویسندگان همچنین مدلی را پیشنهاد می‌کنند که در آن روش مناسب کسب تکنولوژی بر اساس دو عامل اندازه عدم قطعیت فنی و تجاری تکنولوژی تعیین می‌شود. کلیدواژگان

ارائه یک چار‌چوب جامع برای برونسپاری در صنعت خودرو

امروزه برونسپاری در صنعت خودرو هم یک ضرورت اجتناب­ناپذیر و هم یک مسئله چالش­انگیز محسوب می­شود، به طوری که برای مدیریت مناسب این مهم، داشتن یک چارچوب جامع ضروری به نظر می­رسد. در این تحقیق سعی شده است که بر اساس چهار سوال اصلی تحقیق برونسپاری شامل "چه چیزی؟"، "چه شرکتی؟"، "به چه شرکتی؟" و "چگونه؟"، چارچوبی جامع برای برونسپاری در صنعت خودرو از دیدگاه خودروسازان ارائه شود تا بر اساس آن، عوامل موثر بر برونسپاری در این صنعت و نیز ارتباط و نوع اثرگذاری آن­ها روشن شود. از آن­جا که فاز طراحی ماهیت متفاوتی نسبت به فاز تولید دارد، مدل­های متمایزی برای برونسپاری این دو فاز ارائه و طی یک روش کمی و پیمایشی مورد آزمون قرار گرفته­اند. داده­ها از طریق پرسشنامه از مدیران و کارشناسان دو شرکت بزرگ این صنعت در کشور، ایران­خودرو و سایپا، اخذ شده و مدل­های ارائه شده با روش مدلسازی معادلات ساختاری آزموده شده­اند. یکی از مهم­ترین دستاوردهای این تحقیق این است که "پیمانه­­بندی" تنها عاملی است که برونسپاری دو فاز طراحی و تولید را از یکدیگر متمایز می­کند. علاوه بر این، بر خلاف انتظار، "پیمانه­بندی" در تولید اثر معناداری بر "میزان شراکت" نداشته است که به واسطه ساختار متفاوت زنجیره تأمین در ایران قابل توجیه است. این مشاهده به نوعی بیانگر علت ضعف نسبی کارآیی در صنعت خودرو در ایران بوده که خود می­تواند موضوع تحقیقات آتی در این حوزه باشد.

توسعه مدل بلوغ مدیریت دانش مشتری: مطالعه‌ای در بانک‌های ایرانی

یکی از دارایی­های دانشی که امروزه توجه زیادی را به خود جلب کرده­است، دانش مشتری می­باشد. دانش مشتری به عنوان منبع اطلاعاتی مهم بازاریابی شناخته شده است. شرکت‌های زیادی رویکرد مدیریت دانش مشتری به منظور بهره گیری از مزایای دانش مشتری، به کار گرفته اند. در این مطالعه به دنبال آن هستیم مدلی برای بلوغ مدیریت دانش مشتری توسعه دهیم تا با استفاده از این مدل شرکت‌ها بتوانند سطح قابلیت‌ها و توانایی‌ها و کاستی‌های خود را در مدیریت دانش مشتری بشناسند. برای تحقق این هدف، رویکرد فرا تحلیل و روش دلفی را برای توسعه مدل بلوغ مورد استفاده قرار دادیم و نیز با نتایج آنها ابزاری را برای سنجش بلوغ توسعه دادیم و در یک مطالعه موردی، سطح بلوغ مدیریت دانش مشتری را در بانک‌های ایرانی سنجیدیم. یافته‌های حاصل از روش دلفی و رویکرد فراتحلیل، مدل بلوغی بود که دارای سه بعد سازمان، ابزار و فرآیند بود که بلوغ مدیریت دانش مشتری را در 5 سطح عدم آگاهی کامل، تعریف شده، مدیریت شده، ارتقاء یافته و بهینه نشان می داد. نتایج داده­های بانکی نیز نشان داد که سطح بلوغ مدیریت دانش مشتری در بانک­های ایرانی کمتر از سطح متوسط قرار دارد و اکثر بانک­هایی که در این مطالعه مشارکت کردند به "کسب دانش از مشتری" که بیانگر نقش فعال مشتری در کسب و کار است، توجه بسیار اندکی دارند.

فهم زاویای نوینی از سازه «ظرفیت مازاد سازمانی»

مفهوم «ظرفیت مازاد سازمانی»، در ادبیات سازمان و مدیریت، جایگاه قابل توجهی داشته و اشاره به منابع سازمانی مازادی دارد که صاحبنظران، نقطه نظرات متفاوتی در رابطه با آن ارائه داده‌اند و آن را عمدتاً از زاویۀ مالی مفهوم پردازی کرده‌اند. اما پژوهش حاضر بر آن بود تا با شناسایی انواع جدیدی از «ظرفیت‌های مازاد سازمانی» زوایای نوینی از این مفهوم را واکاوی نماید. بدین منظور با 16 نفر از مدیران صنایع استان خراسان رضوی به عنوان جامعۀ مطالعه، مصاحبۀ عمیق صورت گرفت. نتایج حاصل از کدگذاری و تحلیل داده‌ها نشان داد که سازمان‌ها، عمدتاً کارکنان خود را با 5 دسته از «ظرفیت‌های مازاد سازمانی» تجهیز می‌کنند؛ بطوریکه این ظرفیت‌ها، تنها به «منابع مالی مازاد»، ختم نمی شود. این 5 دسته عبارتند از: «برقراری ارتباط مازاد با کارکنان»؛ «ارائۀ آموزش‌های مازاد به کارکنان»؛ «ارائۀ فرصت‌های مازاد جهت احیإ قابلیت‌های کارکنان»؛ «توجّه مازاد به دغدغه‌های شخصی و خانواده‌های کارکنان»؛ «اعطای تسهیلات مالی و رفاهی مازاد به کارکنان». در واقع، یافته‌های حاصل از پژوهش، با ارائۀ اشکال دیگری از مفهوم ظرفیت‌های مازاد سازمانی، ضمن تأیید زاویۀ مالیِ ظرفیت مازاد سازمانی، مصادیق دیگری از این مفهوم را شناسـایی کرد و زمینه را برای بسط این حوزه در مطالعات سـازمانی، فراهـم ساخت. ایـن یافته می‌تواند دلالت‌های قابل توجهـی برای خط مشـی گذاران ســازمانی داشته و کنش‌های آنان را در جهت اهداف سازمان، جهت دهد.

طراحی الگوی حکمرانی بیمارستان‌های دولتی ایران

حکمرانی بیمارستانی، بویژه در قلمرو بیمارستان‌های دولتی، موضوعی است که پژوهشگرها به عنوان یک حوزه ی پژوهشی متمایز تاکنون کمتر بدان پرداخته‌اند. هدف این پژوهش طراحی مدل حکمرانی بیمارستانهای دولتی ایران است. روش این مطالعه مشاهده مستقیم و مصاحبه‌های نیمه ساختاریافته و عمیق، با سی نفر از خبرگان عرصه سلامت کشور بود که با روش نمونه‌گیری گلوله برفی انتخاب شدند. تحلیل داده‌ها با روش تحلیل شبکه تم و به کارگیری نرم افزار ATLAS.ti6 انجام شد. یافته‌های پژوهش به استخراج ابعاد اصلی و فرعی و تعاریف نظری و عملیاتی مفهوم حکمرانی بیمارستان‌های دولتی و به طراحی مدل حکمرانی بیمارستان‌های دولتی ایران منجر شد. ابعاد اصلی استخراج شده که در طراحی مدل نهایی بکاررفتند عبارتند از؛ تصمیم‌گیری شورایی، پاسخگویی جامع، بودجه‌ریزی استراتژیک، تعامل سازنده با جامعه و آزادی عمل در تعامل با بازار . به نظر می‌رسد، یافته‌های پژوهش و مدل طراحی شده می‌تواند به عنوان راهکاری برای خروج از چالش‌های کنونی بیمارستان‌های دولتی، به سیاستگذاران این عرصه پیشنهاد شود. علاوه براین دستاوردهای این پژوهش، با ارائه طیف وسیعی از ابعاد فرعی و مفاهیم نظری و عملیاتی حکمرانی بیمارستان‌های دولتی، به بسط تئوری حکمرانی کمک نموده است. کلیدواژگان

تحلیل استراتژی‌های بازاریابی بانک‌های خصوصی ایران در دوران رکود اقتصادی سال-های 1391 و 1392

به اجماع کارشناسان اقتصادی، اقتصاد ایران طی سال‌های 1391 و 1392 دچار پدیده «رکود تورمی» بوده است. در چنین شرایطی بانک‌های خصوصی علاوه بر اینکه به‌ عنوان بنگاه اقتصادی از رکود تأثیر می­پذیرند و استراتژی‌های خود را برای تطبیق با شرایط این دوران تغییر می­دهند، در ادامه و برون­رفت کشور از رکود نیز نقش چشم­گیری خواهند داشت. دراین‌بین نقش استراتژی­های بازاریابی به‌عنوان حلقه واسط بین بانک­ها و بازار راکد موجود، حائز اهمیت است. در این پژوهش استراتژی‌های بازاریابی بانک­های خصوصی ایران در دوران رکود سال­های 91 و 92 با انجام مصاحبه­ نیمه ساخت‌یافته با شانزده نفر از مدیران،​ کارشناسان و مشاوران صنعت بانکداری و با استفاده از تکنیک تحلیل تم، شناسایی‌شده و درنهایت، میزان موفقیت این استراتژی­ها با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) ارزیابی شد. نتایج تحلیل تم، چهارده استراتژی اصلی این بانک­ها در دوران مزبور را شناسایی کرده و نتیجه فرایند تحلیل سلسله­مراتبی نیز نشان داد که از این میان، استراتژی بخش‌بندی مشتریان بر اساس اعتبار و هدف‌گذاری بر روی مشتریان شناخته­شده و کم­ریسک‌تر، موفق­ترین و استراتژی افزایش نرخ سود سپرده­ها، ناموفق­ترین استراتژی از منظر شاخص­های سهم بازار سپرده­ها، سودآوری و نرخ تسهیلات غیر جاری (NPL) بوده است. کلیدواژگان

تبیین عوامل موثر بر اثربخشی تیمهای کاری در سطح واحد

شواهد فراوانی از موفقیتهای چشم‌گیر کار تیمی،درجوامع مختلف، وجود دارد. بسیاری از سازمان‌ها نیز به پیروی از این تجارب، اقدام به انجام فعالیت‌هایی در راستای تشکیل تیم‌های کاری نموده‌اند. هدف این پژوهش تبیین عوامل موثر بر اثربخشی تیم‌های کاری در سطح واحد می‌باشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل کارکنان شرکت مدیریت منابع آب و نیروی ایران بوده که در پروژه‌های عمرانی این شرکت فعالیت می‌کنند. با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی_طبقه‌ای، تعداد صد و هشتاد و پنج نفراز آنها انتخاب شدندو داده‌های پژوهش با استفاده از پرسش‌نامه، گرد‌آوری شد. با توجه به مدل مفهومی پژوهش و حجم نمونه آماری،برای سنجش مدل وآزمون فرضیه ها از نرم‌افزار Smart PLS، استفاده گردید.یافته های پژوهش نشان می‌دهد،بهبوداثربخشی تیم‌های کاری،مستلزم توجه به مولفه‌های استقلال عمل،وابستگی درون تیمی، طراحی شغل، ویژگیهای ساختاری تیم، انسجام تیمی و فرایندهای درون تیمی است. روابط میان مولفه‌های مذکور نیز در بخش تحلیل آماری و آزمون مدل تحقیق نشان داده‌شده‌است.

ارائه مدلی برای تبیین تأثیر مدیریت راهبردی منابع بر مزیت رقابتی شرکت‌های انبوه‌ساز مسکن و ساختمان استان گیلان: بررسی نقش میانجی خلاقیت و نوآوری

امروزه یکی از چالش‌های اغلب شرکت‌ها صرف‌نظر از اندازه، عمر یا نوع صنعت، چگونگی کسب مزیت رقابتی در محیط بسیار رقابتی می‌باشد. محیطی که شرکت‌ها در آن به رقابت می‌پردازند به واسطه­ی تغییرات بسیار، منبعی از فرصت‌ها و تهدیدهاست. به همین دلیل، شرکت­ها بایستی پرتفولیوی منبع خود را برای پاسخگویی به محرک­های بیرونی و ایجاد مزیت رقابتی در برابر رقبای خود مدیریت کنند.در این راستا نقش خلاقیت و نوآوری را به عنوان متغیر میانجی نباید نادیده گرفت. هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط ساختاری بین مدیریت راهبردی منابع، مزیت رقابتی و به کارگیری خلاقیت و نوآوری به­صورت مستقیم و غیر مستقیم بر مزیت رقابتی است. بر این اساس، مدلی مفهومی ارائه و براساس آن سه فرضیه مطرح شد. برای آزمون فرضیه ها، پرسش‌نامه ای میان مدیران و اعضای هیأت مدیره­ی شصت و شش شرکت انبوه­ساز مسکن و ساختمان توزیع شد. روایی پرسش‌نامه به روش اعتبار محتوا و پایایی آن با محاسبه­ی ضریب آلفا کرونباخ، تأیید گردید. مدل معادلات ساختاری و فرضیه های پژوهش با استفاده از نرم­افزار Amos مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که مدیریت راهبردی منابع به طور مستقیم بر کسب مزیت رقابتی تأثیر معناداری ندارد؛ اما به کارگیری خلاقیت و توسعه نوآوری به عنوان یک متغیر میانجی، تأثیر مثبت و معناداری بر مزیت رقابتی می­گذارد.

تأثیر سرمایه روانشناختی مثبت مدیران بر بهبود عملکرد کارکنان: مطالعهای در شرکت بیمه ملت شهر تهران

در مدیریت سنتی بر نقش سرمایه انسانی، مالی، اقتصادی و اجتماعی در سازمان‌ها توجه فراوانی شده، اما در نظریه‌های مدیریت سازمانی نوین، توجه محققان سازمانی غالبا به توانمندی‌ها و صفات مثبت افراد و اهمیت آنها معطوف گردیده‌است. در جهان رو به تحول و توسعه ی امروزی، داشتن دانش و تکنولوژی های پیشرفته، مهارت ها و تجربه های شغلی و تعاملات اجتماعی مدیریت نیروی انسانی، الزاما به موفقیت سازمان ها منجر نمی شوند و به عبارتی سازمان ها به عواملی نیاز دارند که به عنوان مزیت رقابتی آنها محسوب گردد. درتحقیقات سال‌های اخیر یکی از شاخص‌های مزیت رقابتی در سازمان‌ها، صفات مثبت کارکنان بوده و بیانگر ضرورت وجود سرمایه جدیدی به نام سرمایه روان‌شناختی می‌باشد. این پژوهش از جهت هدف بنیادی بوده و در آن تلاش گردیده سرمایه روان‌شناختی مدیران و ارتباط آن را با عملکرد و مشارکت کارکنان بررسی و تاثیر آن بر ارتقای سرمایه روان‌شناختی کارکنان را مورد ارزیابی قرار دهد. به این منظور شرکت بیمه ملت به عنوان جامعه آماری تعیین گردید و میان 160 نفر از کارکنان و مدیران این شرکت که به صورت تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب گردیدند. نتایج حاصل از تحلیل های آماری یافته‌های تحقیق با استفاده از مدل معادلات ساختاری نشان داده است که سرمایه روانشناختی مثبت مدیران به مشارکت کارکنان منجر و موجب بهبود عملکرد آنان می‌گردد. ضمن آنکه این تاثیر به ارتقای کیفیت سرمایه روان‌شناختی کارکنان منتهی و باعث ایجاد ارزش افزوده در عملکرد کارکنان می گردد.

« بعدی  ۲۰۵  ۲۰۴  ۲۰۳  ۲۰۲  ۲۰۱  ۲۰۰  ۱۹۹  ۱۹۸  ۱۹۷  ۱۹۶  ۱۹۵  ۱۹۴  ۱۹۳  ۱۹۲  ۱۹۱  ۱۹۰  ۱۸۹  ۱۸۸  ۱۸۷  ۱۸۶  قبلی »