بررسی علل خروج کارکنان دانشی از شرکت های دانش بنیان با رویکرد پویایی شناسی سیستم

چکیده: در سال های اخیر یکی از نگرانی های اصلی شرکت های دانش بنیان، افزایش خروج داوطلبانه نیروی انسانی و تمایل به ترک خدمت کارکنان دانشی آنها می باشد. مهمترین سرمایه شرکت های دانش بنیان، سرمایه های فکری آنها بوده و بقا و موفقیت این شرکت ها در گرو عملکرد کارکنان دانشی آنها می باشد. از این رو ناتوانی در مدیریت صحیح نگهداشت کارکنان دانشی و نخبه، ضمن تحمیل هزینه های سنگین مستقیم و غیر مستقیم، باعث انتقال قابلیت ها به شرکتهای رقیب و نهایتاً از دست رفتن مزیت رقابتی سازمان می گردد. بنابراین، پرداختن به مسئله خروج کارکنان دانشی و اتخاذ بسته های سیاستی مناسب جهت نگهداری کارکنان دانشی به منظور حفظ مزیت رقابتی شرکت های دانش بنیان از ضرورت بالایی برخوردار باشد.در این پژوهش از اطلاعات مربوط به یک شرکت دانش بنیان تولیدکننده نرم افزار در ایران به عنوان نمونه استفاده شده و با استفاده از رویکرد پویایی شناسی سیستم، مسئله خروج کارکنان دانشی از این شرکت در قالب یک مدل پویا ارائه می گردد. سپس رفتار سیستمی مدل ارائه شده در محیط نرم افزار Vensim شبیه سازی می شود و پس از تایید اعتبار مدل، سیاست ها و راهبردهایی برای کنترل و جلوگیری از خروج کارکنان از این شرکت ارائه می گردد

طراحی و اجرای سازوکار های نهادینه سازی ارزش ها در شرکت های هلدینگ:مطالعه ای درگروه مپنا

چکیده: درسه دهه گذشته مطالعه در حوزه ارزش و اخلاق در سازمان های بزرگ جهانی اهمیت روزافزونی یافته و به یکی از حوزه های استراتژیک سازمانها تبدیل شده است. پیش از آن، ویژگی های مالی عامل مهمی در تعریف موفقیت یک سازمان محسوب می شد ولی در سالهای اخیر، اخلاق و ارزش ها، شاخص های مهمتری برای ماندگاری سازمان ها به شمار میروند.هدف این پژوهش طراحی ساز وکارهائی برای نهادینه سازی ارزش ها درگروه مپنا بود. برای گردآوری وتحلیل داده هاکه بین سالهای1391 و1394 انجام شد، 250 مصاحبه نیمه ساختار یافته و 56 جلسه پانل تشکیل شد.پس از طراحی سازوکارهای نهادینه سازی ارزش ها،از پرسش نامه دلفی جهت کسب نطر 177 خبره در سه دور استفاده شد. یافته های پژوهش شامل 49 سازوکار است که در سه گروه هنجاری، شناختی و تنظیمی طبقه بندی شدند که به مرور زمان و به اقتضای موقعیت از آنها،در بخشهای گروه مپنا استفاده خواهد شد.

سبک های هویت و پریشانی روانی

شکل گیری هویت، ترکیب مهارت ها، جهان بینی و همانندسازی هاست که به صورت یک کل کم و بیش منسجم، پیوسته و منحصر به فرد در می آید و به تبیینی تبدیل می شود که نحوه ی رفتار و اندیشه ی فرد را با خود و پیرامون خود تعریف می کند. بر این اساس، می تواند به زمینه و بنیادی برای پریشانی روان شناختی تبدیل شود. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی سبک های هویت و پریشانی روانی بود. بدین منظور، طی یک پژوهش توصیفی مبتنی بر همبستگی، 3245 نفر دانشجوی دانشگاه (1703 مرد و 1534 زن) از نظر سبک های هویت و پریشانی روان شناختی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج همبستگی این نمرات نشان داد که نمرات سبک هویت اطلاعاتی و هنجاری و تعهد هویت، همبستگی منفی با نمره های پریشانی دارند در حالی که نمره های سبک هویت سردرگم/ اجتنابی با نمرات پریشانی، همبستگی مثبت دارد. به نظر می رسد که افراد با استفاده از یک مدل هویتی سردرگم و اجتنابی و به تعویق انداختن تصمیم گیری در مورد هویت و شخصیتشان به تدریج به علت استفاده از شیوه های اجتنابی و غیر انطباقی، زمینه ی پریشانی روانی خود را فراهم می سازند

اثربخشی آموزش مهارتهای مدیریت کودک به مادران در کاهش علایم بیش فعالی- کمبود توجه

اختلال نقص توجه و بیش فعالی، اختلالی است که در دوره ی کودکی ظاهر می شود و مشکلات متعددی را برای خانواده ها به همراه می آورد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش های مدیریت کودک به مادران در کاهش علایم اختلال نقص توجه و بیش فعالی کودکان آنها بود. بدین منظور، طی یک پژوهش نیمه پژوهشی با پیش آزمون و پس آزمون و گمارش تصادفی، 24 نفر از مادران کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش فعالی به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش کاربندی شدند. مادران گروه آزمایش، 9 جلسه ی آموزش مهارت های مدیریت کودک را دریافت کردند. قبل و بعد از اجرای مداخله، هر دو گروه با استفاده از مصاحبه ی بالینی و مقیاس سنجش اختلال نقص توجه و بیش فعالی کودکان، در مورد فرزندانشان مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که آموزش مهارت های مدیریت کودک موجب کاهش نشانه های بیش فعالی و تکانش گری شده اما روی نقص توجه تاثیری نداشته است.با توجه به مشخص شدن اثر بخشی این برنامه ی آموزشی می توان آن را در سطح جامعه در جهت رفع ضعف مهارت های مادران در برخورد با کودکانشان و در راستای برنامه های پیشگیرانه به کار برد کلیدواژگان

بررسی ساختار عاملی، پایایی و اعتبار نسخه ی فارسی پرسشنامه ی وسواسی جبری ونکوور

افسردگی، یکی از اختلالات شایع در جوامع مختلف است و تشخیص به موقع و ارزیابی های بالینی مبتلایان به افسردگی از دغدغه های مهم متخصصان بالینی است. با توجه به اهمیت تشخیص به هنگام و دقیق اختلال وسواس و پیامدهای آن، هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه ی وسواسی جبری ونکوور در بیماران وسواس و دانشجویان بود. بدین منظور در یک پژوهش زمینه یابی از نوع توصیفی- مقطعی، 82 بیمار مبتلا به وسواس، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با پرسشنامه ی وسواسی جبری ونکوور، مقیاس وسواس فکری و عملی ییل براون، پرسشنامه ی وسواسی جبری مادزلی، پرسشنامه ی باورهای وسواسی پرسشنامه ی افسردگی و اضطراب بک مورد آزمون قرار گرفتند. تحلیل عاملی به روش تحلیل مولفه های اصلی با چرخش پروماکس، حاکی از تایید ساختار عاملی پرسشنامه ی وسواسی جبری ونکوور، بود. بررسی های روان سنجی در این پژوهش، پایایی و اعتبار این پرسشنامه را تایید کرد و نتایج حاکی از آن بود که نسخه ی فارسی پرسشنامه ی وسواسی جبری ونکوور در جامعه ی ایرانی از ویژگی های روانسنجی مطلوبی برخوردار است

اثربخشی آموزش ارتباط غیرکلامی بر کاهش کمرویی

ارتباط انسانی، فرایندی است که طی آن شخص مفهومی را با استفاده از پیام­های کلامی و غیرکلامی به ذهن شخص دیگر می­رساند. این روابط به راحتی تحت تاثیر کمرویی قرار می گیرد. کمرویی برای افراد کمرو مشکلات متعددی را ایجاد می­کند و آنها را از رسیدن به بسیاری از اهدافشان باز می­دارد، به همین دلیل یکی از مهمترین کشمکش­های انسان­های کمرو برقراری ارتباط است. هدف پژوهش حاضر، تاثیر آموزش ارتباط غیرکلامی درکاهش علایم کمرویی دانشجویان بود. بدین منظور، طی یک پژوهش نیمه تجربی، 30 نفر از دانشجویان مبتلا به کمرویی دانشگاه شهید باهنر کرمان با استفاده از نمونه­گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه کاربندی شدتد. گروه آزمایش، طی 8 جلسه تحت آموزش ارتباط غیر کلامی قرار گرفتند. گروهها قبل از کاربندی و بعد از اتمام پژوهش از نظر میزان کمرویی مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج بدست آمده از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش ارتباط غیر کلامی موجب کاهش علایم کمرویی در تمام ابعاد شناختی، فیزیولوژیک و رفتاری آن می شود و به نظر می رسد آموزش اصول ارتباط غیرکلامی باید در آموزش سبک زندگی مورد توجه قرار گیرد.

اثر بخشی روان‌درمانی پویشی کوتاه¬ مدت فشرده بر کاهش نشانه¬ها و ابرازگری هیجانی در بیماران مبتلا به افسردگی

رویکرهای مختلفی برای درمان و کاهش نشانه های افسردگی ارایه شده است. یکی از این رویکردها، درمان های روان پویشی است. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی روان­درمانی پویشی کوتاه ­مدت فشرده (ISTDP) بر کاهش نشانه­ها و ابرازگری هیجانی مبتلایان به افسردگی بود. بدین منظور، طی یک پژوهش نیمه آزمایش با پیش آزمون و پس­آزمون، گمارش تصادفی وگروه کنترل، 16 نفر از بین دانشجویان مبتلا به افسردگی، در دانشگاه فردوسی مشهد به شیوه ی نمونه­گیری داوطلبانه­ انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل کاربندی شدند. آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله، از نظر میزان افسردگی و ابرازگری هیجانی ارزیابی شدند. گروه آزمایش به مدت 20 جلسه، تحت مداخله ی روان پویشی کوتاه مدت فشرده قرار گرفتند اما در مورد گروه کنترل، مداخله­ای صورت نگرفت. نتایج تحلیل آنکووا نشان داد که مداخله ی روان پویشی کوتاه مدت فشرده، باعث کاهش نشانه­های افسردگی و افزایش ابرازگری هیجانی شده است. با توجه به نتایج یافته ها می­توان اظهار داشت که مداخله ی روان پویشی کوتاه مدت فشرده منجر به بهبود خلق (کاهش نشانه­های افسردگی) و افزایش افشای هیجانی شود.

اثربخشی آموزش نوروفیدبک بر عملکرد شناختی

فرایند های شناختی، از جمله توجه و زمان واکنش، نقش عمده ای در زمینه های مختلف عملکردی دارند. یکی از روش های مورد استفاده ی روان شناسان برای افزایش تمرکز و توجه و تغییر در زمان واکنش، آموزش نوروفیدبک است. هدف پژوهش حاضر، مطالعه ی اثربخشی آموزش نوروفیدبک بر توجه و زمان واکنش بازیکنان مبتدی تنیس روی میز بود. بدین منظور طی یک طرح نیمه آزمایش با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل، 36 داوطلب به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش (نوروفیدبک واقعی)، پلاسیبو (نوروفیدبک ساختگی) و کنترل کاربندی شدند. گروه ها، ابتدا و انتهای پژوهش از نظر و میزان توجه و زمان واکنش، ارزیابی شدند. نتایج حاصل از تحلیل واریانس تفاضل نمرات پیش آزمون و پس آزمون نشان داد که آموزش نوروفیدبک برکاهش زمان واکنش موثر است ولی بر میزان توجه، تاثیری ندارد. بنابراین به نظر می رسد که آموزش نوروفیدبک می تواند در عملکرد شناختی به خصوص در کاهش زمان واکنش موثر باشد

اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن¬آگاهی بر کاهش شدت علایم افسردگی و شیدایی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی

اختلال دوقطبی، اختلالی مزمن و عود­کننده­ای است که مداخلات مختلفی برای درمان آن معرفی شده است. درمان شناختی مبتنی بر ذهن­آگاهی، تکنیک­های مراقبه­ای را با برخی از جنبه­های درمان شناختی ترکیب کرده و برای درمان این اختلال، پیشنهاد شده است. هدف پژوهش حاضر اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن­آگاهی بر کاهش شدت علایم افسردگی و شیدایی در بیماران مبتلا بود. بدین منظور، طی یک پژوهش نیمه تجربی با گمارش تصادفی و پیش آزمون- پس آزمون 19 بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی که در مرحله ی بهبود نسبی به سر می­بردند در دو گروه آزمایش (9n=) و گواه (10=n) کاربندی شدند و شرکت­کنندگان گروه آزمایش، طی 8 جلسه، درمان شناختی مبتنی بر ذهن­آگاهی را دریافت کردند. آزمودنیها، قبل و بعد از اتمام پژوهش از نظر نشانه های افسردگی و شیدایی مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل کوواریانس داده ها نشان داد که روش درمان شناختی مبتنی بر ذهن­آگاهی، موجب کاهش شدت علایم افسردگی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شد اما چنین کاهشی در شدت علایم شیدایی مشاهده نشد. اگرچه این یافته­ها مقدماتی است با این وجود پیشنهاد می شود که از درمان شناختی مبتنی بر ذهن­آگاهی می­توان به عنوان گزینه ی مناسبی برای درمان اختلال دوقطبی، به خصوص درمان علایم افسردگی آن استفاده شود.

اثربخشی یک جلسه ی دو دقیقه ای افشای هیجانی- نوشتاری بر افسردگی، اضطراب و استرس در دانشجویان دچارضربه روانی

مدل تجربی افشای هیجانی، پیش بینی می کند که بر حسب دامنه ای که افشا منجر به بر انگیختگی عاطفی و پردازش جنبه های اطلاعات ناهمخوان با طرحواره می شود، تغییر روان شناختی و رهایی پیش خواهد آمد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی یک جلسه ی دو دقیقه ای افشای هیجانی- نوشتاری بر افسردگی، اضطراب و استرس در دانشجویان دچار ضربه ی روانی بود. بدین منظور با استفاده از طرح آزمایش پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، 46 دانشجوی دختر با روش غربالگری انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل کاربندی شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش در مورد ضربه ی روانی و شرکت کنندگان گروه کنترل در مورد محوطه ی دانشگاه به مدت 2 دقیقه نوشتند. افسردگی، اضطراب و استرس قبل از مداخله و سه هفته بعد و عاطفه ی مثبت و منفی بلافاصله قبل و بعد از مداخله ارزیابی شد و نتایج نشان داد که در کوتاه مدت، افشای هیجانی نوشتاری دو دقیقه ای به طور معناداری موجب افزایش عاطفه ی منفی و در درازمدت باعث کاهش افسردگی و اضطراب می شود. همچنین، مداخله در دانشجویانی که شدت ضربه ی روانی بیشتر و وضعیت اقتصادی ضعیف تری داشتند، موثرتربود. نتایج این پژوهش نشان داد که افشای هیجانی- نوشتاری در کاهش افسردگی، اضطراب و استرس موثر است و در این اثربخشی، تفاوتهای فردی به عنوان تعدیل کننده عمل می کند

اثر بخشی تصویرسازی ذهنی و تجسم هدایت‌شده بر کاهش علایم افسردگی و افزایش امیدواری در بیماران دیالیزی

افسردگی، شایع‌ترین اختلال روانی بین بیماران دیالیزی است و می‌تواند شرایط بیماری و سلامت فرد را به مخاطره بیاندازد. هدف پژوهش حاضر، کاهش میزان افسردگی و افزایش امیدواری بیماران دیالیزی، با بکارگیری تکنیک تصویرسازی ذهنی و تجسم هدایت ‌شده بود. بدین منظور طی یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه گواه، 40 بیمار دیالیزی به شیوه ی در دسترس انتخاب و به گونه ی تصادفی در دو گروه 20 نفری آزمایش و کنترل کاربندی شدند. گروهها، در ابتدا از نظر افسردگی و میزان امیدواری مورد آزمون قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش، به مدت 4 هفته و هر هفته 3 جلسه و هر جلسه، 50 دقیقه، آموزش روش‌های تصویرسازی ذهنی و تجسم هدایت شده را فرا گرفت ولی گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. هر دو گروه، مجددا از نظر افسردگی و میزان امیدواری مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دو گروه کنترل و آزمایش در نمرات پس‌آزمون افسردگی و امیدواری تفاوت معناداری وجود دارد و روش‌ تصویرسازی ذهنی و تجسم هدایت شده در کاهش افسردگی و افزایش امیدواری بیماران دیالیزی موثر است. به نظر می رسد افراد طی تصویرسازی و تجسم هدایت شده، کنترل و اداره ی تصویرهای ذهنی خود را در دست گرفته و اجازه ی ورود تصورات منفی را به ذهن خود نمی دهند و همین عامل، باعث کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی در آنها می شود.

اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری در درمان کودکان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر

در سال های اخیر، توجه ی روان شناسان بالینی به تحقیق و پژوهش در زمینه ی بررسی علل ماهیت و درمان اضطراب دوران کودکی افزایش یافته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی گروه درمانی- شناختی رفتاری در کاهش علایم، اصلاح طرحواره های ناسازگار و بهبود عملکرد اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود. بدین منظور، طی یک پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل 32 نفر از دختران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر به شیوه ی در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل کاربندی شدند. آزمودنی ها قبل از مداخله از نظر علایم اختلال، طرحواره های ناسازگار نگرانی و عملکرد اجتماعی مورد آزمون قرار گرفتند. گروه آزمایش در 18 جلسه ی 90 دقیقه ای درمان گروهی شناختی- رفتاری را دریافت کردند ولی گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. در انتها نیز، آزمودنی ها مجددا از نظر علایم اختلال، طرحواره های ناسازگار، نگرانی و عملکرد اجتماعی مورد آزمون قرار گرفتند. تحلیل واریانس یک راهه ی مختلط نمره ها نشان داد که گروه درمانی شناختی- رفتاری در کاهش نگرانی، اصلاح طرحواره ی ناسازگار نقص و بهبود روابط خانوادگی موثر است و به نظر می رسد گروه درمانی شناختی- رفتاری با مجموعه راهبردهای شناختی و رفتاری خود، قادر به کاهش

« بعدی  ۲۰۸  ۲۰۷  ۲۰۶  ۲۰۵  ۲۰۴  ۲۰۳  ۲۰۲  ۲۰۱  ۲۰۰  ۱۹۹  ۱۹۸  ۱۹۷  ۱۹۶  ۱۹۵  ۱۹۴  ۱۹۳  ۱۹۲  ۱۹۱  ۱۹۰  ۱۸۹  قبلی »