تأثیر مسئولیت اجتماعی بر نوآوری در بنگاه‏ها: دیدگاه مبتنی بر منابع

این مقاله نتیجة مطالعه‌ای است که طی یک سال و در دو مرحله، در صنعت فولاد ایران انجام شده است. روش مطالعه در هر دو مرحله، روش کیفی است. مرحلة نخست شامل مصاحبه‌های عمیق با مدیران صنعت فولاد می‌باشد؛ که هدف آن تعیین ارتباط دیدگاه مبتنی بر منابع سازمان و نوآوری سازمانی است. از مصاحبه‌های مرحلة نخست به همراه مرور ادبیات، چنین بر‏می‌آید که مسئولیت اجتماعی بنگاه در صنعت فولاد ایران در طی 8 سال (از سال 1368-76) تأثیر عظیمی بر نوآوری در این صنعت داشته است. در مرحلة دوم، به بررسی تعاملات پویا میان مسئولیت اجتماعی بنگاه، یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی پرداخته شده است. از نتایج حاصل از این مرحله مشخص شد که راهبردهای مسئولیت اجتماعی به توسعة توانمندی¬های یادگیری منتهی می¬شود، که به نوبۀ خود به نوآوری سازمانی می¬انجامد.

ارزیابی عوامل تاثیرگذار بر انتخاب استراتژی استانداردسازی یا تعدیل در شرکتهای بین المللی خارجی (MNC’s) در ایران

برای بازاریابان بین المللی بسیار حائز اهمیت است که بدانند برای بازارهای مختلف که دارای نیازهای مختلف هستند و می خواهند در هر بازار به حداکثر سهم بازار دست یابند، آیا باید آمیخته بازاریابی متفاوتی را متناسب با هر بازار طراحی کنند یا از همان استراتژی آمیخته بازاریابی مورد استفاده در کشور خودی یا مبدأ استفاده کنند. این پژوهش به این سوال پاسخ می دهد که چگونه ابعاد محصول و عوامل تاثیرگذار خارجی بر طیف انتخاب استراتژی استانداردسازی و تعدیل اثر می گذارند و بازاریابان بین المللی را به سمت انتخاب یکی از استراتژیهای متناسب با بازار کشور خارجی یا مقصد سوق می دهند. با انجام این پژوهش در پنج شرکت بین المللی خارجی در ایران و گردآوری و تجزیه و تحلیل داده های مورد نیاز تلاش کردیم تا صحت فرضیات خود را مورد آزمون قرار دهیم. یافته های پژوهش بیانگر آن است که عوامل مربوط به ابعاد محصول و عوامل خارجی تاثیرگذار دارای رابطه معنی داری با استراتژیهای استاندارد سازی و تعدیل می باشند و عامل های برچسب زنی محصول از عوامل ابعاد محصول و عوامل فرهنگی_ اجتماعی و عوامل قانونی- سیاسی از عوامل تاثیرگذار خارجی از جمله عواملی هستند که تصمیم گیران بین المللی شرکتهای مورد پژوهش را به سمت استفاده از استراتژی تعدیل سوق داده اند.

سنجش عوامل ساختاری الحاق ایران به WTO در بخش تعاون

هدف مقالة حاضر، سنجش عوامل ساختاری الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی در بخش تعاون و ارائة مدلی جهت مدیریت بر چالش‏های موجود آن برای ایران به صورت عام و در بخش تعاونی‏های تولیدی استان مازندران به صورت خاص بوده است. ضمن مروری مختصر و مستند بر ادبیات موضوعی مربوط و تأیید خبرگان، عوامل ساختاری و شاخص‌ها و معیارهای ارزیابی ساختار بخش تعاون استخراج گردید. در ادامه از میان جامعة آماری 935 موردی، تعداد 164 شرکت به عنوان نمونه، که 87 شرکت در بخش تعاونی‏های تولیدی کشاورزی و تعداد 77 شرکت در بخش تعاونی‏های تولیدی صنعتی بوده‌اند که به روش تصادفی طبقه‌بندی‏شده انتخاب، و داده‏های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه جمع‏آوری شده‌اند. آزمون‏های آماری مورد استفاده شامل آزمون‏های دوجمله¬ای و نیز رگریسون خطی متعامل در قالب مدل‏های معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزارهایSPSS و Lisrel بوده است. نتیجة پژوهش نشان داده است که شرکت‏های تعاونی تولیدی استان مازندران از لحاظ متغیرهای شناسایی و تأیید‏شده به وسیلة خبرگان، در کلیه عوامل ساختاری (محیط داخلی) از شرایط مطلوبی برای الحاق به سازمان تجارت جهانی برخوردار نیستند. آزمون‏های مدل معادلات ساختاری نتایج پژوهش نیز نشان داده است که از بین عوامل ساختاری، متغیر بازاریابی با 44% در تعاونی‏های صنعتی و متغیر تولید در تعاونی‏های کشاورزی با 32% بیشترین میزان تبیین‌کنندگی را داشته‌اند. این در حالی است که در مجموع، رابطة کلی، یک‏پارچه و تعاملی میان آن‏ها مورد تأیید قرار گرفته است که در مقالة حاضر به صورت مدل بومی به منظور سنجش عوامل ساختاری بخش تعاونی ج. ا. ا. (مورد خاص شرکت‏های تعاونی تولیدی) ارائه شده است. در پایان مقاله نیز در قالب جمع‏بندی، بحث، نتیجه‏گیری، پیشنهادهایی چند در رابطه با کاربردهای نتایج مذکور در دنیای واقعی و نیز ادامه و پیگیری پژوهشهای مشابه در آینده ارائه شده است.

Delphi application in solicitation of qualitative risk factors for estimation of a perceived probability of default: Case of Karafarin Bank

Unreliability of financial statements in Iran has urged this country’s financial services industry management to manipulate practices by which they could gain reliable risk scores for borrowers. This research extracts the most influential qualitative factors that would impact the default of a business relationship borrower. Solicitation of the factors is done through Delphi methodology. The mean weight of each factor is then calculated from grades given to each factor by the experts. As a case study, lending relationships of a private bank, Karafarin Bank (KB), and hundreds of its relationship borrowers , are examined and the credit committee of the bank is asked to rate these companies according to the extracted attributes found by this research through Delphi method. The qualitative risk score of these companies are then derived and it is shown how this score could be used for estimation of a perceived default probability of customers

بررسی نقش ارتباطات انسانی در توسعه صنعت جهانگردی

عناصر مختلفی در توسعه صنعت جهانگردی تأثیر گذارند که یکی از آنها ارتباطات انسانی و تأثیری است که از نحوه این نوع ارتباط در ذهن جهانگردان باقی می ماند، هدف این پژوهش راه کارهایی جهت توسعه صنعت جهانگردی است که یکی از آن ها توسعه ی ارتباطات انسانی است. به همین دلیل در این پژوهش متغیرهایی چون سطح سواد، سن،جنس،ارزشها، آداب و رسوم و غیره و به طور کلی آنچه که در ارتباط چهره به چهره با توریست ها بیشترین تأثیر را دارد، مورد مطالعه قرار گرفت..جامعه مورد نظر در این پژوهش افرادی می باشند که با صنعت جهانگردی سروکار دارند مثل توریست ها ، کارکنان هتل و کارکنان دفاتر خدمات جهانگردی ، بنابراین در این پژوهش از طریق پرسشنامه متغیرهای مختلفی مثل سطح فرهنگ ، سواد، تسلط به زبان خارجی، سنت گرایی، کاربرد ارتباطات کلامی و غیرکلامی و درصد رضایت مخاطبان از سازمانهای مرتبط با صنعت جهانگردی و غیره مورد سؤال قرار گرفتند که نتایج حاصله نشان داده است که از بعد جنس بیشتر توریستهایی که به ایران وارد می شود مذکر می باشند و در این راستا از بین ارتباطات غیرکلامی بیشترین تأثیر به عهده حرکات سر و صورت و چشمها گذاشته شده و جهت کاربرد تبلیغات برای توسعه صنعت جهانگردی نیز بیشترین تأثیر به تبلیغات چهره به چهره و اهمیت آن اختصاص داده شده است.

رابطه بین کیفیت حاکمیت شرکتی و عملکرد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران

بدلیل مشکلات کنندگی امکان دارد مدیران شرکتها از منابع شرکت در جهت افزایش ثروت سهامداران استفاده نکنند. صاحبنظران امروزه بهترین راه حل این مشکل را در بهبود حاکمیت شرکتها می دانند. حاکمیت شرکتی شامل معیارهایی است که می تواند با افزایش عدم تمرکز در کنترل شرکتها، از قدرت مدیران در پیگیری منافع شخصی کاسته و باعث بهبود عملکرد شرکتها شود. هدف این پژوهش رتبه بندی شرکتها از نظر حاکمیت شرکتی و بررسی اثر آن بر عملکرد شرکت می باشد. در این پژوهش رتبه شرکتهای عضو نمونه با استفاده ازپرسشنامه ای جامع حاوی 25 معیار از معیارهای حاکمیت شرکتی، اندازه گیری شده است. این معیارها برگرفته از مفاد آیین نامه نظام راهبری شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و در سه طبقه شفافیت اطلاعاتی، ساختار هیئت مدیره و ساختار مالکیت می باشد. بدین منظور اطلاعات 1 ساله90 شرکت مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از روش رگرسیون، فرضیه های پژوهش آزمون شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که هیچگونه رابطه معناداری بین کیفیت حاکمیت شرکتی و عملکرد شرکت وجود ندارد.

مدلی برای چابکی سازمانی درصنعت الکترونیک ایران

نیازهای جدید محیط کسب‌وکار همواره شیوه‌های جدیدی را برای رقابت پدید می‌آورد که بسته به قوت پشتوانه تئوریک و شدت نیاز سازمان‌ها، فراگیر می‌شوند. تولید چابک به‌عنوان آخرین تفکر مدیریت تولید، و بنابه نیازبازار مبنی بر ارائه پاسخ سریع به تغییرات، از سال 1991 به دنیای تولید‌و‌عملیات معرفی شد. پژوهش های زیادی که تاکنون در مورد این مفهوم انجام شده، علی‌رغم گستردگی دامنه مباحث، هنوز موفق به ارائه مدل کلان سازمانی نشده است. در این مقاله، ارتباط سازه‌های مدیریت‌کیفیت‌فراگیر، تولیدناب، مدیریت‌فناوری، مدیریت‌منابع‌انسانی، ‌استراتژی و فناوری‌اطلاعات به عنوان سازه‌های توانمندساز چابکی بر چابکی سازمانی بررسی و ارتباطات آن‌ها در قالب مدل چابکی سازمانی ارائه شده است. بدین منظور ابتدا مقیاس‌های سنجش این سازه‌ها با استفاده از ادبیات پژوهش و مصاحبه‌ با خبرگان استخراج و در قالب پرسشنامه‌ای پس از تأیید روایی محتوی برای شرکت‌های الکترونیک در سراسر ایران ارسال شد. سپس اطلاعات گردآوری شده، پس از بررسی روایی‌های همگرا، واگرا و تک‌بعدی با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و پایایی با استفاده از آلفای کرونباخ، برای آزمون فرضیه های پژوهش به کار گرفته شد و مدل نهایی ارائه شد. نتایج نشان داد که مؤثرترین سازه‌ها بر چابکی مدیریت‌کیفیت‌فراگیر، مدیریت‌فناوری و تولیدناب می‌باشند، در ضمن هماهنگی بین اجرا و پیاده‌سازی این سازه‌ها به شکل معنی‌داری با چابکی ارتباط دارد.

پژوهشی پیرامون عوامل فردی موثر بر قابلیت استخدام کارکنان در بخش دولتی ایران

امروزه پارادایم مدیریت دولتی نوین با بکارگیری شیوه های مدیریت بخش خصوصی در بخش دولتی و مولفه هایی چون ساختاردهی مجدد، کوچک سازی، خصوصی سازی، برون سپاری ،در اندیشه و تفکرات علمی و عملی مدیریت ریشه دوانیده است.در قالب این پارادایم، قرارداد روانشناختی با ویژگی های استخدام مادام العمر و امنیت شغلی به چالش کشیده شده است، و با جهت گیری به سمت استخدام قراردادی،موقتی و انعطاف پذیری ، امنیت شغلی کارکنان را به خطر انداخته است. قابلیت استخدام مفهومی است که در این مقاله برای مواجهه با عدم امنیت شغلی در استخدام مطرح شده و تا حدودی می تواند جایگزین امنیت شغلی شود . براین اساس پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سوال است: عوامل فردی موثر بر قابلیت استخدام کارکنان در سازمانهای دولتی کدامند؟برای پاسخ به این سوال در این مقاله تعریف جامعی از قابلیت استخدام کارکنان مطرح می شود و پس از بررسی مبانی نظری ، عوامل فردی موثر بر آن در سازمانهای دولتی شناسایی و به کمک مدل معادلات ساختاری ارتباط آآن عوامل با قابلیت استخدام کارکنان تبیین می شود. کلیدواژگان

مطالعه‌ی نظام نوآوری بخشی با تاکید بر تعیین روابط میان نهادها، همکاری‌های دانشی و کارکردها

"نظام نوآوری بخشی " که یکی از سطوح سه‌گانه نظام نوآوری محسوب می‌شود، شبکه‌ای از عوامل درگیر در تولید، گسترش و بهره‌گیری از دانش جدید در بخش خاصی از اقتصاد است که با محیط نهادی خود (مقررات، حقوق مالکیت، هنجارها و دیگر قوانین رسمی و غیر رسمی) در تعامل است. بر این اساس عناصر اصلی نظام های بخشی نوآوری عبارتند از: قلمرو دانش و فناوری، بازیگران و شبکه‌ها، و نهادها. هدف این تحقیق بررسی نحوه تاثیر‌گذاری نهادها (اعم از نهادهای رسمی و غیررسمی) بر کارکردهای نوآوری (شامل راهبردهای نوآوری، ایجاد ظرفیت نوآوری، تامین و تسهیل مالی، ایجاد زیرساخت‌ها، توسعه منابع انسانی نوآور و ...) از طریق روابط دانشی در یکی از بخش‌های صنعتی کشور است. مدل مفهومی اولیه‌ی تحقیق پس از انجام مطالعه‌های اکتشافی و مصاحبه با تعدادی از خبرگان در بخش صنعتی مورد نظر، طراحی گردید. سپس ابعاد و شاخص‌های مدل استخراج شدند و سوال‌های پرسشنامه بر اساس شاخص‌ها طراحی گردیدند. پرسشنامه بین 230 نفر از کارشناسان و پژوهشگران شاغل در زیر مجموعه های بخش مورد نظر توزیع شد. با استفاده از تحلیل یافته های پیمایش و مصاحبه نیمه ساختار یافته با تعدادی از مدیران بخشی محققان به مدل نهایی روابط میان نهادها، همکاری های دانشی و کارکردهای نوآوری در جامعه مورد مطالعه دست یافتند. این تحقیق مفهوم‌سازی جدیدی را در حیطه نگرش بخشی به ادبیات نظام‌های نوآوری ارائه داده و گونه‌شناسی جدیدی از نهادهای موثر بر نظام نوآوری بخشی معرفی کرده است.

الگوی توانمندی برای ارتقای عملکرد کارکنان صنعت قطعه‏سازی خودرو در ایران

موضوع توانمندی بویژه رویکرد روانشناختی، از نگرش¬های نوین در مدیریت منابع انسانی بشمار می¬آید. کارکنان توانمند علاوه بر برخورداری از عملکرد سازمانی مؤثرتر، شاخص¬های بالاتری از بهره¬وری را برای سازمان خود فراهم می¬نمایند و آنان را در مقایسه با رقبایشان پیشروتر و موفق¬تر می¬سازند. هدف اصلی این پژوهش شناسایی رابطه بین مؤلفه¬های توانمندی روانشناختی و عملکرد کارکنان صنعت قطعه‌سازی خودرو کشور در قالب یک الگوی یکپارچه می¬باشد.ابتدا به منظور تعیین شاخصه¬ها و معیارهای احساس توانمندی روانشناختی و عملکرد کارکنان متناسب با شرایط محیط بومی صنعت قطعه¬سازی خودرو کشور، نظرات متخصصین با روش دلفی کسب گردید. سپس ارتباط همزمان شاخصه¬های بدست آمده از روش تحلیل عاملی و تکنیک معادلات ساختاری (جهت دستیابی به ترکیب بهینه این عوامل) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. در نتیجه این تحلیل، الگوی بومی توانمندی کارکنان صنعت قطعه¬سازی خودرو در جهت ارتقاء و بهبود عملکرد آنان شناسایی و بعنوان روشی کاربردی برای این صنعت ارائه گردید.

سنجش سطح بلوغ مدیریت دانش در سازمان‌ها از طریق یک مدل بلوغ توسعه‏یافتة مدیریت دانش

امروزه دانش به عنوان یک منبع ارزشمند و راهبردی است. برای هدفمند کردن استفاده از دانش به عنوان یک مزیت رقابتی و راهبردی و نیز سازماندهی مراحل توسعه مدیریت دانش در سازمان، شناخت وضعیت موجود سازمان در زمینه مدیریت دانش و تعیین عوامل مؤثر بر تصمیم‌گیری یک سازمان برای به‌کارگیری و بهبود مدیریت دانش امری ضروری است. این مقاله عوامل و شاخص‌‌های مؤثر بر بلوغ مدیریت دانش را شناسایی کرده، و نیز اولویت ‌بندی شاخص‌ها و تعیین وزن آن‌ها را مد نظر قرارمی‌دهد، سپس به توسعه یک مدل بلوغ مدیریت دانش مبتنی بر این عوامل و شاخص‌ها می‌پردازد و از طریق آن در عمل یک سازمان را می‌سنجد. بررسی و تأیید عوامل و شاخص‌های استخراجی تحقیق و نیز سطح‌بندی عوامل و شاخص‌های تأیید شده در سطوح مدل بلوغ توسعه یافته مدیریت دانش تحقیق از طریق پرسشنامه توسط خبرگان صورت پذیرفته، تجزیه و تحلیل داده‌ها از طریق، آزمون دوجمله‌ای، آزمون فریدمن، آزمون کای دو وروش میانگین موزون بوده است. پس از اصلاح مدل بلوغ توسعه یافته مدیریت دانش که شامل سطوح، عوامل، اولویت‌ها و وزن هر یک از آن‌ها می‌شد، با استفاده از پرسشنامه حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت و یک شرکت تولید‌کننده نرم‌افزار همکار فناوری اطلاعات حوزه مربوطه مورد بررسی قرار گرفت و سطح بلو غ آن مشخص گردید. مدل توسعه یافته این تحقیق، نقاط قوت و ضعف سازمان نسبت به حالت ایده‌آل و مطلوب در هر عامل و شاخص را بیان می‌کند، سطح بلوغ مدیریت دانش در سازمان را تعیین می‌کند و به شناخت وضعیت موجود سازمان در عوامل و شاخص‌های مورد نظر مدل کمک می‌کند، ودر راستای بهبود وضعیت جاری سازمان، سازمان را با توجه به اولویت‌بندی شاخص‌ها و عوامل مدل آگاه می‌کند تا با برنامه‌ریزی مناسب و دقیق‌تری وضعیت عوامل و شاخص‌های خود را بهبود دهد و بتواند به سطح بالاتر بلوغ دست‌یابد.

عوامل مؤثر بر توانمندسازی دانشگران پژوهشگاه صنعت نفت

هدف اصلی پژوهش حاضر این است که عوامل و متغیر‌های مختلفی را که می‌توانند بر توانمندسازی دانشگران در پژوهشگاه صنعت نفت تأثیر داشته باشند، شناسایی و رتبه‌بندی کند. در این پژوهش، توانمندسازی دانشگران به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است و مجموعة عواملی که به عنوان متغیرهای مستقل در نظر‌ گرفته شده‌اند در پنج مقولة ویژگی‌های فردی، ماهیت شغل، سبک رهبری، فرهنگ سازمانی و ساختار سازمانی طبقه‌بندی شده‌اند. جامعة آماری این تحقیق را 730 نفر دانشگر پژوهشگاه صنعت نفت تشکیل می‌دهند و با توجه به نمونه‌‌گیری انجام‏شده، تعداد 202 نفر از این جامعه مورد مطالعه قرار گرفتند. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، متغیرهای مرتبط با 5 عامل ماهیت شغل، سبک رهبری مدیران، فرهنگ سازمانی، ویژگی‌های فردی و ساختار سازمانی بر عامل توانمندسازی دانشگران تأثیر دارند. اطلاعات به دست آمده از طریق رگرسیون چند‌گانه، تحلیل عاملی و تحلیل معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. بر اساس تحلیل عاملی مشخص گردید عوامل پنج‏گانه مجموعاً 838/44 درصد از کل متغیرهای اثرگذار بر میزان توانمندسازی دانشگران را توجیه می‌کنند و بر اساس نظریه‌‌های آماری این رقم کاملاً قابل قبول است و می‌توان عوامل پنج‏گانه را عوامل مؤثر بر توانمندسازی دانست.

« بعدی  ۱۹۵  ۱۹۴  ۱۹۳  ۱۹۲  ۱۹۱  ۱۹۰  ۱۸۹  ۱۸۸  ۱۸۷  ۱۸۶  ۱۸۵  ۱۸۴  ۱۸۳  ۱۸۲  ۱۸۱  ۱۸۰  ۱۷۹  ۱۷۸  ۱۷۷  ۱۷۶  قبلی »