نقش تعدیل کننده راهبردهای مقابله با استرس در رابطه بین فرسودگی شغلی و عملکرد خانواده از دیدگاه همسران کارمندان بانک ملی

امروزه استرس به موضوع همگانی تبدیل شده است. وقتی استرس‌ها به فرد فشار می‌آورند و اگر فرد نتواند با آنها مقابله کند، بی‌تعادلی طولانی‌مدت و فشارهای زیاد ممکن است، نتایج منفی به بارآورد که یکی از این نتایج منفی فرسودگی می‌باشد. سطح عملکرد بهینه در درون یک خانواده می‌تواند از طریق تغییرات در شرایط خانواده، تعامل بین استخدام والدین یا شرایط اقتصادی و زندگی خانوادگی، همچنین استرسورهای بیرونی دیگر که ممکن است محیط خانواده را متأثر سازد، تحت تأثیر قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه راهبردهای مقابله با استرس و فرسودگی شغلی بر عملکرد خانواده از نگاه همسران در کارمندان بانک بود. نمونه مورد مطالعه شامل 86 نفر از کارمندان بانک ملی بود که به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای گرداوری داده‌ها از پرسشنامه راهبردهای مقابله با استرس [m1] [p2] (لازاروس و فولکمن،1985 )، پرسشنامه فرسودگی شغلی (مازلاک، 1981) و پرسشنامه عملکرد خانواده (مسلش و جکسون، 1981) استفاده شد. داده‌ها با روش آماری همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین فرسودگی شغلی با عملکرد خانواده همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. فرسودگی شغلی توانست 39 درصد واریانس عملکرد خانواده را تبیین کند. در نتیجه فرسودگی شغلی نقش مهمی در عملکرد خانواده دارد. ولی بین راهبردهای مقابله با استرس و عملکرد خانواده رابطه معنادار به دست نیامد. به این ترتیب می‌توان نتیجه گیری کرد با افزایش و کاهش متغیر فرسودگی شغلی احتمال عملکرد ناسالم و عملکرد سالم خانواده در کارمندان بانک بیشتر می‌شود.[m3] [p4]

بررسی تأثیر ادراک مشتری از نام تجاری بر وفاداری وی با میانجی‌گری ارزش ادراک شده توسط مشتری: بانک پاسارگاد

امروزه با افزایش رقابت میان سازمان‌های خدماتی، سازمان‌ها به دنبال راهی برای متمایز ساختن خدمات خود هستند. این نیاز لزوم استفاده از نام تجاری را به عنوان یک مزیت رقابتی و منبع تمایز تأکید می‌نماید. این پژوهش در جستجوی پاسخ به این سؤال است که: «ادراک مشتری از نام تجاری با واسطه‌گری ارزش ادراک شده چه تأثیری بر وفاداری مشتری دارد؟» مدل نظری شکل گرفته روابط میان چهار عامل اصلی مرتبط با ادراک از ارزش نام تجاری (شامل تصویر نام تجاری، تصویر سازمان، اعتبار شرکت و اعتبار کارکنان) را با ارزش خلق شده و وفاداری مشتری آزمون می‌کند. با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای و 385 مشاهده انجام شده، مدل پژوهش از طریق روش تحلیل مسیر مورد آزمون قرار گرفته است. نتایج پژوهش تصدیق می‌نماید که نام تجاری خدمات، بر کیفیت خدمات و ارزش ادراک شده از سوی مشتری اثر مثبتی خواهد داشت که در‌نهایت این عوامل بر وفاداری مشتری تأثیرگذار است. همچنین یافته‌های پژوهش تأثیر منفی هزینه خدمات بر ارزش ادراک شده مشتری را تأیید می‌کند؛ به این ترتیب تلاش در جهت داشتن نامی برتر در سازمان‌های خدماتی می‌‌تواند اقدام شایسته‌ای برای بهبود ارزش ادراک شده برای مشتریان باشد تا در‌نهایت همه‌‌ این عوامل منجر به حفظ مشتری بالفعل و جذب مشتریان بالقوه و افزایش سودهای بلند‌مدت سازمان شود. کلیدواژگان

بررسی و تبیین رابطه بین اخلاق‌ کار و رفتار غیرمولد در سازمان تأمین اجتماعی استان گیلان

پژوهش حاضر پیرامون بررسی و تبیین رابطه بین اخلاق کار و رفتار غیر مولد در سازمان تأمین اجتماعی استان گیلان صورت گرفته است. جامعه آماری شامل 672 نفر از کارکنان سازمان تأمین اجتماعی استان گیلان و حجم نمونه 152 نفر می‌باشند که با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای دو مرحله‌ای انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری اطلاعات دو پرسشنامه استاندارد شده اخلاق کار (بوترایت و اسلات) و پرسشنامه رفتار غیر مولد (برگرفته از دو پرسشنامه اسپکتور و همکاران، رابینسون و بنت) بوده است. آزمون فرضیه‌های پژوهش از طریق رگرسیون چند متغیره و ضریب همبستگی با استفاده از نرم‌افزار 19spss انجام شد. نتایج رگرسیون به روش گام به گام نشان می‌دهد که از 8 مؤلفه اخلاق کار (پیوستگی به سیاست سازمان، حضور و وقت‌شناسی، مشارکت و کارگروهی، صداقت و راستی، رعایت مقررات سازمانی و آیین‌نامه اداری، توجه به بهره‌وری، استفاده درست از وسایل اداری و الکترونیکی، پاسخگو بودن نسبت به سرپرستان) نخست حضور و وقت‌شناسی و سپس پاسخگو بودن نسبت به سرپرستان و در‌نهایت صداقت و راستی با اولویت بیشتری در تبیین رفتار غیر مولد نقش داشته و سایر مؤلفه‌ها با اولویت کمتری در تبیین رفتار غیر مولد نقش داشته‌اند.

بررسی نقش سرمایه اجتماعی و کنترل رفتاری به عنوان عوامل تأثیرگذار بر وضعیت تسهیم دانش ضمنی میان کارکنان: بانک ملی شهر کرمانشاه

امروزه یکی از مهم‌ترین اولویت‌های اعلام شده به‌وسیله پژوهشگران مدیریت دانش، ایجاد انگیزه در افراد برای تسهیم دانش آنان است. اگرچه بعضی‌ها معتقدند که دانش قدرت است ولی به نظر می‌رسد که دانش به خودی خود قدرت ندارد بلکه چیزی که به افراد قدرت می‌دهد، آن قسمتی از دانش آنان است که با دیگران تسهیم می‌کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سرمایه اجتماعی و کنترل رفتاری به عنوان عوامل تأثیرگذار بر وضعیت تسهیم دانش ضمنی میان کارکنان به آزمون 6 فرضیه در میان کارکنان و مدیران بانک ملی شهر کرمانشاه پرداخته است. جامعه آماری شامل540 نفر بود که با استفاده از فرمول جامعه محدود 312 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب و اطلاعات مورد نظر با استفاده از پرسشنامه بسته جمع‌آوری شد. در این راستا بر‌اساس ادبیات پژوهش، مدلی برای نشان دادن تأثیر سرمایه اجتماعی و کنترل رفتاری بر رفتار تسهیم دانش ضمنی طراحی و با استفاده از نرم‌افزار لیزرل مدل مذکور مورد آزمون قرار گرفت. در نهایت نتایج حاصل از تحلیل معادلات ساختاری و تحلیل رگرسیون نشان داد که سرمایه اجتماعی در قالب دو متغیر اعتماد مبتنی بر تمایل و ارزش‌های مشترک و کنترل داخلی بر قصد تسهیم دانش ضمنی تأثیر مثبت دارد. همچنین قصد تسهیم دانش ضمنی بر رفتار تسهیم دانش ضمنی زمانی که کنترل خارجی بیشتر است، نسبت به زمانی که کنترل خارجی کمتر می‌باشد، بیشتر است. در مدل بررسی شده مقدار شاخص‌های برازش (99/0 =GFI و 96/0 = AGFI) نشان‌دهندة مناسب بودن مدل است. کلیدواژگان

بررسی رابطه ابعاد هوش معنوی با فرسودگی شغلی (مورد مطالعه: کمیته امداد امام خمینی)

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش معنوی با فرسودگی شغلی صورت گرفته است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده‌ها پیمایشی از گروه پژوهش‌های توصیفی است. جامعه آماری تمام کارکنان شاغل در کمیته امداد امام خمینی شهر تهران به تعداد 260 نفر است که تعداد نمونه آماری به‌دست آمده 80 نفر می‌باشند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسشنامه هوش معنوی ارائه شده توسط بدیع و همکاران (1389) و پرسشنامه فرسودگی شغلی ارائه شده توسط مسلش (1981) است. به منظور تحلیل داده‌ها از آزمون تی تک نمونه و آزمون‌های میانگین دو جامعه و تحلیل واریانس و آزمون همبستگی پبرسون به وسیله نرم‌افزار SPSS استفاده شده است. یافته‌های پژوهش نشان داد که ضریب همبستگی پیرسون میان هوش معنوی و فرسودگی شغلی434/0- می‌باشد که بیانگر آن است میان هوش معنوی و فرسودگی شغلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد، به عبارت دیگر، چنانچه هوش معنوی کارکنان افزایش پیدا کند، فرسودگی شغلی آنان کاهش پیدا می‌کند.

روش طرح و ساخت منعطف برای انجام پروژه‌های بزرگ صنعت احداث در شرایط محیطی پیچیده

عدم قطعیت‌ها و ریسک‌های ناشی از پیچیدگی محیطی، بسیاری از مفروضات و مبانی روش انجام پروژه‌های بزرگ صنعت احداث را زیرسؤال برده و از کارایی و اثربخشی آنها می‌کاهد. در ادبیات موضوع به انتخاب روش مناسب انجام پروژه‌ها در شرایط پیچیده پرداخته نشده است و پژوهش‌های موجود نیز، بر مبنای نظم اول مدیریت پروژه که پیچیدگی‌ محیطی را در سطح متعارف می‌بیند، ارائه شده است. بر مبنای چارچوب‌های فکری[1] جدید مدیریتی و علمی، مانند نظم دوم مدیریت پروژه، ضروری است با درک و نگاهی جدید از محیط، در راهکارها و مدل‌های موجود، بازنگری‌های لازم به عمل آورد. هدف اصلی این مقاله، پیشنهاد روش طرح و ساخت مناسب انجام پروژه‌های صنعت احداث است که در شرایط پیچیده محیطی (که عدم قطعیت بالا از پیامدهای آن است) برنامه‌ریزی و اجرا می‌شوند. این مقاله نشان می‌دهد که در شرایط پیچیده همراه با عدم قطعیت بالا، روش انجام طرح و ساخت متداول[2] با انتقال حداکثری ریسک‌ها به پیمانکار، پاسخ­گوی انجام پروژه‌های بزرگ صنعتی نبوده و باید با اصلاح مبانی و به‌کارگیری ساز‌و‌کارهای نوآورانه، آن را بهبود بخشید. اساس و مبنای روش طرح و ساخت پیشنهادی این مقاله، افزایش انعطاف‌پذیری و تسهیم ریسک بین ارکان می‌باشد. در این مقاله از روش پژوهش کیفی با استراتژی نظریه‌پردازی داده بنیاد (نوع ظهور­یابنده گلیزر) برای شناسایی عدم قطعیت‌ها، ریسک‌‌ها و سازوکارهای پیشنهادی استفاده شده است.

ارائه مدل زمینه ای پنهان سازی دانش در شرکت های تولید نرم افزار

در سالهای اخیر، انتقال و تعمیم دانش سازمانی در میان کارکنان که موجب هم افزایی کارکردی سازمان ها می شود از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. مدیران نیز به این موضوع بیش از پیش اقبال نشان داده اند لذا تحقیقات زیادی نیز به این سمت متمایل گردیده است. در این تحقیق، محققان با مطالعه پیشینه تحقیقات در این خصوص در یافتند که اکثر تحقیقات صورت گرفته خصوصا در ایران در ارتباط با موضوع تسهیم دانش در سازمان ها می باشد و با رویکرد پنهان سازی دانش به این پدیده در سازمان پرداخته نشده است. لذا مسئله اصلی این تحقیق با عنوان عوامل ایجاد کننده پدیده پنهان سازی دانش در سازمان های دانش بنیان و همچنین راهکارها و همچنین پبامدهای این مسئله در سازمان ها شکل گرفت. از این رو شرکت های تولید نرم افزاز و متخصصان مشغول به کار در آن به عنوان جامعه مورد نظر تحقیق در نظر گرفته شد. روش مورد استفاده در این تحقیق ، روش نظریه داده بنیان بوده است که بر آن اساس 17 مقوله اصلی از داده های تحقیق استخراج شد که این 17 مقوله در قالب یک مدل مفهومی در پایان مقاله ارائه شده است. کلمات کلیدی: پنهان سازی دانش- تسهیم دانش- دانش- شرکت های نرم افزاری-تعمیم دانش-دانش

بررسی نقش تسهیم دانش در رابطه میان اجزای سرمایه‌های فکری و رفتار نوآورانه

هدف پژوهش حاضر، طراحی و برازش مدلی از روابط میان اجزای سرمایه فکری و رفتار نوآورانه با توجه به نقش مداخله‌گرانة تسهیم دانش است. از این رو، این پژوهش از نوع توصیفی بوده که از نظر هدف کاربردی و از روش همبستگی تبعیت نموده است. جامعه آماری پژوهش عبارت از کارکنان صف بیمارستان‌های شهر تهران که نظر به گستردگی و وسعت زیاد آنها، بیمارستان‌های پیامبر (ص)، لولاگر، سجاد، پارس، حضرت رسول (ص)، هاشمی‌نژاد و آپادانا به عنوان خوشه‌های اصلی مورد توجه قرار گرفتند. داده‌های پژوهش با استفاده از پرسشنامه‌های استاندارد گردآوری شدند و با استفاده از روش آزمون معالات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که سرمایه فکری به طور مستقیم، رفتار نوآورانه را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد، اما با مداخله تسهیم دانش (به عنوان متغیر میانجی)، این رابطه تقویت شده و ضریب همبستگی بین آنها افزایش می یابد. علاوه بر این، نتایج این تحقیق نشان داد که سرمایه فکری در سازمان‌های مورد مطالعه، با تسهیم دانش رابطه معنی‌داری ندارد، اما تمایلات افراد و هنجارهای ذهنی کارکنان بر قصد و نیت آنان نسبت به تسهیم دانش اثر می‌گذارد و این خود به بهبود رابطه میان اجزای سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی و سرمایه سازمانی و رفتار نوآورانه کمک می‌کند.

بررسی رابطه سبک های رهبری تحولی – تبادلی مدیران با سکوت سازمانی دبیران مقطع راهنمایی شهرستان ری

هدف کلی تحقیق حاضر تعیین رابطه سبک‌های رهبری تحولی – تبادلی مدیران با سکوت سازمانی دبیران مقطع راهنمایی شهرستان ری در سال تحصیلی 92-1391 است . روش تحقیق توصیفی-‌همبستگی است. جامعه آماری آن شامل کلیه دبیران زن و مرد مقطع راهنمایی شهرستان ری به تعداد1374نفر شامل 468 دبیر مرد و 906 دبیر زن بود که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه‌ای تعداد312نفر از دبیران شامل198زن و114مرد به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش دو پرسش‌نامه شامل پرسش‌نامه چند عاملی رهبری بس و اولیو(2000) و پرسش‌نامه محقق ‌ساخته سکوت سازمانی بود. پایایی پرسش‌نامه سبک‌های رهبری 91/0 و پرسش‌نامه سکوت سازمانی93/0از طریق آلفای کرانباخ تعیین شد. داده‌های تحقیق با استفاده از روش‌های رگرسیون همزمان و گام به گام ، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌های تحقیق نشان داد که : 1- سبک های رهبری تحولی و تبادلی مدیران قادر به پیش بینی 10 درصد از سکوت سازمانی دبیران است. 2- همچنین از بین مولفه‌های سبک رهبری تحولی، تنها مولفه ترغیب ذهنی با سکوت سازمانی دبیران رابطه منفی و معنی داری داشت. 3- از بین مولفه‌های سبک رهبری تبادلی نیز تنها مولفه مدیریت برمبنای استثنای منفعل با سکوت سازمانی دبیران رابطه مثبت و معنی داری داشت .

طراحی مدل ایجاد جذابیت کارفرما مبتنی برساخت برند متمایز کارفرما

انتقال از مفهوم عصر صنعتی به عصر دانش منجر به تغییر پارادایم ارتباط کارفرما - کارمند شده است و توجه به نمودار عرضه و تقاضای استعداد ها منجر به تمرکز بیشتر سازمانها بر پرسنل مستعد شده است. تلاش برای برنده شدن سازمانها در جنگ جذب پرسنل مستعد نیازمند کار بیشتر سازمانها جهت جذاب سازی خود از طریق ایجاد برند متمایز شده است . از آنجاییکه سازمانها در حوزه ایجاد برند متمایز که بتواند منجر به جذابیت کارفرما شود، دچار مشکل هستند و تحقیقات کنونی در حوزه برندسازی کارفرما کمتر این موضوع را مد نظر قرار داده اند از اینرو در تحقیق حاضر سعی بر آن است که به این سوال پاسخ داده شود که جذابیت کارفرما چگونه مبتنی بر برندسازی متمایز کارفرما ایجاد خواهد شد . مبتنی بر ادبیات موجود به منظور پاسخ دهی به سوال فوق مدل مفهومی تحقیق طراحی و مورد آزمون قرار گرفت نتایج تجزیه و تحلیل آماری نشان می دهد که هنگامی که برد کارفرما مبتنی بر عوامل نیازهای گروه هدف، EVP متمایز، استراتژی افراد، سازگاری برند، ارتباطات برند کارفرما و متریکهای برندسازی کارفرما ایجاد شود تمایز ایجاد شده در برند کارفرما ناشی از این عوامل می تواند منجر به جذابیت کارفرما در تمامی ابعاد شود

بررسی نقش هوش فرهنگی در ارتقا هوشمندی رقابتی

هوش رقابتی توانایی حاصل از فرآیند سیستماتیک جمع آوری، بررسی و تحلیل اطلاعات محیطی، رقبا، مشتریان، عرضه کنندگان و روند های بازار می باشد. از طرفی کشور ایران متشکل از خرده فرهنگ های متعددی می باشد. حال سوال اصلی که مطرح می گردد این است که آیا می توان بدون بهره مندی از هوش فرهنگی و قابلیت انطباق با فرهنگ های متفاوت درصدد ارتقا هوشمندی رقباتی در محیطی متشکل از خرده فرهنگ ها باشیم؟ پژوهش حاضر بدنبال طراحی چارچوبی توسعه یافته و نظام مند در خصوص مفاهیم هوش فرهنگی و هوش رقابتی در ارتباط با هم و در شرکت های دانش بنیان ایرانی می باشد و از این طریق سعی دارد تا در گسترش مرزهای دانش موجود در این حوزه اقدام نماید. این تحقیق از نوع کاربردی با ماهیت پیمایشی می باشد. داده های مورد نیاز برای این تحقیق توسط نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند از شرکت های دانش بنیان فعال در زمینه فناوری اطلاعات در کشور ایران و بوسیله ابزار پرسشنامه جمع آوری شده است. همچنین از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس به منظور تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردیده است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که هوش فرهنگی سبب ارتقا صحت و دقت اطلاعات رقابتی گشته و از این طریق سبب ارتقا هوش رقابتی شرکت های دانش بنیان ایرانی می شود و بر آن موثر است.

مطالعه تاثیر رهبری تحول آفرین بر روی توانمندسازی کارکنان با میانجی گری یادگیری گرایی ( مطالعه موردی: دانشگاه سمنان

درعصرحاضر سازمان هابه صورت فزاینده ای بامحیط های پویاودرحال تغییرمواجهندوبنابراین،به منظور بقاوپویایی خود مجبورندکه خود رابا تغییرات محیطی سازگار سازند.و از آنجایی که صاحب نظران و اندیشمندان یکی از مهم ترین عناصر تغییر درسازمان ها رامنابع انسانی آن می دانندرهبری درسازمان یک عنصر کلیدی به شمار می رود.اهمیت رهبری در این است که رهبران هستند که ازطریق نفوذدرپیروان خود به اهداف موردنظر دست می یابند.ازسوی دیگرامروزه بیش ازگذشته،مزیت رقابتی یک سازمان متکی به دانش سازمان،روش کاربرددانش، سرعت تطابق دانش با محیط درحال تغییرو سرعت دستیابی به دانش جدید است.سازمان‌هایی که به سمت یادگیری جهت گیری می نمایندوبه‌طورموثر ازآموخته‌های خوداستفاده می‌کنندفرصت کسب منافع بیش‌تررابه دست می آورند.وبا توجه به ضرورت این موضوع محققین دراین پژوهش باارائه چهارچوبی مفهومی به بررسی تاثیررهبری تحول آفرین برتوانمندسازی کارکنان دانشگاه سمنان پرداخته اند.پژوهش حاضرازنظرهدف کاربردی ونحوه ی گردآوری اطلاعات توصیفی وازنوع همبستگی است.وداده های مورد نیازبا استفاده ازابزارپرسشنامه و توزیع آن بین 130 نفر ازکارکنان دانشگاه گردآوری شده است.و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار لیزرل استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که رهبری تحول آفرین بر بر یادگیری گرایی و توانمندسازی تاثیری مستقیم و مثبت داردو فرضیه تاثیر یادگیری گرایی برروی توانمندسازی رد شده است همچنین نتایج نشان دادندکه متغیرهای رهبری تحول آفرین و یادگیری گرایی روی هم رفته توانسته اند61 درصدازتغییرات توانمندسازی را توضیح دهند.کلمات کلیدی: رهبری تحول آفرین، یادگیری گرایی، توانمندسازی

« بعدی  ۱۹۰  ۱۸۹  ۱۸۸  ۱۸۷  ۱۸۶  ۱۸۵  ۱۸۴  ۱۸۳  ۱۸۲  ۱۸۱  ۱۸۰  ۱۷۹  ۱۷۸  ۱۷۷  ۱۷۶  ۱۷۵  ۱۷۴  ۱۷۳  ۱۷۲  ۱۷۱  قبلی »