اثر میانجی‌گری الگوی صحیح مصرف بر رابطه عوامل مؤثر بر بهره‌وری منابع انسانی در میان کارکنان سازمان‌های دولتی شهر کرمانشاه

الگوی صحیح مصرف، الگویی بهینه و پایدار در مصرف و استفاده از منابع می‌باشد که نه تنها موجب افزایش بهره‌وری می‌شود بلکه همچنین امکان عبور موفق یک جامعه از رکودهای احتمالی اقتصادی آینده را نیز باعث می‌شود. بهره‌وری می‌تواند بیشترین استفاده از کمترین امکانات و منابع در راه رسیدن به رشد و شکوفایی همه‌جانبه زندگی انسان باشد. هدف اصلی این تحقیق بررسی تأثیر عوامل مؤثر بر بهره‌وری کارکنان با توجه به نقش متغیر میانجی الگوی صحیح مصرف بود. جامعه‌ی آماری این تحقیق شامل تمامی کارکنان سازمان‌های دولتی شهر کرمانشاه می‌باشد که نمونه‌ای به تعداد 371 نفر از میان آنها به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شد. برای گرد‌آوری داده‌ها از پرسشنامه استفاده شده است. بر اساس ادبیات تحقیق مدلی برای نشان دادن تاثیر متغیرها انتخاب شده که با استفاده از نرم افزار لیزرل مورد آزمون قرار گرفته است. نتایج این بررسی نشان داد که همه متغیر‌های مستقل مدل دارای اثرات مثبت و معنادار بر روی متغیر وابسته بهره‌وری می‌باشند که این رابطه با در نظر گرفتن متغیر میانجی الگوی صحیح مصرف یعنی به طور غیرمستقیم نیز معنادار و قابل ملاحظه می‌باشد. در مدل مورد بررسی مقدار شاخص‌های برازش مدل GFI=1) و AGFI=0/98) نشان‌دهنده مناسب بودن مدل تحقیق می‌باشد.

ارائه چارچوب عوامل سازمان هوشمند در شرکت‌های تولیدی

افزایش پیچیدگی و تلاطم در محیط، واکنش مناسب و سریع سازمان‌ها را می‌طلبد، این شرایط موجب افزایش نیاز سازمان‌ها به تفکر و اقدامی فراتر از صرفاً حل مسائل جاری شده است. در محیط بسیار متغیر و رقابتی امروزی هوشمند شدن و هوشمند عمل کردن بهترین ضمانت برای موفقیت کسب ‌‌‌و‌کار است. تحقیق حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که فرایندها و عواملی که برای هوشمندی سازمان لازم هستند کدامند و چارچوب عوامل سازمان هوشمند چگونه است؟ تحقیق حاضر بر اساس روش گردآوری داده‌ها، توصیفی و از نوع پیمایشی و از نظرهدف، توسعه ای– کاربردی است. جامعه آماری 3531 نفر از پرسنل شرکت‌های تولیدی استان کرمانشاه بودند که 347 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده‌اند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه است که برای طراحی آن از تکنیک دلفی طی سه راند استفاده شده است. روایی ابزار گردآوری از طریق روایی محتوا، همگرا و افتراقی و پایایی از طریق بار عاملی و پایایی مرکب مورد تأیید قرار گرفته است. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها از نرم افزار اسمارت پی ال اس با کمک روش حداقل مربعات جزئی استفاده شده است. نتایج آزمون فرضیه‌ها نشان داد که متغیرهای تحقیق به‌غیر از متغیر کار گروهی، بر سازمان هوشمند تأثیر مثبت و معنادار داشتند و از طرفی تأثیر متغیرها نسبت به هم نیز معنادار بودند. همچنین مشخص شد که ارتباطات سازمانی بیشترین تأثیر بر سازمان هوشمند دارد.

بررسی رابطه بین تفکر استراتژیک مدیران و عوامل جمعیت شناختی با کیفیت محصولات، مورد مطالعه شهرک صنعتی کوثر اشتهارد

امروزه در فضای تجارت و کسب و کار، تغییرات پیچیده و غیر خطی و تحولات ناپیوسته پیش بینی آینده را تا حد بسیار زیادی نا ممکن ساخته است و سازمان ها را وادار نموده که خود را با امواج خروشان تغییر منطبق سازند. در این عصر بی ثبات، تفکر استراتژیک میتواند راهی برای حفظ بقا و ادامه حیات سازمان باشد. تفکر استراتژیک، یک فعالیت مشخص و معین است که هدف آن، کشف استراتژی های خلاق و بدیع بوده و می توان به وسیله آن قواعد بازی را تغییر داد و آینده ای متفاوت و ایده آل ایجاد نمود. در این پژوهش رابطه تفکر استراتژیک مدیران و کیفیت محصولات مورد بررسی قرار می گیرد. جامعه آماری این تحقیق را 57 نفر از مدیران واحدهای تولیدی شهرک صنعتی کوثر اشتهارد تشکیل می دهند. تعداد نمونه مورد پژوهش با استفاده از فرمول کوکران و با احتساب ضریب اطمینان 95 درصد،50 نفر انتخاب گردید. در قسمت تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS و به کمک آزمون پیرسون نتایج به دست آمده نشان داد که تفکر استراتژیک، تفکر سیستمی تفکر در زمان، خلاقیت و تمرکز بر هدف رابطه مثبت و معناداری با کیفیت محصولات دارند. اما فرصت طلبی رابطه ای با کیفیت محصولات ندارد. کلیدواژگان

انتخاب تأمین کنندگان بر مبنای ریسک با استفاده از روش ELECTRE III مطالعه موردی: (تأمین سنگ آهن در شرکت ذوب‌آهن اصفهان)

مدیریت زنجیره تأمین، فرآیند اتخاذ تصمیمات یکپارچه از تأمین مواد اولیه تا مصرف کالا توسط مشتریان نهایی است. انتخاب تأمین کننده یکی از مهمترین مسائل تصمیم‌گیری در این حوزه است که در آن عوامل کیفی و کمی متعددی برای مشخص کردن تأمین‌کننده با بالاترین قابلیت دخیل هستند. با افزایش پیچیدگی زنجیره تامین، سطح عدم اطمینان و ریسک موجود نیز افزایش می‌یابد. از این ‌رو مدیریت ریسک زنجیره تأمین به ویژه ارزیابی ریسک تأمین کنندگان مورد توجه سازمان‌ها قرار گرفته است. در این تحقیق نخست ضمن شناسایی جامع ریسکهای تامین کننده در صنعت تولید فولاد به روش کوره بلند، یک دسته بندی سلسله مراتبی در قالب سه سطح و 38 رویداد ریسکی ارائه شد. سپس با در نظر گرفتن رویدادهای ریسکی، مجموعهای از 9 معیار برای ارزیابی ریسک‌ها پیشنهاد شدند. در ادامه یک شاخص ترکیبی مبتنی بر معیارهای ارزیابی و اوزان اهمیت آن‌ها به‌منظور ارزیابی دقیق‌تر و واقع بینانه‌تر ریسکهای هر کدام از تامین‌کنندگان ارائه گردید. در نهایت از روش الکتر 3 برای ارزیابی و اولویت بندی تامین‌کنندگان (معادن) سنگ آهن کارخانه ذوب آهن اصفهان استفاده شده است. بر این اساس، معدن سنگ آهن جلال آباد به عنوان گزینه دارای ریسک کمینه و معدن شرق ایران به عنوان گزینه دارای ریسک بیشینه شناسایی و معرفی شدند.

ارزشیابی اثربخشی آموزش‌های بهبود مدیریت و شناسایی عوامل بازدارنده آن

ارزشیابی آموزشی درجه ارزش آفرینی برای ذینفعان را آشکار می‌سازد. نتایج ارزشیابی می‌تواند در بهبود کیفیت برنامه‌های آموزشی نیز مؤثر باشد و از هدر رفتن تلاش‌های آموزشی جلوگیری می‌کند. در این پژوهش، با استفاده از مدل کرک پاتریک (1994)، اثربخشی دوره‌های آموزشی بهبود مدیریت را در سطح رفتار/کاربردی به روش توصیفی و شبه آزمایشی مورد بررسی قرار گرفته است. باید در نظر داشت که این پژوهش از نظر افق زمانی یک تحقیق طولی محسوب می‌شود. پیش آزمون پژوهش، دو هفته قبل از برگزاری دوره برای سنجش تغییر رفتار ناشی از یادگیری مبتنی برتجربه بکار گرفته شده است. پس آزمون شامل سنجش تغییرات رفتاری فراگیران در دو مقطع زمانی است: 1) دو هفته بعد از اتمام دوره؛ 2) یک الی دو ماه بعداز اتمام دوره.نتایج ارزشیابی روند تغییرات نشانگر آن است که تغییر رفتار شغلی ناشی از گذراندن دوره آموزشی هرچند بعد از دو هفته مشاهده می‌شود، اما این امر پایدار نبوده و بعد از گذشت یکماه سیر نزولی پیدا کرده است. به سخن دیگر، یادگیری فراگیران در این دوره‌ها به تغییر رفتار شغلی آنان منجر نمی‌شود. بررسی علل این ناکامی نشانگر آن است که یازده عامل بازدارنده اثربخشی آموزش‌های بهبود مدیریت را تقلیل و یا خنثی می‌کنند. یافته‌های این پژوهش گویای آن است که نظام آموزش بهبود مدیریت در ایران نیاز به بازنگری اساسی دارد. این بازنگری در درجه اول مستلزم انتخاب مدل نظری مناسب و در مرحله بعد طراحی مبتنی بر نیازسنجی آموزشی در سطوح شغلی، سازمانی، و فراسازمانی است.

طراحی تطبیقی مدل نابی-چابکی زنجیره تامین با رویکرد مدلسازی ساختاری-تفسیری و دیمتل

امروزه بسیاری از سازمانها و شرکتها با رقابت بسیار زیاد و محیط نامطمئنی مواجه هستند که به واسطه نوآوریهای تکنولوژی و نیازهای در حال تغییر مشتریان شدت پیدا کرده است و تمرکز بر مهندسی ارزش و استفاده بهینه از منابع به شدت روبه افزایش می باشد. در چنین محیطی رویکردهای تک بعدی گذشته در زنجیره تامین دیگر قابلیت و توانایی خود را از دست داده اند یکی از راههای مقابله با چنین چالشهایی استفاده از تلفیق دو پارادایم نابی و چابکی است . ازاین رو با هدف تدوین مدلهای نابی- چابکی زنجیره تامین ،بررسی گسترده ای در ادبیات موضوع صورت گرفته ا ست. در نتیجه این کار ومصاحبه با آگاهان 15 عامل اصلی موفقیت زنجیره تامین ناب- چابک شناسایی شدند.سپس این فاکتورها وارد پرسشنامه ای شده و در اختیار آگاهان زنجیره تامین دو شرکت مطرح گرماساز ایران قرار گرفت. نتایج بدست آمده با رویکرد مقایسه تطبیقی از دو تکنیک مدل سازی ساختاری – تفسیری و دیمتل بدست آمدند که در نتیجه آن دو نقشه استراتژی جداگانه برای نابی- چابکی زنجیره تامین ارایه شدند.ارتباطات بدست آمده در مدل سازی ساختاری – تفسیری و دیمتل نشان داد که استفاده از IT ، مدیریت ، آموزش و توسعه کارکنان ،طراحی شبکه تامین و استاندارد سازی فرایندها پایه و اساس نابی – چابکی را تشکیل می دهند ودر پی بینشی که نقشه استراتژیک دیمتل و مدلسازی ساختاری-تفسیری به مدیران ارایه می کند می تواند به آنها در برنامه ریزی استراتژیک برای بهبود نابی- چابکی زنجیره تامین کمک کند

تحلیل محتوای ویژگی های شرکت های دانش بنیان

موتور محرک اقتصاد دانش بنیان شرکتهاى دانش بنیان هستند که نقشی کلیدی در توسعه اقتصاد دانش محور دارند. این شرکت ها در هم افزایی علم و ثروت، توسعه اقتصاد دانش محور، تحقق اهداف علمی، اقتصادی و تجاری سازی نتایج تحقیق و توسعه در حوزه فناوری های برتر نقش دارند. در متون علمی، عباراتی نظیر جامعه دانشی، هوشمندی، سازمان‌های یادگیرنده و یا سازمان‌های دانش بنیان مورد استفاده زیادی قرار گرفته اند. به این مفهوم که سازمان ها باید از طریق یادگیری به صورت هوشمندانه عمل کنند. مفهومی که ما از شرکت های دانش بنیان دنبال می کنیم مطابق مبانی نظری و مرور ادبیات نشان می دهد که این مفهوم بیشتر با مفاهیم شرکت‌های کوچک و متوسط، شرکت‌های نوپا، صنایع با فناوری بالا، شرکت‌های جدید تکنولوژی-بنیان و شرکت‌های زایشی ارتباط و همپوشانی دارد. در این پژوهش تلاش شده است تا با توجه به تعاریف ارائه شده در متون علمی و با استفاده از روش تحلیل محتوا، رویکردهای اصلی موجود در تعاریف شناسایی شده و دسته بندی مناسبی از آن‌ها ارائه گردد. بر اساس تحلیل محتوای تعاریف ارائه شده توسط محققان مختلف و همچنین ویژگی های ارائه شده در مطالعات گوناگون، معیارهای جدید بودن فناوری و ظهور صنایع جدید در قالب تعریف بخش و فناوری بالا یا متوسط؛ جوان بودن شرکت‌ها؛ اندازه شرکت ها؛ استقلال شرکت‌ها، موضوع فعالیت شرکت ها که به بهره برداری از دانش فنی جدید یا فناوری و تمرکز بر تحقیق و توسعه اشاره دارد و ویژگی موسسان، بیانگر ویژگی‌های اصلی شرکت‌های دانش بنیان هستند.

پیش بینی قیمت زنجیره محصولات پلی اتیلن ترفتالات با استفاده از سیستم مبتنی بر شبکه های عصبی

فقدان پیش‌بینی ساختارمند درخصوص محصول پرکاربرد پلی‌اتیلن‌ترفتالات شرکت صنایع پتروشیمی را بر آن داشته‌است که پیش‌بینی‌های قیمت را از شرکت‌های خارجی خریداری کند. جلوگیری از خروج ارز و تحمل عوامل سیاسی مانند تحریم‌ها در این حوزه نیازمند پیش‌بینی علمی قیمت‌ها در داخل است. به دلیل ماهیت زنجیره‌وار و نیز عدم اطلاع از میزان تأثیر عوامل متعدد موثر بر قیمت، محققان ناچار هستند به منظور پیش‌بینی، مسائلی با پیچیدگی زیاد و معادلاتی با درجه بالا حل کنند. انتخاب تعداد و نوع متغیرهای ورودی شبکه عصبی، تأثیر بسزایی در کارایی سیستم دارد، ازاین‌رو از روش تحلیل بنیادین با تکیه بر تئوری عرضه-تقاضا و نگرش کلان اقتصادی، و روش آماری دلفی جهت انتخاب عواملی با اثرگذاری بیشتر بر قیمت استفاده شده‌است. ابتدا با استفاده از متغیرهای کنترل شده، توپولوژی کلی شبکه عصبی طراحی شده‌است. سپس با در نظر گرفتن متغیرهای مستقل، مانند تعداد لایه‌های پنهان و تعداد نرون‌ها و بررسی تأثیر آن‌ها بر کارایی عملکرد شبکه عصبی، شبکه بهینه انتخاب گردید. از معیارهای میانگین مربعات خطا و ضریب تعیین به عنوان متغیرهای وابسته استفاده شده‌است. بعد از ایجاد رابط کاربری، ارتباط سیستم با شبکه عصبی بهینه برقرارشد. به منظور بررسی عملکرد سیستم، قیمت واقعی محصول مدنظر، در سال مرجع با قیمت پیش‌بینی شده توسط سیستم پیشنهادی و قیمت خریداری شده از شرکت CMAI مورد مقایسه قرارگرفت و نتایج، کارایی قابل قبول سیستم پیشنهادی را با میانگین خطای کمتراز 3% در پیش‌بینی قیمت زنجیره مدنظر، اثبات نمود. این سیستم می‌تواند صنایع پتروشیمی را از خرید اطلاعات پیش-بینی قیمت از شرکت‌های خارجی بی‌نیاز سازد.

نقش دولت و خط‌مشی‌های دولتی در توسعه کارآفرینی

امروزه کارآفرینی برای رشد و ایجاد فضای سالم اقتصادی در جامعه لازم است و نقش آن در پایداری و ثبات اقتصادی تایید شده است. کارآفرینی فرآیند نوآوری، خلق و تأسیس یک کسب و کار جدید است که از چهار عامل «فرد»، «محیط»، «سازمان» و «فرآیند» تأثیر می‌پذیرد. همچنین شبکه‌های مختلف همکاری بر توسعه کارآفرینی موثر هستند و از آن پشتیبانی می‌کنند (Kuratk & Hodgetts , 2001:45). یکی از این شبکه‌ها، دولت است که با تدوین و اجرای خط‌مشی‌های مناسب نقش مهمی در توسعه کارآفرینی ایفا می‌کند. تأکید این مقاله بر نوع شناسی خط‌مشی های دولتی است که منجر به توسعه کارآفرینی می‌شود. همچنین الگوهای مهم خط‌مشی‌های دولتی بررسی توسعه کارآفرینی، از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار می‌گیرد و در نهایت با استفاده از ادبیات موضوع مدلی برای استفاده سیاستگذاران توسعه کارآفرینی ارائه می‌شود.

تجزیه و تحلیل آمادگی شرکتی برای ارتقا به سازمان کارآفرین

کارآفرینی را می‌توان فرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر بفردی از منابع به منظور بهره‌گیری از فرصتها دانست که در دو سطح فردی (مستقل) و سازمانی مورد توجه پژوهشگران علوم مختلف قرار گرفته است. در این مقاله، ابتدا مفهوم، انواع و ابعاد کارآفرینی بیان می‌شود و در ادامه، با تأکید بر کارآفرینی سازمانی، عوامل موثر بر موفقیت آن شناسایی می‌شوند. در این پژوهش آمادگی شرکت سهامی بیمه ایران به عنوان یک نمونه سازمانی برای ارتقا به یک سازمان کارآفرین مورد آزمون قرار گرفت. با توجه به اهمیت و اولویت عوامل مؤثر بر کارآفرینی سازمانی، پیشنهادی برای حصول به سازمانی کارآفرین در قلمرو مکانی پژوهش ارایه می‌شود.

فرسودگی شغلی: پژوهشی در شرکت حفار نفت جنوب

فرسودگی شغلی به توصیف تغییرات منفی درنگرش، روحیه و رفتار افراد در مواجهه با فشارهای مربوط به شغل، شرایط کاری و حرفه‌ای نامساعد و غیره می‌پردازد. هدف پژوهش حاضر بررسی و سنجش میزان فرسودگی شغلی و ابعاد آن در گروه صنعتی حفار نفت می‌باشد. نمونه پژوهش شامل 454 نفر است که با روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای از بین کلیه کارکنان در پنج جایگاه سازمانی (کارگری، کارمندی، تکنسینی، کارشناسی و رئیسی) انتخاب شدند. در پژوهش حاضر از پرسشنامة فرسودگی شغلی مازلاچ و روشهای آماری تحلیل داده‌ها، شامل آزمون کالموگراف- اسمیرونف، تحلیل واریانس یکطرفه کروسکال- والیس، آزمون مقایسه‌ای یومان- وویتنی و ضریب ایتا استفاده شد. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که بین رده‌های مختلف شغلی و ابعاد فرسودگی از حیث میزان فرسودگی شغلی تفاوت معنی‌داری وجود دارد. اگرچه در برخی از مقایسه‌ها هم تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد. نتایج این پژوهش با نتایج حاصل از پژوهشهای دیگر پژوهشگران از جمله: میلر، زوک ولایکس(1990)، روبینسون (1991)، کوپر و مارشال و گرین برگ(1976) همسو و همخوان می‌باشد. اعتبار و پایایی پرسشنامه فرسودگی شغلی مازلاچ که با استفاده از روشهای: تحلیل عوامل، ضریب آلفای کرونباخ و آزمون مجدد محاسبه شد رضایت‌بخش و قابل‌قبول می‌باشد.

پژوهشی درباره رابطه هوش عاطفی مدیران و جو سازمانی

اخیرا هوش عاطفی به عنوان یک توانایی مهم مدیران مطرح شده‌است، زیرا روحیه رهبر و رفتار عاطفی او در محیط کار تأثیر بسزایی بر جوسازمانی وی دارد. از نظر گولمن (2001) هوش‌عاطفی دارای چهار مؤلفه خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط است. جو سازمانی نمایی از ویژگیهای ظاهری فرهنگ است که از ادراک و نگرشهای کارکنان در یک دوره خاص ناشی می‌شود. لیمن (2003) متغیرهای اعتبار، احترام، عدالت، افتخار و صمیمیت برای جو سازمانی معرفی کرده‌است. پژوهشها نشان می‌دهد که بیش از هفتاد درصد درک کارمند از جوسازمانی نتیجه مستقیم شیوه رهبری و رفتار مدیر است. هدف این پژوهش مطالعه تأثیر هوش عاطفی مدیران بر جو سازمانی است. در این پژوهش سی مدیر از شرکت‌های خصوصی تولیدکننده قطعات ماشین بطور تصادفی انتخاب شدند و جو سازمانی و هوش عاطفی هر مدیر با استفاده از رویکرد بازخورد360 درجه سنجیده شد. به این ترتیب، گروه‌های مختلف (مدیران، سرپرستان، همکاران و زیردستان) مشتمل بر 170 نفر نمونه آماری پژوهش را تشکیل می دهند. تحلیل اطلاعات با استفاده از ضریب همبستگی و آزمون آنووا حاکی از این است که هوش عاطفی بالای مدیران با جو سازمانی متعالی واحد او ارتباط مستقیم دارد. به علاوه تمامی مولفه‌های هوش‌عاطفی با مولفه‌های جو سازمانی همبستگی دارند. از یافته‌های فوق می‌توان به این نتیجه رسید که توانمندیهای عاطفی مدیران تأثیر بسزایی در موفقیت آنان دارد و موجب رشد و تعالی جو سازمانی می‌شود. علاوه بر آن، نتایج آماری نشان می‌دهد که از بین ابعاد هوش‌عاطفی، مولفه‌های خودآگاهی و آگاهی اجتماعی مدیر بیشترین تأثیر را بر جو سازمانی دارند. همچنین از بین مولفه‌های جو سازمانی، اعتبار مدیر بیشترین تأثیر را از هوش‌عاطفی وی می‌گیرد. کلیدواژگان

« بعدی  ۱۹۱  ۱۹۰  ۱۸۹  ۱۸۸  ۱۸۷  ۱۸۶  ۱۸۵  ۱۸۴  ۱۸۳  ۱۸۲  ۱۸۱  ۱۸۰  ۱۷۹  ۱۷۸  ۱۷۷  ۱۷۶  ۱۷۵  ۱۷۴  ۱۷۳  ۱۷۲  قبلی »