رابطه تیپ‌های پرخاشگری بر پایه نظریه کارن هورنای با رفتارهای منفی و مثبت رانندگی و رخداد سوانح

هدف این پژوهش، بررسی رابطه انواع پرخاشگری شخصیتی در نظریه کارن هورنای (بدخواهانه، قدرت‌خواهانه و مخاطره‌جویانه) با رفتارهای منفی (خطاها و تخلف‌ها) و مثبت رانندگی و شمار سوانح بود. روش: برای این منظور، 263 نفر راننده که دارای گواهینامه پایه دوم همگانی و داوطلب شرکت در پژوهش بودند، انتخاب شده و از آنها خواسته شد به پرسش‌نامه رفتارهای رانندگی منفی و مثبت (NPDBQ) و پرسش‌نامه سه بعدی هورنای- کولیج (HCTI) پاسخ دهند. هم‌چنین از آنها پرسیده شد که در پنج سال گذشته چندبار دچار سانحه رانندگی (که خود آنها مقصر بوده‌اند) شده‌اند. یافته‌ها: تحلیل رگرسیون چندگانه و ماتریس همبستگی نشان داد که هر سه نوع پرخاشگری با تخلف‌ها و خطاهای رانندگی رابطه مثبت و معنی‌دار و با رفتارهای مثبت رانندگی رابطه منفی معنی‌داری دارند (05/0p<). بین سه نوع پرخاشگری با شمار سوانح رانندگی رابطه معنی‌داری به‌دست نیامد، ولی جنسیت با شمار سوانح همبستگی داشت (05/0p<).�نتیجه‌گیری: پرخاشگری، با توجه به نقش متغیر جنسیت، عامل مهمی‌ در پیش‌بینی رفتارهای رانندگی و سوانح است.

ایمنی هیجانی در خانواده، ارزیابی شناختی کودک از تعارض والدین و نشانه‌های آسیب‌شناختی کودک: بررسی سازوکار‌های تعدیل‌کننده

پژوهش حاضر با هدف تبیین سازوکار‌هایی که از آن طریق کشمکش‌های والدین بر سلامت روانی کودک اثر می‌گذارند، انجام شد و نقش تعدیل‌کننده سه متغیر مهم ارزیابی کودک از کشمکش‌های والدین، ایمنی هیجانی در خانواده و راهکارهای مقابله هیجان‌مدار کودک در پیش‌بینی نشانه‌های آسیب‌شناختی هیجانی و رفتاری وی بررسی گردید. روش: این بررسی مقطعی روی یک نمونه 413 نفری از کودکان پنجم ابتدایی شهر تهران (220 دختر و 193 پسر) که به‌کمک روش نمونه‌گیری طبقه‌ای- تصادفی نسبتی انتخاب شده بودند، انجام شد. کودکان به پرسش‌نامه ایمنی در سیستم خانواده و پرسش‌نامه ادراک کودک از تعارض والدین پاسخ دادند. برای سنجش مشکلات هیجانی و رفتاری کودک نیز مادران و آموزگاران، زیرمقیاس مشکلات از پرسش‌نامه توانایی‌ها و مشکلات کودک را تکمیل نمودند. یافته‌ها: رابطه بین احساس ناایمنی هیجانی کودک در خانواده و ارزیابی کودک از کشمکش‌های والدین با مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان معنی‌دار بود (01/0p<). افزون بر این، نقش واسطه‌ای ارزیابی تعارض در رابطه میان ایمنی هیجانی با مشکلات عاطفی کودک، نقش واسطه‌ای مقابله هیجان‌مدار کودک در رابطه میان ارزیابی تعارض با نشانه‌های آسیب‌شناختی کودک و هم‌چنین نقش تعاملی ناایمنی هیجانی و ارزیابی کودک از ویژگی‌های کشمکش والدین در مشکلات رفتاری کودک، مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه‌گیری: یافته‌های این پژوهش بیانگر نقش ایمنی هیجانی خانواده به‌عنوان یک عامل محافظ محیطی و نقش ارزیابی شناختی کودک از کشمکش‌های والدین به‌عنوان یک عامل خطر درونی، در کاهش و افزایش نشانه‌های آسیب‌شناختی عاطفی و رفتاری کودکان است.

ایمنی هیجانی در خانواده، ارزیابی شناختی کودک از تعارض والدین و نشانه‌های آسیب‌شناختی کودک: بررسی سازوکار‌های تعدیل‌کننده

پژوهش حاضر با هدف تبیین سازوکار‌هایی که از آن طریق کشمکش‌های والدین بر سلامت روانی کودک اثر می‌گذارند، انجام شد و نقش تعدیل‌کننده سه متغیر مهم ارزیابی کودک از کشمکش‌های والدین، ایمنی هیجانی در خانواده و راهکارهای مقابله هیجان‌مدار کودک در پیش‌بینی نشانه‌های آسیب‌شناختی هیجانی و رفتاری وی بررسی گردید. روش: این بررسی مقطعی روی یک نمونه 413 نفری از کودکان پنجم ابتدایی شهر تهران (220 دختر و 193 پسر) که به‌کمک روش نمونه‌گیری طبقه‌ای- تصادفی نسبتی انتخاب شده بودند، انجام شد. کودکان به پرسش‌نامه ایمنی در سیستم خانواده و پرسش‌نامه ادراک کودک از تعارض والدین پاسخ دادند. برای سنجش مشکلات هیجانی و رفتاری کودک نیز مادران و آموزگاران، زیرمقیاس مشکلات از پرسش‌نامه توانایی‌ها و مشکلات کودک را تکمیل نمودند. یافته‌ها: رابطه بین احساس ناایمنی هیجانی کودک در خانواده و ارزیابی کودک از کشمکش‌های والدین با مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان معنی‌دار بود (01/0p<). افزون بر این، نقش واسطه‌ای ارزیابی تعارض در رابطه میان ایمنی هیجانی با مشکلات عاطفی کودک، نقش واسطه‌ای مقابله هیجان‌مدار کودک در رابطه میان ارزیابی تعارض با نشانه‌های آسیب‌شناختی کودک و هم‌چنین نقش تعاملی ناایمنی هیجانی و ارزیابی کودک از ویژگی‌های کشمکش والدین در مشکلات رفتاری کودک، مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه‌گیری: یافته‌های این پژوهش بیانگر نقش ایمنی هیجانی خانواده به‌عنوان یک عامل محافظ محیطی و نقش ارزیابی شناختی کودک از کشمکش‌های والدین به‌عنوان یک عامل خطر درونی، در کاهش و افزایش نشانه‌های آسیب‌شناختی عاطفی و رفتاری کودکان است.

کارآزمایی کاهش اضطراب امتحان در گروهی از نوجوانان پیش‌دانشگاهی

اضطراب امتحان نوعی اضطراب وابسته به موقعیت است که می‌تواند موجب افت چشم‌گیر توانایی افراد در موقعیت سنجش یا امتحان گردد. پژوهش حاضر با هدف کارآزمایی تأثیر روش‌های شناختی- رفتاری با شکل آموزش گروهی بر کاهش اضطراب امتحان نوجوانان پیش‌دانشگاهی شهر فسا (استان فارس) انجام شد. روش: 30 پسر و 30 دختر در چارچوب گروه‌درمانی تک‌جنسی (پسران و دختران به‌طور جداگانه، هر گروه 15 نفر) در 10 جلسه گروه‌درمانی با روش‌های شناختی- رفتاری شرکت نمودند. روش‌های مداخله‌ای به‌صورت آموزشی دربردارنده برنامه آموزش آرامش عضلانی و شناخت درمانی رویارویی با استرس بود. یافته‌ها: مقایسه یافته‌های پیش‌آزمون و دو پس‌آزمون نشان‌دهنده کاهش اضطراب افراد تا حد یک سوم میزان اولیه بود که چنین تغییری تا دو ماه پس از قطع روش هم‌چنان پایدار بود. این اثر در مورد دختران بیش از پسران بود. گروه‌درمانی‌ در افزایش نمرات اعتماد به‌نفس شرکت‌کنندگان تأثیر چشم‌گیری داشته است (001/0p<). نتیجه‌گیری: روش‌های گروه‌درمانی به شیوه شناختی- رفتاری می‌تواند در کاهش اضطراب امتحان دانش‌آموزان پیش‌دانشگاهی مؤثر باشد.

مقایسه تأثیر سه روش پرورش خلاقیت در افزایش خلاقیت دانش‌آموزان پایه دوم راهنمایی

�این�پژوهش�با�هدف�بررسی�و�مقایسه�تأثیر�سه�روش�پرورش�خلاقیت�(بارش�فکری،�ارتباط�اجباری و سینکتیکس) بر افزایش خلاقیت دانش‌آموزان پایه دوم مدارس راهنمایی شهرکرد انجام گردید. روش: این پژوهش آزمایشی، از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه گواه بود. برای اندازه‌گیری متغیر وابسته یعنی خلاقیت، آزمون‌های تفکر خلاق تورنس (فرم ب) به‌کار برده شد. در این پژوهش 80 نفر دانش‌آموز دوم راهنمایی (40 دختر و 40 پسر) به‌صورت تصادفی نمونه‌گیری و در چهار گروه 10 نفره (بارش فکری، ارتباط اجباری، سینکتیکس و گواه) جای داده شدند. یافته‌ها: یافته‌ها تفاوت میان نمرات پیش‌آزمون و پس‌آزمون همه گروه‌ها به‌جز گروه گواه را معنی‌دار نشان دادند (گروه بارش فکری 05/0p< ، گروه سینکتیکس 01/0p< و گروه ارتباط اجباری 05/0p<). هم‌چنین تفاوت میان شیوه‌های پرورش خلاقیت معنی‌دار نبود؛ یعنی هیچ یک از روش‌های پرورش خلاقیت نسبت به روش دیگر برتری نداشت، ولی بین گروه گواه و سه گروه آموزش تفاوت معنی‌دار دیده شد (001/0p<). نتیجه‌گیری: آموزش خلاقیت صرف‌نظر از شیوه آموزش به رشد و پرورش خلاقیت دانش‌آموزان کمک می‌کند.

تأثیر آموزش گروهی مهارت‌های زندگی در کاهش نشانه‌های اضطراب و افسردگی پس از پیوند عروق کرونر

پژوهش حاضر، با هدف ارزیابی تأثیر آموزش گروهی مهارت‌های زندگی (مدیریت خشم، جرأت‌آموزی و آرام‌سازی) در کاهش نشانه‌های اضطراب و افسردگی بیماران قلبی، پس از جراحی پیوند بای‌پس عروق کرونر، انجام شده است. روش: 40 بیمار مبتلا به بیماری کرونری قلب در گروه سنی 65 – 35 سال که برای نخستین‌بار تحت جراحی بای‌پس عروق کرونر قرار گرفته بودند، انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه جای داده شدند. ابزارهای گردآوری داده‌ها، پرسش‌نامه‌های اضطراب و افسردگی بک بود که پیش از آغاز برنامه آموزش مهارت‌های زندگی و در پایان دوره آموزشی، توسط بیماران دو گروه تکمیل شدند. یافته‌ها: برنامه آموزش گروهی مهارت‌های زندگی، به‌طور معنی‌داری نشانه‌های اضطراب و افسردگی را در بیماران گروه آزمایش کاهش داد (001/0p<). چنین تغییری در بیماران گروه گواه دیده نشد. بین دو جنس از لحاظ اثربخشی آموزش گروهی، تفاوت معنی‌دار وجود نداشت. نتیجه‌گیری: آموزش مهارت‌های زندگی در کاهش اضطراب و افسردگی بیماران کرونری قلب در مرحله پس از بای‌پس عروق کرونر مؤثر است.

اثربخشی درمان شناختی- رفتاری گروهی مبتنی بر الگوی هیمبرگ در کاهش نشانه‌های اضطراب اجتماعی

این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری (CBT) گروهی مبتنی بر الگوی هیمبرگ بر اختلال اضطراب اجتماعی (SAD) دختران انجام شده است. روش: 205 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شاهد به‌کمک پرسش‌نامه اضطراب اجتماعی بررسی شدند و سپس 24 نفر با بهره‌گیری از مصاحبه تشخیصی ساختاریافته اضطراب اجتماعی بر پایه معیارهای تشخیصی DSM-IV، انتخاب و به‌تصادف در دو گروه 12 نفری گواه (8 نفر اصلی و 4 نفر ذخیره) و آزمایش (8 نفر اصلی و 4 نفر ذخیره) جای داده شدند. آن‌گاه روش CBT گروهی بر پایه الگوی هیمبرگ بر روی گروه آزمایش اجرا شد و در پایان دو گروه دوباره به‌کمک پرسش‌نامه اضطراب اجتماعی ارزیابی شدند. یافته‌ها: آزمون من- ویتنی تفاوت نمرات اضطراب اجتماعی را در پس‌آزمون دو گروه آزمایشی و گواه معنی‌دار نشان داد (001/0p<، 08/2-=z) که با گذشت یک ماه از پایان درمان نیز این تغییر تداوم داشت. نمرات دو گروه در زیرمقیاس‌های ترس، اجتناب و ناراحتی‌های فیزیولوژیکی در مرحله پس‌آزمون تفاوت معنی‌دار با یکدیگر نداشتند. نتیجه‌گیری:�CBT گروهی مبتنی بر الگوی هیمبرگ می‌تواند SAD دانشجویان دختر ایرانی را بهبود بخشد.

اعتباریابی نسخه بازنگری‌شده پرسش‌نامه رفتار ذخیره‌ای: سنجه احتکار وسواسی

این پژوهش با هدف بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی پرسش‌نامه رفتار ذخیره‌ای که دربردارنده موادی در زمینه گردآوری و ناتوانی در دور‌انداختن اموال بی‌ارزش است و در بسیاری از نشانگان‌های بالینی به‌ویژه در اختلال وسواسی- اجباری دیده می‌شود انجام شد. روش: در�این پژوهش توصیفی- مقطعی، 348 نفر (142 مرد و 206 زن) به روش نمونه‌گیری تصادفی از دانشکده‌های مختلف دانشگاه علامه طباطبایی انتخاب و به‌کمک مقیاس احتکار وسواسی و پرسش‌نامه پادوآ بررسی شدند. داده‌ها به‌کمک تحلیل عاملی به روش تحلیل مؤلفه‌های اصلی، تحلیل رگرسیون چندمتغیری گام به گام و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند. یافته‌ها: برای احراز روایی سازه‌ای، تحلیل عاملی به روش تحلیل مؤلفه‌های اصلی با چرخش پروماکس سه عامل پیشنهاد نمود که به‌ترتیب عامل‌های درهم ریختگی، مشکل در دور‌انداختن و گردآوری نام گرفتند. این سه عامل 82/70% واریانس کل را تبیین کردند. بررسی روایی هم‌زمان با اجرای هم‌زمان پرسش‌نامه‌ وسواسی- اجباری پادوآ انجام شد و نتایج تحلیل رگرسیونی چندمتغیره گویای روایی مطلوب بود. افزون بر این، پایایی (به روش‌های بازآزمایی، دونیمه‌سازی و ضریب همسانی درونی) برای این پرسش‌نامه محاسبه شد. نتیجه‌گیری: با توجه به ویژگی‌های روان سنجی مطلوب، این ابزار می‌تواند در پژوهش‌های مربوط به طیف گسترده‌ای از اختلال‌های مرتبط با رفتار احتکاری از جمله اختلال وسواسی- اجباری، اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، اسکیزوفرنیا، اختلال‌های خوردن، اختلال‌های کنترل تکانه و اختلال‌های روانی- عضوی کاربرد داشته باشد

طراحی و روان‌سنجی «مقیاس سازگاری معنوی در نوجوانان ساکن مراکز شبانه‌روزی»

از آن‌جا که ابزارهای کمی برای اندازه‌گیری سازگاری معنوی ساخته شده و هیچ‌یک از آنها متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی نوجوانان ایرانی نمی‌باشد، در این پژوهش، ساخت یک مقیاس روا و پایا برای اندازه‌گیری سازگاری معنوی در نوجوانان ساکن مراکز شبانه‌روزی مورد توجه قرار گرفته است. روش: این پژوهش، در دو بخش کیفی و کمی انجام شد. در بخش کیفی برای ساخت گویه‌های مقیاس، با 15 نوجوان ساکن مراکز شبانه‌روزی مصاحبه نیمه‌ساختاریافته انجام شد. در بخش کمی، شاخص روایی محتوا، صوری، سازه و ملاکی مقیاس به همراه ضرایب پایایی (آلفای کرونباخ و پایایی به روش بازآزمایی) مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: تحلیل عاملی اکتشافی برای بررسی سازه عاملی مقیاس نشان داد که سه عامل بیانگر 29/55% واریانس بودند. همبستگی نمره‌های مقیاس با مقیاس نگرش معنوی در نوجوانان ساکن مراکز شبانه‌روزی 897/0 و با مقیاس امیدواری نوجوانان 274/0 بود. اندازه‌گیری پایایی، ضریب آلفای مقیاس را 964/0 و ضریب همبستگی بازآزمایی به فاصله 3 هفته را 712/0 به‌دست داد. نتیجه‌گیری: مقیاس سازگاری معنوی در نوجوانان ساکن مراکز شبانه‌روزی، می‌تواند ابعاد مختلف سازگاری معنوی را در این نوجوانان اندازه‌گیری کند و از روایی و پایایی بالایی برخوردار است.

روایی و پایایی «آزمون سنجش رشد شناخت، ارتباط اجتماعی و حرکت نیوشا» در کودکان فارسی زبان

این پژوهش با هدف ساخت و بررسی روایی و پایایی «آزمون سنجش رشد شناخت، ارتباط اجتماعی و حرکت نیوشا» به‌عنوان یک مقیاس سنجش مهارت‌های شناختی، ارتباط اجتماعی و حرکت در کودکان فارسی زبان از تولد تا شش سالگی انجام شد. روش: نسخه اولیه این آزمون پس از بررسی منابع مختلف، در سه زمینه رشدی شناخت، ارتباط اجتماعی و حرکت در 13 گروه سنی از تولد تا 72 ماه ساخته شد. پس از یک بررسی مقدماتی، این آزمون با مراجعه به مهدهای کودک، روی 593 کودک طبیعی از دو جنس در استان تهران اجرا شد. پایایی آزمون به شیوه بازآزمایی، پایایی بین نظرات پرسشگران، روایی محتوا، و روایی ساختار آن تعیین گردید. یافته‌ها: در بررسی هر دو نوع پایایی، همبستگی بیش از 92% به دست آمد (001/0p<). در بیش از 91 درصد موارد، بررسی روایی ساختار، تأثیر سن بر نتایج آزمون را نشان داد. در کل 275 ماده مورد آزمون، تنها در چهار مورد بین دختران و پسران تفاوت معنی‌داری دیده شد (02/0>p). نتیجه‌گیری: آزمون سنجش رشد شناخت، ارتباط اجتماعی و حرکت نیوشا، مقیاس گسترده و یک‌پارچه‌ای برای ارزیابی سیر رشد و شناسایی هر گونه تأخیر در مهارت‌های رشدی کودکان فارسی زبان از آغاز تولد تا شش سالگی است و از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است.

سطح پلاسمایی لیپوپروتئین (a) در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی

از آن‌جا که افزایش غلظت لیپوپروتئین (a) به‌عنوان یک عامل احتمالی پیشرفت بیماری‌های قلبی- عروقی مطرح شده است، برای تعیین میزان لیپوپروتئین (a) و چربی‌های خون در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و مقایسه آنها با افراد سالم این بررسی انجام شد. روش: این بررسی از نوع مورد- شاهدی است. سطح لیپوپروتئین (a) و چربی‌های خون در 35 بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و 35 فرد سالم با روش‌های استاندارد اندازه‌گیری شدند. داده‌ها به‌وسیله آزمون‌های آماری خی‌دو، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t تحلیل گردیدند. یافته‌ها: کلسترول تام و LDL (لیپوپروتئین با چگالی پایین) به‌طور معنی‌داری در بیماران پایین‌تر بود (74/3±65/144 در برابر 82/5±14/186 و00/3±78/72 در برابر 27/5±21/110mg/dl، 001/0p<). میانگین (a) Lp خون در بیماران 74% بیشتر ازافراد سالم بود (04/3±94/34 در برابر90/1 ±08/20 mg/dl، 001/0p<). نتیجه‌گیری: افزایش Lp(a) ممکن است عاملی برای افزایش خطر بروز بیماری‌های قلبی- عروقی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی باشد.

رابطه بین عفونت‌های توکسوپلاسما گوندیی و اسکیزوفرنیا

با توجه به فرضیه رابطه میان عفونت‌های مزمن دستگاه عصبی مرکزی و اختلال‌های روان‌پریشی، در این پژوهش رابطه ابتلا به توکسوپلاسما گوندیی و اسکیزوفرنیا بررسی شد. روش: در این بررسی مورد- شاهدی، سرم‌های 104 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا بستری در بیمارستان 22 بهمن قزوین و 114 فرد گواه مراجعه‌کننده به آزمایشگاه همتاشده از نظر آنتی‌بادی‌های IgG و IgM برای توکسوپلاسما، آزمایش شدند. برای سنجش آنتی‌بادی‌ها، آزمون ELISA به‌کار برده شد. داده‌ها با آزمون 2c، آزمون دقیق فیشر و آزمون t تحلیل شدند. یافته‌ها: 3/55% از مبتلایان به اسکیزوفرنیا و 9/50% از افراد گواه دارای آنتی‌بادی IgG علیه توکسوپلاسما بودند که از نظر آماری تفاوت معنی‌دار نبود. نسبت افراد IgG توکسوپلاسما مثبت در بیمارانی که در نخستین دوره بیماری بودند (3/33%) از آنهایی که در دوره‌های بعدی بیماری بودند (8/59%) به‌طور معنی‌دار کمتر بود (05/0p<). هم‌چنین، 6/14% از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و 20% از افراد گواه دارای آنتی‌بادی IgM علیه توکسوپلاسما بودند که از نظر آماری تفاوت معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری: بین آلودگی به توکسوپلاسما و بروز اسکیزوفرنیا رابطه همه‌گیرشناسی دیده نشد.

« بعدی  ۲۲۷  ۲۲۶  ۲۲۵  ۲۲۴  ۲۲۳  ۲۲۲  ۲۲۱  ۲۲۰  ۲۱۹  ۲۱۸  ۲۱۷  ۲۱۶  ۲۱۵  ۲۱۴  ۲۱۳  ۲۱۲  ۲۱۱  ۲۱۰  ۲۰۹  ۲۰۸  قبلی »