شیوع علایم اختلال‌های روانی- رفتاری در جوانان استان مرکزی

این پژوهش با هدف بررسی میزان شیوع علایم اختلال‌های روانی- رفتاری در جوانان 15 تا 29 ساله استان مرکزی انجام شد. روش: این بررسی از نوع توصیفی- مقطعی است و در آن 1800 نفر (907 مرد و 893 زن) از ده شهرستان استان مرکزی به‌صورت تصادفی- طبقه‌ای- نسبتی نمونه‌گیری و به‌کمک فهرست تجدیدنظرشده علایم نود سؤالی (SCL-90-R) ارزیابی شدند. تحلیل داده‌ها با بهره‌گیری از روش‌های آمار توصیفی، آزمون t و آزمون تعقیبی توکی انجام شد. یافته‌ها: 3/21% افراد (7/26% زنان و 0/16% مردان) دست‌کم از علایم یک اختلال روانی رنج می‌بردند. زن بودن (01/0p<) و تأهل (01/0p<) با میزان شیوع بیشتر اختلال‌های روانی رابطه معنی‌دار داشتند. نمره ضریب کلی علایم مرضی در افراد بی‌کار بیشتر از شاغلین و در افرادی که والدین آنها از هم جدا شده‌اند، بالاتر از افرادی بود که با هر دو والد زندگی می‌‌کردند. نتیجه‌گیری: اختلال‌های روانی- رفتاری در بین جوانان استان مرکزی شایع است.

توانمندی در دوران سالمندی: یک بررسی کیفی

نظر به افزایش جمعیت سالمندان در ایران و جهان و خطر دچارشدن آنها به بیماری‌های مزمن، این پژوهش با هدف بررسی دیدگاه‌های سالمندان ایرانی درباره مفهوم توانمندی انجام شد. روش: این بررسی از نوع کیفی به شیوه تحلیل محتوا انجام شد که طی آن 26 شرکت‌کننده در مدت 12 ماه به روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب و بررسی شدند. داده‌ها به‌کمک مصاحبه گردآوری گردیدند. یافته‌ها: محورهای اصلی به‌‌دست‌آمده از این بررسی عبارت بودند از: احساس استقلال، آگاهی از تغییرات شخصی، سازگاری، رضایت ادراک‌شده، ایفای نقش و حس کنترل. نتیجه‌گیری: شناخت ساختار قدرت از دید سالمندان پایه محکمی را برای مراقبت‌های پرستاری فراهم می‌آورد. در این پژوهش رضایت ادراک‌شده و حس کنترل که به بالارفتن کیفیت زندگی می‌انجامد، پایه ساختار نیرو را پدید می‌آورد. یافته‌های این پژوهش می‌توانند برای طراحی الگوی توانمندسازی سالمندان ایرانی به‌کار روند. �

پایایی و روایی مقیاس حمایت اجتماعی در دانشجویان دانشگاه‌های اصفهان

هدف مقاله حاضر بررسی پایایی و روایی مقیاس حمایت اجتماعی است. روش: آزمودنی‌های پژوهش 200 دانشجوی دختر و پسر دانشگاه‌های اصفهان بودند که به روش خوشه‌ای- تصادفی نمونه‌گیری شده و به‌کمک مقیاس حمایت اجتماعی کاترونا و راسل ارزیابی شدند. برای آزمون روایی ابزار پژوهش، پرسش‌نامه احساس خوشبختی گلدبرگ به‌کار برده شد. تحلیل داده‌ها به‌کمک روش‌های آماری توصیفی، آزمون t، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یک‌‌متغیره و چندمتغیره انجام شد. یافته‌ها: ضریب همبستگی پایایی ابزار (آلفای کرونباخ) برای کل آزمودنی‌ها، پسران و دختران به‌ترتیب 85/0، 87/0و 82/0 به‌دست آمد. بررسی روایی سازه به‌کمک تحلیل عاملی نشان دادکه شش زیرمقیاس حمایت اجتماعی قابل تقلیل در یک عامل هستند و عامل یادشده را می‌توان حمایت اجتماعی نامید. رابطه معنی‌داری بین حمایت اجتماعی واحساس خوشبختی وجود داشته (449/0=r)که گویای روایی ابزار پژوهش می‌باشد. نتیجه‌گیری: مقیاس حمایت اجتماعی دارای پایایی و روایی بسیارمطلوبی است و متناسب با فرهنگ ایران کاربرد دارد.

بررسی مجموعه آزمون‌های عصب- روان‌شناختی در تشخیص رانندگان اتوبوس بین شهری متخلف و شایسته

این پژوهش با هدف بررسی کنش‌های حرکتی، ‌شناختی و اجرایی گروهی از رانندگان آسیب‌پذیر به حوادث از راه سنجش‌های عصب- روان‌شناختی انجام شده است. روش: 70 راننده متخلف و آسیب‌پذیر به حوادث و 30 راننده که شایستگی رانندگی آنها برای کارشناس محرز بود، به‌کمک آزمون‌هایی که زمان واکنش، بازشناسی، حافظه، ‌توجه و تمرکز، هم‌چنین آزمون‌هایی که تصمیم‌گیری و انتخاب پاسخ درست را می‌سنجیدند ارزیابی شدند. یافته‌ها: از میان آزمون‌های به‌کار گرفته‌شده، نمره‌های آزمون‌های خطای تداوم در جورکردن کارت‌های ویسکانسین (01/0p<) و زمان برای جستجو در حوزه بینایی (01/0p<) به‌نحو معنی‌داری رانندگان شایسته را از رانندگان متخلف جدا نمودند. آزمون جستجوی حوزه بینایی در مقایسه با سایر آزمون‌ها بالاترین ضریب همبستگی را با هوش نشان داد (001/0p<، 35/0=r) در حالی‌که این آزمون (جستجوی حوزه بینایی) همبستگی معنی‌داری با آزمون‌های دیگر به‌جز خطای پاسخ در توجه پیوسته (001/0p<، 24/0=r) و خطای تداوم پاسخ در آزمون جورکردن کارت‌های ویسکانسن (05/0p<، 22/0=r) نشان نداد. سن دارای ضریب همبستگی مثبت و معنی‌دار با هوش (001/0=p ، 39/0=r)، خطای پاسخ در توجه پیوسته (001/0=p ، 38/0=r)�و جستجوی حوزه بینایی (05/0=p ، 23/0=r) در نمونه مورد بررسی بود. نتیجه‌گیری: آزمون‌های عصب- روان‌شناختی می‌توانند به‌خوبی رانندگان متخلف را از رانندگان شایسته جدا نمایند. اما بهتر است به‌دلیل محدودیت در هنجاریابی این ابزار، در تعمیم یافته‌ها جانب احتیاط را داشت

اثر مسئولیت‌پذیری بر سوگیری و اطمینان به حافظه در بیماران مبتلا به وسواس وارسی

نظر به اهمیت مشکلات حافظه در ایجاد و تداوم اختلال وسواسی- اجباری، پژوهش حاضر با هدف بررسی برخی از کارکردهای حافظه بیماران مبتلا به این اختلال انجام شده است. روش: برای بررسی سوگیری و اطمینان به حافظه و آثار مسئولیت‌پذیری بر آن در بیماران مبتلا به وسواس وارسی، نُه بیمار مبتلا به وسواس وارسی، 11 بیمار مبتلا به وسواس شستشو، هفت بیمار مبتلا به اضطراب منتشر و 10 فرد عادی در دو موقعیت مسئولیت‌پذیری بالا و پایین با بهره‌گیری از سه طبقه اشیای بی‌خطر، خطرناک و خنثی در سه مرحله انجام تکلیف، به روش بررسی شبه آزمایشی، ارزیابی شدند. داده‌ها به‌کمک تحلیل واریانس چندمتغیره عاملی با اندازه‌گیری مکرر تحلیل شدند. یافته‌ها: بیماران مبتلا به وسواس وارسی نسبت به یادآوری اشیای خطرناک، سوگیری بیشتری داشتند (01/0p<). در زمینه اطمینان به حافظه نیز، بیماران مبتلا به وسواس وارسی از اطمینان کمتری نسبت به حافظه خود برخوردار بودند (05/0p<). این میزان در مورد اشیای خطرناک و در موقعیت مسئولیت‌پذیری بالا کمتر بود (01/0p<). شمار دفعات انجام تکلیف، اثر تعاملی معنی‌داری نشان نداد. نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد که مشکل اصلی این بیماران در فرآیند فراحافظه آنان می‌باشد و در این میان کاهش اطمینان به یادآوری‌ها، نقش اصلی را در تبیین این بیماری بر عهده دارد. نتایج این پژوهش در تأیید شکل‌گیری یک ساز و کار خودتداوم‌بخش در وسواس وارسی می‌باشد.

تأثیر گروه‌درمانی شناختی- رفتاری بر افسردگی و احساس ناتوانی ناشی از سردرد در بیماران مبتلا به میگرن و سردرد تنشی

هدف این پژوهش بررسی اثربخشی شیوه درمان شناختی- رفتاری گروهی بر پیامدهای ناخواسته سردردهای عودکننده، از جمله ناتوانی ناشی از سردرد و افسردگی در زندگی روزمره بیماران مبتلا به سردرد بود. روش: از میان دانشجویان دختر دانشگاه شیراز، 20 نفر بر پایه مصاحبه تشخیصی و تشخیص نورولوژیست، در چهارچوب ملاک‌های تشخیصی انجمن بین‌المللی سردرد برای میگرن یا سردرد تنشی، انتخاب شدند. آزمودنی‌ها به مدت نُه هفته، هر هفته در یک جلسه درمان 90 دقیقه‌ای شرکت کردند. در این پژوهش، از پرسش‌نامه سنجش ناتوانی ناشی از سردرد و پرسش‌نامه افسردگی بک بهره گرفته شد. آزمودنی‌ها در سه موقعیت پیش‌آزمون، میان‌آزمون و پس‌آزمون به پرسش‌نامه‌ها پاسخ دادند. برای تحلیل داده‌ها از روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر بهره گرفته شد. یافته‌ها: شیوه درمان شناختی- رفتاری گروهی به‌طور معنی‌داری سبب کاهش ناتوانی ناشی از سردرد و افسردگی در بیماران مبتلا به سردرد گردید (001/0p<). نتیجه‌گیری: شیوه درمان شناختی- رفتاری می‌تواند به‌عنوان شیوه‌ای مستقل یا در کنار سایر شیوه‌های درمانی مانند دارودرمانی در درمان متغیرهای جانبی سردردهای تنشی و میگرن مانند افسردگی و ناتوانی ناشی از سردرد به‌کار برده شود

تأثیر اضطراب خصلتی کودکان در سوگیری توجه نسبت به چهره‌های هیجانی

ژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر اضطراب خصلتی کودکان در سوگیری توجه نسبت به چهره‌های هیجانی (خشمگین، شاد، خنثی) انجام شده است. روش: سی کودک دارای اضطراب خصلتی بالا و 30 کودک دارای اضطراب خصلتی پایین، به‌کمک آزمون اضطراب خصلتی کودکان و انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته برگزیده شدند و آزمایه اصلاح‌شده دات‌پروب تصویری بر روی آنها اجرا گردید. تحلیل واریانس چندعاملی و تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر برای تحلیل داده‌ها به‌کار برده شد. یافته‌ها: این بررسی نشان داد که تعامل اضطراب خصلتی و نمرات سوگیری توجه، تنها در چهره خشمگین معنی‌دار بوده (001/0p<) و در سایر چهره‌ها معنی‌دار نمی‌باشد. هم‌چنین میزان اضطراب خصلتی همبستگی مثبت و معنی‌داری با نمرات سوگیری توجه نسبت به چهره خشمگین داشت (001/0p<). نتیجه‌گیری: کودکان دارای اضطراب خصلتی بالا نسبت به چهره هیجانی خشمگین گوش به‌زنگی توجهی نشان می‌دهند، در حالی‌که کودکان دارای اضطراب خصلتی پایین نسبت به همین چهره اجتناب توجهی نشان می‌دهند

تأثیرآموزش مدیریت خشم بر مهارت‌های سازگاری پسران دوره متوسطه شهر تهران

: این پژوهش با هدف بررسی تأثیرآموزش مدیریت خشم بر مهارت‌های سازگاری آن دسته از دانش‌آموزان پسر دوره متوسطه که در زمینه مدیریت خشم کاستی‌های اساسی داشته و در اثر برون‌ریزی افراطی خشم، آمادگی پرخاشگری وخشونت داشته و یا زمینه‌های بیشتری برای ناسازگاری داشتند، انجام شد. روش: برای انجام این بررسی، پرسش‌نامه ابراز حالت- صفت خشم به‌عنوان یک ابزار سرند بر روی 170دانش‌آموز پایه‌های دوم و سوم دبیرستان اجرا شد. افرادی که بر پایه نمره‌های این آزمون در رتبه درصدی 75 و بالاتر قرار داشتند، به‌عنوان گروه هدف تعریف و از میان آنها 32 نفر به‌تصادف انتخاب و در دو گروه جای داده شدند و برنامه آموزش مدیریت خشم به‌عنوان عامل آزمایشی، برای 16 عضوگروه آزمایش ارایه شد. برای اندازه‌گیری مهارت‌های سازگاری، از - بهره گرفته شد. برای پردازش داده‌ها، تحلیل کوواریانس وآزمون t� به‌کار برده شد.یافته‌ها: نسبت F مشاهده‌شده از نظر آماری معنی‌دار بود (01/0p<) و پس از کنترل یا تعدیل سهم پیش‌آزمون، میانگین‌های دو گروه در نمره‌های پس‌آزمون تفاوت داشتند. این بررسی نشان داد که 58% تغییرات نمره‌های ناسازگاری افراد در پس‌آزمون به‌وسیله برنامه آموزش مدیریت خشم و نمره‌های ناسازگاری افراد در پیش‌آزمون تبیین می‌شود که نزدیک به 27% آن مربوط به سهم ویژه متغیر آزمایشی است. نتیجه‌گیری: اجرای برنامه آموزش مدیریت خشم می‌تواند، مهارت‌های آزمودنی‌ها را در زمینه سازگاری گسترش دهد و از شدت ناسازگاری آنان بکاهد.

اثربخشی گروه‌درمانی متمرکز بر ابراز وجود در کاهش پرخاشگری و بهبود پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان دبیرستانی

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه‌درمانی متمرکز بر ابراز وجود در کاهش پرخاشگری و بهبود پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان مقطع متوسطه شهر شیراز انجام شده است. روش: در یک بررسی آزمایشی، از میان 125 نفر به‌کمک پرسش‌نامه پرخاشگری (AGQ) و مصاحبه تشخیصی، 32 نفر گزینش شده و به‌تصادف در دو گروه آزمایش و گواه جای داده شدند. هم‌چنین از میان دانش‌آموزان عادی همان دبیرستان‌ها و کلاس‌ها به‌تصادف 32 نفر به‌عنوان گروه مقایسه انتخاب شدند. سپس روش مداخله گروهی ابراز وجود در 12 جلسه 90 دقیقه‌ای در مورد گروه آزمایش انجام شد و دو گروه عادی و پرخاشگر، درمانی دریافت نکردند. هر سه گروه پس از پایان دوره مداخله به پرسش‌نامه‌های پژوهش پاسخ دادند. داده‌های به‌دست‌آمده به‌کمک آزمون‌های آماری t، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی شفه تحلیل شدند. یافته‌ها: تحلیل واریانس در مرحله پس‌آزمون در سه گروه از نظر متغیرهای پرخاشگری و پیشرفت تحصیلی (01/0p<) تفاوت معنی‌دار نشان داد. به بیان دیگر پرخاشگری در گروه آزمایش کاهش یافت و در پیشرفت تحصیلی آنها بهبود معنی‌دار پدید آمد. نتیجه‌گیری: درمان گروهی ابراز وجود در کاهش پرخاشگری و پیشرفت تحصیلی مؤثر است.

اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر کاهش علایم اختلال اضطراب جدایی

هدف این پژوهش بررسی تأثیر درمان مبتنی بر دلبستگی در کاهش علایم اختلال اضطراب جدایی بدون مداخله مستقیم در مدیریت اضطراب کودک بود. روش: این طرح پژوهشی بر پایه طرح خط پایه چندگانه با ورود پله‌ای به درمان، اجرا و بررسی شدت علایم اضطرابی کودک به‌کمک یک پرسش‌نامه انجام شد. آزمودنی‌های پژوهش شش مادر و کودک دارای اختلال اضطراب جدایی بودند که به‌تصادف از میان مادران و کودکان مراجعه‌کننده به مهد‌های کودک منطقه هشت تهران به‌وسیله مصاحبه بالینی و ابزار غربالگری مسایل هیجانی کودکان انتخاب شدند و جلسه‌های مداخله که بر پایه برنامه درمان مبتنی بر دلبستگی تدوین شده بود و برنامه آموزش مدیریت والدین انجام شد. یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که مداخله مبتنی بر دلبستگی و آموزش مدیریت والدین توانسته‌اند در شدت علایم اضطراب جدایی کودکان از نظر آماری کاهش معنی‌دار پدید آورند (001/0p<). نتیجه‌گیری: درمان مبتنی بر دلبستگی بدون مداخله مستقیم در مدیریت اضطراب کودک یا آموزش مدیریت اضطراب کودک به والدین، می‌تواند علایم اضطراب جدایی کودک را کاهش دهد.

تأثیر آموزش تربیت سازنده فرزندان به والدین در کاهش مشکلات رفتاری کودکان

از آن‌جا که کیفیت فرزندپروری تأثیر زیادی بر تکامل طبیعی کودک دارد، در این پژوهش تأثیر مجموعه آموزشی تربیت سازنده فرزندان که Triple-P نامیده می‌شود، در بهبود شیوه‌های فرزندپروری، مشکلات رفتاری کودکان، علایم روانی مادران و مشکلات زناشویی بررسی شده است. روش: در یک پژوهش مداخله‌ای- نیمه آزمایشی (پیش‌آزمون- پس‌آزمون)120 نفر از مادران شاغل دانشگاه علوم پزشکی تهران که دارای دست‌کم یک فرزند بودند، بررسی شدند. گردآوری داده‌ها به‌کمک پرسش‌نامه ویژگی‌های جمعیت‌شناختی، مقیاس فرزندپروری، مقیاس والدبودن، فهرست مشکلات والدین، مقیاس انطباق بین‌فردی؛ مقیاس افسردگی- اضطراب- استرس، پرسش‌نامه توانایی‌ها و مشکلات و پرسش‌نامه میزان رضایت شرکت‌کننده، پیش از جلسات و پس از آن انجام شد. آموزش روش‌های تربیت سازنده در طی هشت جلسه دو ساعته ارایه شد. داده‌ها به‌کمک روش‌های آمار توصیفی و تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر تحلیل شدند. یافته‌ها: میانگین سنی مادران شرکت‌کننده 27/5±76/36 بود. نتایج مربوط به مقیاس توانایی‌ها و مشکلات (SDQ) در کودکان نشان داد که تغییر متوسط نمره کلی SDQ در پایان مداخله از نظر آماری معنی‌دار است (01/0p<). بر پایه نتایج تغییر کلی میانگین متغیر‌های مربوط به مقیاس‌های فرزندپروری (01/0p<)، مقیاس والدبودن (01/0p<)، مشکلات والدین (01/0p<) و عدم توافق بین والدین (01/0p<) به لحاظ آماری معنی‌دار بودند. در مقیاس انطباق بین‌فردی میانگین نمره انطباق از 88/4±15/21 به 58/4±25/21 رسید که از نظر آماری معنی‌دار نبود. تفاوت در شاخص‌های افسردگی، اضطراب و فشار روانی نیز معنی‌دار بود (01/0p<). نتیجه‌گیری: مداخله‌های آموزشی تربیت سازنده می‌توانند در زمینه‌های مختلف در بهبود عملکرد والدین مؤثر باشند.

XML اثربخشی توان‌بخشی روانی- اجتماعی در کاهش علایم منفی و بهبود مهارت‌های اجتماعی مبتلایان به اسکیزوفرنیای مزمن

این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی توان‌بخشی روانی- اجتماعی در کاهش علایم منفی و بهبود مهارت‌های اجتماعی بیماران بستری مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن انجام شده است. روش: در این پژوهش 30 آزمودنی به‌عنوان گروه آزمایشی و30 آزمودنی به‌عنوان گروه مقایسه همتاسازی شده و در یک طرح نیمه‌آزمایشی بررسی شدند. برای ارزیابی علایم منفی و مهارت‌های اجتماعی به‌ترتیب از مقیاس ارزیابی علایم منفی و فهرست مهارت‌های اجتماعی بهره گرفته شد. مداخله‌های انجام‌شده (توان‌بخشی روانی- اجتماعی) به‌کمک پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پی‌گیری سه ماهه ارزیابی شدند. یافته‌ها: پس از سه ماه اجرای برنامه توان‌بخشی، علایم منفی گروه آزمایشی نسبت به گروه مقایسه به‌طور معنی‌داری (001/0p<) کاهش یافت. هم‌چنین مهارت‌های اجتماعی گروه آزمایشی به‌طور معنی‌داری (001/0p<) بالاتر از گروه مقایسه قرار گرفت. نتیجه‌گیری: سازگاری برنامه توان‌بخشی، مداخله‌های فشرده، به‌کارگیری گسترده ژتون، ایجاد محیط یادگیری اجتماعی و فعال‌سازی بیماران، از عوامل مؤثر در اثربخشی این مداخله‌ها هستند. هم‌چنین می‌توان توان‌بخشی روانی- اجتماعی را مداخله‌ای مؤثر برای بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا در ایران دانست.

« بعدی  ۲۲۶  ۲۲۵  ۲۲۴  ۲۲۳  ۲۲۲  ۲۲۱  ۲۲۰  ۲۱۹  ۲۱۸  ۲۱۷  ۲۱۶  ۲۱۵  ۲۱۴  ۲۱۳  ۲۱۲  ۲۱۱  ۲۱۰  ۲۰۹  ۲۰۸  ۲۰۷  قبلی »