گفتاری درباره چالش‌های پیش‌روی سلامت روان و اعتیاد در ایران

فکر نشر ویژه‌نامه حاضر زمانی ایجاد شد که در کنار غفلت، سستی‌ها، تهدیدها و مانع­های پیش­روی بهداشت روان و پیش­گیری از سوء­مصرف مواد در کشور، تهدید مرگ بار دیگری بدن علاقه­مندان و دلسوزان برنامه بهداشت روان و پیش­گیری از اعتیاد را به لرزه درآورد. این تهدید انحلال تشکیلات ضعیف سلامت روان و اعتیاد در وزارت بهداشت بود، که به­صورتی پنهان، آرام و بدون انجام فرایند کارشناسی از اواخر سال 1388 آغاز شد و تاکنون با طفره­رفتن مسئولان از پاسخ­گویی به چراها و چگونه‌ها همراه بوده است. با این­که آب‌های ویران­گر و نگرانی‌ها از آسیاب‌ و آسیاب‌بان دور شده است و مدیران و کارگزاران مدیریت سلامت روان و اعتیاد با کوششی خستگی­ناپذیر ادامه راه می‌دهند، سایه تهدید و غفلت همچنان بر سر سلامت روان جامعه سنگینی می‌کند. این شماره در نظر دارد با یاری­جویی از دانش و تجربه صاحب‌نظران به چاره­جویی این مهم بپردازد. پس از جلب رضایت مدیران سلامت روان و اعتیاد در وزارت بهداشت برای فراخوان ارسال مقاله، گزارش و نقطه‌نظر درباره چالش­های پیش­روی بهداشت روان و پیش‌گیری از اعتیاد، نشستی تخصصی با حضور صاحب­نظران و تصمیم­گیران حوزه سلامت روان و اعتیاد در انستیتو روان‌پزشکی تهران تشکیل شد، تا با گردآوری مباحث و دیدگاه­های مطرح­شده بتوان دورنمایی از چالش­های پیش‌روی بهداشت روان و اعتیاد را ترسیم کرد تا بدین­وسیله سیاست­گزاران، پژوهشگران و متخصصان بتوانند دقیق­تر و علمی­تر به موضوع بپردازند. یافته‌های این جلسه در یک مقاله با عنوان «چالش‌های بهداشت روان و اعتیاد: گزارش نشست تخصصی» آورده شده است (منصوری، شریعت، میرزایی، دارالشفا و بوالهری، 2011). تعدادی از مقاله­ها نیز دربرگیرنده نظر تخصصی و ارزشمند مرتبط با موضوع و بیان­کننده دیدگاه­های نو یا بخش­های مغفول­مانده بهداشت روان و اعتیاد است. این مجموعه مقاله بیان­گر دیدگاه­ها و تجربه طولانی متخصصانی است که گاه تنها اشاره­ای از آن­ها می‌تواند ره­گشای بخشی از چالش‌ها و نگرانی‌های سامانه سلامت روان باشد، از جمله می­توان به مقاله­های «سلامت روانی- اجتماعی و راهکارهای بهبود آن» و «برخی از چالش‌های بهداشت روان و اعتیاد در ایران» اشاره کرد که با ارایه گزارشی از روند موجود و نگرانی­ها، به چاره­جویی پرداخته­اند و راهکارهایی برای برون‌رفت از وضعیت موجود بیان کرده­اند (نوربالا، 2011؛ صابری زفرقندی، 2011). روان‌پزشکی جامعه­نگر (اجتماعی) شاید یکی از مهم­ترین زمینه­های نادیده گرفته­شده روان‌پزشکی جامعه امروز ماست. در کشور ما روان­پزشکی به درمان در کلینیک و بیمارستان‌های دربسته به سبک 50 سال پیش منحصر شده است. چند گزارش از اقدامات ارزشمندی که در این زمینه در سال­های اخیر و با ابتکار بخش خصوصی و همکاری دلسوزان دانشگاهی انجام شده است، در این شماره آمده است؛ «گشودن درها؛ مقایسه سامانه سلامت روان ایتالیا، اتریش و ایران»، «گزارش بازدید از یک خانه اسکان حمایتی بیماران روانی» ، «مروری بر برنامه‌های آموزش روان‌پزشکی جامعه­نگر» و «آموزش روان­پزشکی در بهداشت روان: گزارش یک تجربه» از آن جمله هستند (طاهرخانی، 2011؛ زارعی، احمدزاداصل و بوالهری، 2011؛ شریفی، 2011؛ قاسم­زاده، 2011). برنامه ادغام سلامت روان در خدمات بهداشتی اولیه هم به عنوان برنامه­ای با بیش از 20 سال سابقه در کشور مورد توجه قرار گرفته و شریعت و همکاران (2011) در مقاله­ای بررسی­های مربوط به آگاهی، نگرش و رضایت‌مندی مراجعان و کارکنان سامانه سلامت روان را به‌طور نظام­مند مرور کرده‌اند. برنامه­ریزان و مسئولان سلامت روان هم مانند سایر بخش‌ها در سال­های اخیر به کاربرد رایانه و فن­آوری­های نو در گردآوری و تحلیل گزارش­ها روی آورده­اند. دو مقاله «طراحی سامانه ثبت خودکشی در کشور» و «پراکندگی جغرافیایی نیروی انسانی در سامانه ارایه خدمات سلامت روان در سال 1386» از جمله این تلاش‌هاست (حاجبی و همکاران، 2011؛ احمدزاداصل و همکاران، 2011). اعتیاد جنبه دیگری است که تعدادی از مقاله­های این ویژه‌نامه به آن پرداخته­اند. «بررسی کیفی نیازهای زنان برای درمان اعتیاد» و «ارتباط اعتیاد، تاب­آوری و مؤلفه­های هیجانی» از این دست هستند (رحیمی­موقر، ملایری­خواه لنگرودی، دلبرپور احمدی، امین اسماعیلی، 2011؛ محمدی، آقاجانی، زهتاب­آور، 2011). امیدواریم این ویژه‌نامه با پرداختن به برخی از مهم­ترین موضوع­ها و چالش­های بهداشت روان و اعتیاد کشور و بررسی آنها از جنبه­های گوناگون و ارایه راهکارهایی برای برخورد با آنها، نقشی هر چند اندک در بهبود شرایط کشور داشته باشد و شاید که این نشر سندی از تلاش خبرگان و آگاهان و گامی در راه رسیدن به اتفاق­نظر در تحلیل وضع موجود و تلاش برای تأمین سلامت روان جامعه باشد.

بهداشت روان صنعتی در یک کارخانه: گزارش موردی

دستیاران پزشکی محیطی- شغلی1 در دوره آموزشی دستیاری، در مورد بیماری­های مرتبط با محیط کار آموزش می­بینند و ازجمله مهم­ترین این دوره­های آموزشی، آموزش یک­ماهه در بخش روانپزشکی است. مقاله حاضر با تأکید بر اهمیت بهداشت صنعتی2، گزارشی است از بازدید از کارخانه نیک­کالا. در این کارخانه سعی می­شود بهداشت روان صنعتی به­صورت علمی، با هدایت انستیتو روانپزشکی تهران و کمک انجمن ارتقای بهداشت روان3 یا «ابر» تأمین شود. تاریخچه از سال 1974 میلادی، کشورهای عضو سازمان جهانی بهداشت4 (WHO) به عوامل روانی- اجتماعی مؤثر در امر سلامت توجه بیشتری کردند. در آن تاریخ WHO به مدیرکل این سازمان مأموریت داد که به منظور بررسی نقش عوامل روانی- اجتماعی و ارایه پیشنهادهایی برای تقویت فعالیت­های سازمان در این زمینه، برخی برنامه‌های میان‌رشته‌ای را سازمان‌دهی کند (البطوی5، کالیمو6 و کوپر7، 1987). از جمله این برنامه­های میان­رشته­ای می­توان به همکاری میان متخصصان روانپزشکی و متخصصان پزشکی کار، برای تأمین بهداشت روان صنعتی در محیط­های کاری اشاره کرد. امروزه نقش عوامل روانی- اجتماعی در ایجاد بیماری­ها و پیرو آن در امر پیش­گیری و تأمین سلامت بسیار جدی است. این عوامل به دلیل اثرگذاری بر سلامت کلی جمعیت شاغل، در علوم بهداشتی به­طور عام و در بهداشت صنعتی به­طور خاص نقش اساسی دارند. متأسفانه شناسایی و مهار عوامل روانی- اجتماعی محیط کار که آثاری ناخوشایند بر سلامت دارند، در همه دنیا از سوی مسئولان بهداشت شغلی، کمتر مورد توجه قرار گرفته است،گرچه به­تدریج توجه به این موضوع افزایش می­­یابد. گزارش بازدید ازکارخانه نیک­کالا کارخانه نیک‌کالا یک کارخانه خصوصی تولید بخاری‌های گازسوز است. سلامت جسمانی و روانی کارکنان این کارخانه برای مدیریت آن بسیار مهم است و این امر از شعارها و تابلوهای نصب­شده روی دیوارها (برای نمونه «فکر کن» یا «خوشبختی یعنی تسلیم­نشدن در برابر بدبختی») آشکار است. انجمن ارتقای بهداشت روان (ابر) در این کارخانه از سال 1387 درباره بهداشت روان کارکنان فعالیت می­کند و یک روانپزشک از سوی این انجمن، به­صورت هفتگی در کارخانه حضور دارد. ابر انجمن غیردولتی و مستقلی است که با هدف ارتقای سلامت روان از وزارت کشور مجوز گرفته است. از جمله فعالیت­های این انجمن، راه­اندازی درمانگاه روانپزشکی، مشاوره و بهداشت روان، مشاوره فردی و گروهی برای کارکنان و خانواده‌های آنان، برگزاری کارگاه‌های گوناگون در زمینه بهداشت روان، تنظیم بروشور برای آموزش غیرحضوری کارکنان و خانواده‌های ایشان و تلاش برای کاهش مصرف سیگار و مواد مخدر در میان کارکنان است. در این کارخانه شیفت کاری8 وجود ندارد. ساعت کار ثابت و از 7:45 تا 16:30 است. یافته­های پژوهشی نشان داده است شیفت کاری باعث ایجاد مشکلات جسمانی و روانی گوناگونی مانند فشار خون بالا، مشکلات گوارشی و اعتیاد به مواد مخدر می‌شود (روزنشتاک1، کولن2، برودکین3 و ردلیچ4، 2005). بنابراین مشکلات یادشده در این کارخانه می‌تواند نسبت به دیگر محیط‌های صنعتی کمتر باشد. اقداماتی مانند دادن پاداش و بن‌ کارگری، دو هفته مرخصی سالانه در مردادماه و دو هفته در نوروز، افزون بر مرخصی استحقاقی، سرویس رفت و برگشت برای کارکنان و خانواده‌ها برای شرکت در کارگاه‌های بهداشت روان و... نیز می‌توانند در ارتقای سلامت روان کارکنان کارخانه مؤثر باشند. به گفته روان­پزشک کارخانه، بیشتر کارکنان از فضای کارخانه راضی هستند؛ البته درصدکمی از نارضایتی در محیط­های کاری طبیعی است، زیرا اگرچه شخصیت نقش چندانی در رضایت شغلی ندارد، در افراد با شخصیت ناراضی ممکن است نارضایتی شغلی نیز وجود داشته باشد (فارنهام5، پتریدس6، جکسون7 وکوتر8، 2002). آمار اعتیاد به مواد مخدر در این کارخانه بسیار پایین است و برای کاهش آن تلاش­های زیادی شده است؛ برای نمونه در این کارخانه اعتیاد نوعی بیماری در نظر گرفته می­شود، بنابراین افراد معتاد اخراج نمی­شوند، بلکه برای درمان ارجاع می‌شوند. موهر9، هی10 و لنکستر11 (2005) بر این باورند که مشاوره روانپزشکی (فردی و گروهی)، پرداخت پاداش برای ترک سیگار و درمان دارویی برای کاهش اعتیاد به نیکوتین، در سازمان­های صنعتی کارآمد است. فعالیت باارزش دیگر در این کارخانه، سرند و بررسی استرس و رضایت­مندی کارکنان است؛ پرسش‌نامه­های مربوط نیز در پرونده­ها موجود است. ابتدای تشکیل درمانگاه در این کارخانه، مراجعه کارکنان وخانواده ایشان به روانپزشک کم ‌و همراه با پنهان­کاری و نگرانی بوده است، ولی با بالارفتن آگاهی و تغییر نگرش آنها در این مورد که مراجعه به روانپزشک، لزوماً به معنی بیماری روانی نیست، در حال حاضر مراجعه به روان­پزشک بسیار زیاد شده است، به‌طوری‌که بیشتر افراد این کارخانه به­صورت ارادی و داوطلبانه، دارای پرونده روانپزشکی هستند. این تغییر نگرش، می‌تواند پیامد آموزش‌ها و کارگاه­های برگزارشده باشد. بر اساس تجربه‌های روانپزشک کارخانه و پرونده‌های بهداشتی کارکنان، شایع‌ترین مشکلات کارکنان و خانواده ایشان در مراجعه به روانپزشک عبارت بوده است از: افسردگی12، مشکل ارتباطی با دیگران (همسر، همکار و...)، اختلال وسواسی اجباری13، مشکل تربیتی فرزند، مشکلات جنسی، استرس و اختلال شخصیت14. یافته‌های پژوهشی نشان داده است شایع‌ترین اختلال روانپزشکی در محیط­های کاری، افسردگی بوده است (روزنشتاک و همکاران، 2005). کارگاه­های برگزارشده برای ارتقای سلامت روان کارکنان، روزهای پنج­شنبه -که کارخانه تعطیل است- برگزار می‌شود. شرکت در این کارگاه­ها اختیاری است و افزون بر اختصاص سرویس رفت و برگشت برای شرکت‌کنندگان، شرکت در این کلاس­ها اضافه‌کاری در نظر گرفته می‌شود. موضوع این کارگاه­ها بیشتر مهارت­های ارتباطی، هم­چنین مهارت­های حل مسأله، مدیریت زمان، مهارت­های فرزندپروری، اضطراب15 و افسردگی است. یافته‌های پژوهشی نشان داده است این نوع کارگاه­ها به کاهش مشکلات ذهنی و روانی مرتبط با کار کمک می‌کند (روزنشتاک و همکاران، 2005؛ روم16، 2007). فضای سبز حیاط کارخانه بسیار جلب توجه می‌کند. به گفته مسئول بهداشت حرفه‌ای کارخانه، سالانه برای زیبا نگهداشتن فضای سبز هزینه زیادی می‌شود، که البته در بهبود روحیه کارکنان مؤثر است. در حیاط کارخانه یک مسجد بزرگ و زیبا وجود دارد، که طبقه بالای آن آمفی‌تئاتر است و سمینارهای علمی، خانوادگی و مراسم مذهبی در آنجا برگزار می‌شود. بدون تردید ایجاد فضای مذهبی و روحانی در این مکان، عامل مهمی در بهبود سلامت جسمانی و روانی کارکنان و خانواده­هاست (کوئینک17، 2004). [1] در خط تولید کارخانه و در قسمت پرس قطعات، سروصدا وجود دارد. با توجه به مدارک کارخانه، سروصدای خط تولید بالاتر از حد مجاز نبود، ولی بیشتر و در برخی موارد، همه کارکنان محافظ گوش18 و درپوش گوش19 در اختیار داشتند، که کاربرد آن هماهنگ با قوانین، اجباری نبود. یافته­های پژوهشی نشان داده است سروصدای زیاد در محیط کار، افزون بر کاهش شنوایی و دیگر مشکلات جسمی، سبب افسردگی و اضطراب نیز می‌شود (روزنشتاک و همکاران، 2005). بررسی­های واحد بهداشت حرفه­ای این کارخانه، شایع­ترین مشکلات پزشکی کار را آلودگی صوتی و پس از آن اختلال­های عضلانی- اسکلتی1 دانسته­اند، ولی با توجه به نظارت سخت‌گیرانه برای استانداردبودن رنگ و لعاب­ها، رعایت امور مربوط به‌ برگه اطلاعات ایمنی مواد2 (MSDS)، کنترل­های مهندسی مانند تهویه­ها و کاربرد ماسک­های تنفسی3 فردی، آلودگی شیمیایی کم است. بررسی فوری کارکنان حادثه­دیده (شغلی و غیرشغلی)، از نظر علل روانی ایجاد حادثه، اثر روان­شناختی حادثه روی فرد و توانایی ادامه کار وی در کارخانه، از اقدامات انجمن ابر است. از دیگر اقدامات این انجمن، فراهم‌آوردن امکان اهدای خون داوطلبانه کارکنان است. یافته­های پژوهشی نشان داده­اند اهدای خون افزون بر سودمندی جسمانی، اثر مفید روانی (مانند تقویت حس نوع­دوستی و هم­دلی) نیز دارد (ون‌جارس‌ولد4 و پول5، 2002). به دلیل تأمین علمی بهداشت روان صنعتی در این کارخانه، پیشنهاد می­شود الگوی به­کاررفته در این کارخانه، در اختیار جامعه علمی و صنعتی کشور قرار گیرد، تا عوامل مخل بهداشت روانی- اجتماعی در محیط­های کاری کنترل شود.

آگاهی و نگرش افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی مراجعه‌کننده به انستیتو روانپزشکی تهران نسبت به ایدز

هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان آگاهی و نگرش بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی (GID) مراجعه­کننده به انستیتو روانپزشکی تهران نسبت به ایدز بود. روش: 58 بیمار مبتلا به اختلال هویت جنسی (41 تبدل­خواه زن به مرد و 17 تبدل­خواه مرد به زن) به روش نمونه­گیری دردسترس به پرسش­نامه تنظیم­شده با توجه به پرسش­نامه پیشنهادی مؤسسه سلامت خانواده پاسخ دادند. داده‌ها به کمک آزمون­های پارامتریک و ناپارامتریک متناسب برای مقایسه گروه­ها (پس از تعیین نوع توزیع با روش­های آماری) تحلیل شدند. یافته­ها: حدود 70% آزمودنی­ها بر این باور بودند که ممکن است یک فرد به­ظاهر سالم نیز به ویروس نقص ایمنی انسانی (HIV) آلوده باشد. تنها پنج نفر (6/8%) خود را در معرض خطر آلودگی با HIV می‌دانستند و در مورد راه‌های انتقال ایدز 70% بر این باور بودند که شانس انتقال ایدز در تماس جنسی مقعدی کمتر از آمیزش واژینال است. نتیجه‌گیری: آزمودنی­ها در مورد عفونت­های آمیزشی، از سطح آگاهی پایینی برخوردار بودند. بنابراین باید به تمامی مبتلایان به GID اطلاعات کافی در مورد ایدز و عفونت­های آمیزشی ارایه شود.

تجربه زنان بستری در بخش روانپزشکی از روابط خانوادگی- زوجی: یک پژوهش کیفی

پژوهش حاضر با هدف توصیف تجربه زنان بستری در بخش روانپزشکی از روابط خانوادگی- زوجی انجام شد. روش: پژوهش کیفی حاضر از روش پدیدارشناسی بهره برد. جامعه پژوهش، زنان بستری در بخش روانپزشکی بیمارستان نور اصفهان بودند. با روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف و تا رسیدن به حد اشباع داده‌ها، تعداد 14 نفر بررسی شدند. داده‌ها با مصاحبه غیرساختاری گردآوری و به روش هفت‌مرحله‌ای کلایزی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: یافته‌ها در 847 کد مفهومی و در نهایت در کدبندی سطح چهارم در دو دسته اصلی قرار گرفتند؛ (1) علل بیماری و عوامل تشدیدکننده آن (رفتار همسر، رفتار خانواده همسر، رفتار آزمودنی، عوامل متفرقه و دوران کودکی و نوجوانی) و 2) واکنش‌های آزمودنی (نسبت به رفتار همسر، نسبت به ادامه زندگی و نسبت به روابط جنسی با همسر). نتیجه‌گیری: زنان در سال‌های زندگی مشترک، تجارب منفی بسیاری را تجربه می‌کنند، که اثر ناخوشایندی بر سلامت روان دارد. توجه به این مسایل و ارایه آموزش به همسران و خانواده‌ها می‌تواند در ارتقای سلامت روانی زنان تأثیر زیادی داشته باشد.

میزان حساسیت سامانه‌های گرایش و بازداری رفتاری در افراد سوءمصرف‌کننده مواد، سیگاری و سالم

هدف پژوهش حاضر بررسی سطح حساسیت سامانه گرایش و بازداری رفتاری، به عنوان یک عامل سبب­ساز احتمالی در گرایش به سوءمصرف مواد بود. بدین­صورت که تفاوت میان سطح حساسیت سیستم فعالیت رفتاری (BAS) و سیستم بازداری رفتاری (BIS) در سه گروه افراد سوءمصرف­کننده مواد و دو گروه گواه سیگاری و بهنجار بررسی شد. روش: در پژوهش علی- مقایسه­ای حاضر سطح حساسیت سامانه­های گرایش و بازداری رفتاری سه گروه افراد سوءمصرف­کننده مواد (43 نفر)، سیگاری (45 نفر) و سالم (55 نفر) با کاربرد مقیاس­های BIS/BAS مقایسه شد. داده­ها به روش خی­دو، تحلیل واریانس یک‌راهه، تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون‌های تعقیبی تحلیل شدند. یافته­ها: نمره­های خرده­مقیاس BAS دو گروه سوءمصرف­کننده مواد و سیگاری بالاتر از نمره­های افراد سالم بود (05/0≥p)، ولی دو گروه سوء­مصرف­کننده مواد و سیگاری تفاوتی از این نظر نداشتند. در خرده‌مقیاس BIS نمره­های گروه سیگاری بالاتر از دو گروه دیگر بود (05/0≥p). نتیجه­گیری: افراد سوءمصرف­کننده مواد و سیگاری نسبت به افراد سالم، BAS حساس­تری دارند و این امر آنها را نسبت به رفتارهای گرایشی مستعد می­کند. این یافته­ها هم­سو با نظریه حساسیت به تقویت گری، مبنی بر رابطه BAS، رفتارهای گرایشی و سوءمصرف مواد است

نقش پیش‌بین خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان و حمایت اجتماعی در خودمدیریتی دیابت قندی

هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش پیش­بین خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان، حمایت اجتماعی و رابطه پزشک- بیمار در خودمدیریتی دیابت قندی بود. روش: 500 (245 مرد و 255 زن) بیمار سرپایی مبتلا به دیابت نوع II مراجعه­کننده به درمانگاه­های بیمارستان شریعتی تهران به‌شیوه در دسترس به مقیاس­های خودمراقبتی دیابت، خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان، حمایت اجتماعی و رابطه پزشک- بیمار پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده­ها به روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه انجام شد. یافته­ها: میان خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان، ارتباط پزشک- بیمار و حمایت اجتماعی با خودمدیریتی دیابت رابطه مثبت و معنادار به­دست آمد (001/0p<). خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان و حمایت اجتماعی توانستند تغییرهای خودمدیریتی دیابت را پیش­بینی کنند (001/0≥p، 310 و 3=df، 326/1=F)، به­طوری­که 89% خودمدیریتی دیابت به­وسیله این سه متغیر تبیین شد. نتیجه­گیری: باور به اثربخشی درمان، حمایت اجتماعی و به­ویژه خودکارآمدی در انجام فعالیت­های خودمدیریتی دیابت مهم هستند و بنابراین تدارک برنامه­های بهبود و تقویت خودکارآمدی، برای ارتقای رفتارهای خودمراقبتی و کاهش آسیب­های همراه دیابت سودمند است.

سازگاری فرهنگی و بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسش‌نامه تجربه مراقبت از بیمار در خانواده بیماران مبتلا به اختلال‌های شدید روانپزشکی

پژوهش حاضر با هدف سازگاری فرهنگی و بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسش­نامه تجربه مراقبت از بیمار (ECI) در خانواده بیماران مبتلا به اختلال­های شدید روانپزشکی انجام شد. روش: پس از برگردان ECI و پشت‌سر گذاشتن مراحلی برای سازگاری فرهنگی، 225 نفر از اعضای خانواده بیماران مبتلا به اختلال‌های شدید روانپزشکی به ECI، پرسش‌نامه سلامت عمومی (GHQ-28) و پرسش­نامه جمعیت‌شناختی پاسخ دادند. پایایی به دو روش دونیمه­سازی و آلفای کرونباخ و روایی به دو صورت هم‌زمان (همبستگی با GHQ-28) و همگرا (همبستگی خرده­مقیاس­ها با هم و با نمره کل) ارزیابی شد. یافته­ها: پایایی با کاربرد ضریب همبستگی اسپیرمن- براون 80/0 و میزان ثبات درونی (آلفای کرونباخ) برای خرده­مقیاس­ها، نمره کل منفی و نمره کل مثبت 90/0-51/0 به­دست آمد. ضریب همبستگی پیرسون میان نمره کل منفی ECI و GHQ-28 نیز 37/0 (01/0p<) بود. نتیجه‌گیری: ECI برای اعضای خانواده بیماران مبتلا به اختلال‌های شدید روانپزشکی روایی و پایایی قابل­قبولی دارد.

تدوین و بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی

تدوین مقیاسی برای سنجش خطرپذیری نوجوانان و تعیین اعتبار و ساختار عاملی آن هدف پژوهش حاضر بود. روش: پس از بررسی ابزارهای این حوزه و درنظرگرفتن شرایط فرهنگی و ویژگی‌های اجتماعی جامعه ایران، مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (IARS)، در 38 گویه تنظیم شد. 1204 دانش­آموز مقطع دبیرستان به روش نمونه‌گیری چندمرحله­ای از مناطق آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند و به IARS پاسخ دادند. داده­ها به روش تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی تحلیل شدند. یافته­ها: تحلیل عاملی اکتشافی با مؤلفه­های اصلی نشان داد که IARS مقیاسی هفت‌بعدی است، که 84/64 درصد واریانس خطرپذیری را تبیین می­کند. میزان آلفای کرونباخ کل مقیاس و خرده‌مقیاس­ها به­ترتیب 94/0 و 93/0-74/0 بود. نتیجه­گیری: ویژگی‌های روان­سنجی IARS مناسب و هماهنگ با شاخص­های فرهنگی جامعه ایران است.

تدوین و بررسی روایی و پایایی مقیاس باورهای مربوط به افسردگی

بر اساس نظریه شناختی بک باورهای هسته­ای ناکارآمد در نتیجه تجربیات دردناک شکل می­گیرند. از طرف دیگر، دوره­های افسردگی نیز تجربه­ای دردناک به‌شمار می­آیند. بنابراین، فرض بر این است که افراد افسرده در نتیجه تجربه دوره‌های مکرر افسردگی، باورهایی را درباره افسردگی و پیامدهای آن تجربه می­کنند. هدف مطالعه حاضر ساخت یک مقیاس برای سنجش باورهای مربوط به افسردگی و بررسی ویژگی­های روانسنجی آن بود. روش: برای انجام پ‍ژوهش حاضر از یک رویکرد سه­مرحله­ای استفاده شد. در مرحله نخست، یک مجموعه ماده تدوین و اعتبار صوری آن توسط یک گروه متمرکز تأیید شد. در مرحله دوم، 698 دانشجوی دانشگاه قزوین به ویراست دوم پرسش­نامه افسردگی بک و مقیاس باورهای مربوط به افسردگی – تنظیم­شده در مرحله پیشین- پاسخ دادند. 433 نفر از آزمودنی­های فوق پس از 14 روز مجدداً مقیاس باورهای مربوط به افسردگی را کامل کردند. در مرحله سوم، برای بررسی روایی افتراقی، 93 آزمودنی در سه گروه افسرده اساسی دارای سابقه عود (34 نفر)، افسرده اساسی بار نخست (29 نفر) و گروه غیر بالینی (30 نفر) قرار گرفتند و پس از شرکت در تکلیف القای خلق افسرده مقیاس باورهای مربوط به افسردگی را کامل کردند. یافته­ها: تحلیل عاملی به روش مؤلفه­های اصلی و روش چرخش واریماکس چهار عامل «عدم کنترل بر افسردگی»، «فاجعه­سازی»، «بی‌ارزشی» و «ناتوانی» را برای مقیاس باورهای مربوط به افسردگی نشان داد. هم‌چنین، مقیاس باورهای مربوط به افسردگی و عامل­های آن از روایی افتراقی، روایی همگرایی، هم‌سانی درونی و پایایی آزمون- بازآزمون رضایت­بخشی برخوردار بودند. نتیجه­گیری: عامل­های ظاهرشده در مقیاس باورهای مربوط به افسردگی مفاهیم مورد بحث در نظریه­های شناختی بک و تیسدل در تبیین عود اختلال افسردگی اساسی را منعکس می­کنند. هم­چنین یافته‌های این مطالعه شواهد اولیه را در مورد روایی و پایایی مطلوب این مقیاس فراهم می­کنند. اما خصوصیات روان‌سنجی این مقیاس باید در مورد افراد مبتلا به سایر اشکال اختلال افسردگی (مانند اختلال افسرده‌خویی) مورد بررسی قرار گیرد.

مقایسه درمان فراشناختی، فلووکسامین و درمان ترکیبی در بهبود راهبردهای کنترل فکر و نشانه‌های توقف در اختلال وسواسی- اجباری

هدف پژوهش حاضر بررسی میزان بهبود راهبردهای کنترل فکر و نشانه­های توقف آداب وسواسی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری (OCD) با درمان فراشناختی در مقایسه با فلووکسامین و درمان ترکیبیِ فراشناختی با فلووکسامین بود. روش: از میان بیماران سرپایی مراجعه‌کننده به کلینیک­های شهر تهران، 21 بیمار مبتلا به OCD انتخاب شده، به­طور تصادفی به یکی از سه گروه درمانی فراشناختی، فلووکسامین (50 تا 300 میلی‌گرم در روز) و ترکیبی اختصاص یافتند. هر سه گروه به مدت 10 هفته مورد درمان قرار گرفتند. آزمودنی­ها پیش و پس از درمان، به پرسش‌نامه‌های کنترل فکر (TCQ) و نشانه­های توقف (SSQ) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده­ها به‌کمک آزمون­های آماری کروسکال­والیس، Uمن­ویتنی و تحلیل کوواریانس یک­طرفه انجام شد. یافته‌ها: درمان فراشناختی و ترکیبی در مقایسه با فلووکسامین منجر به بهبود راهبردهای نگرانی، خودتنبیهی، ارزیابی دوباره و نشانه­های توقف شدند (01/0p<). تفاوت معناداری میان درمان‌های فراشناختی و ترکیبی وجود نداشت. نتیجه‌گیری: درمان‌های فراشناختی و ترکیبی در بهبود راهبردهای کنترل فکر و نشانه­های توقف آداب وسواسی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری مؤثرتر از فلووکسامین (300-50 میلی‌گرم در روز) هستند. افزودن دارو به درمان فراشناختی منجر به بهبود بیشتر بیماران نمی­شود.

روانپزشکی از راه دور و کاربرد آن در ایران

ارایه خدمات بهداشتی و درمانی در جهان، متأثر از پیشرفت­های دهه گذشته در فن­آوری اطلاعات و ارتباطات تغییر و تحولاتی یافته است. یکی از مهم­ترین این پیشرفت­ها، کاربرد پزشکی از راه دور1 است، که به این صورت تعریف شده است: تبادل اطلاعات از راه دور با هدف تسهیل مراقبت بالینی (هرش2 و همکاران، 2006). این دانش در زمینه­های گوناگون به کمک پزشکان و مدیران بهداشتی و درمانی آمده است. افزایش روزافزون واژه­هایی مانند پوست­شناسی از راه دور3، آسیب­شناسی از راه دور4 و قلب­شناسی از راه دور5 نشان­گر کاربرد فن­آوری ارتباطات در زمینه پزشکی است. از موفق­ترین حوزه­های تخصصی پزشکی که پزشکی از راه دور را تجربه کرده، روانپزشکی است، که روانپزشکی از راه دور6 نام گرفته است. روانپزشکی از راه دور به­صورت ارایه مراقبت روان­شناختی و تبادل اطلاعات مراقبت روانی، با هدف فراهم‌آوردن خدمات روانپزشکی در مناطق دورافتاده تعریف شده است (نُرمن7، 2006؛ مک­گینتی8، سعید9، سیمونز10 و یلدیریم11، 2006)، که مانند دیگر شاخه­های پزشکی از راه دور به سه صورت انجام می­شود (هرش و همکاران، 2006): ذخیره و ارسال12، زمان واقعی13 و دورگه14 (ترکیب دو روش پیشین). در روش نخست، انجام مشاوره به­صورت ناهم­زمان انجام می­شود؛ شرح حال بیمار به همراه سایر مدارک لازم، از جمله تست­های آزمایشگاهی و حتی تصاویر و کلیپ­های کوتاه ویدیویی مصاحبه با بیمار، به­وسیله یکی از فن­آوری­های ارتباطی برای پزشک متخصص ارسال می­شود. سپس پزشک متخصص با بررسی اطلاعات، توصیه­هایی برای پزشک عمومی یا فرد ارجاع­دهنده می­فرستد. در روش دوم، مشاوره به­صورت زنده و هم­زمان و به­وسیله سامانه ویدیو- کنفرانس و با خط معمولی تلفن انجام می­شود. در این روش جدا از جنبه مسافت، امکان صحبت پزشک و بیمار با یکدیگر وجود دارد و این امر معمولاً با حضور نفر سوم، که پزشک عمومی یا کارشناس آموزش­دیده است، تسهیل می­شود. در روش سوم که ترکیبی از دو روش پیشین است، پس از ارسال خلاصه­ای از شرح حال بیمار و سایر مدارک برای پزشک متخصص، در صورت نیاز، روش هم­زمان به­کار می­رود (هرش و همکاران، 2006). مزایای روانپزشکی از راه دور در ارایه خدمات روانپزشکی عبارت است از: 1- ارایه مشاوره برای مناطق دوردست، با هدف پیش­گیری از سفرهای غیرضروری (دسوزا15، 2000)، 2- ارایه مشاوره در فوریت­های روانپزشکی (یلولیس16، بورک17، مارکس18، هیلتی19 و شور20، 2008؛ سوروانیمی21، اجانن22 و سانتاماکی23، 2005)، 3- کمک به بیماران درحال مراقبت در خانه که به دلایل گوناگون خروج آنها از خانه برای مراجعه به روانپزشک دشوار است، هم­چنین ارایه خدمت به افراد ساکن در سرای سالمندان (ایکلهیمر24، 2008)، 4- ارایه مشاوره روانپزشکی از راه دور برای کودکان (میرز25، والنتین26 و ملزر27، 2008 )، 5- ارایه مشاوره به افراد زندانی که معمولاً انتقال آنها از زندان به بیمارستان پرهزینه است (آنتوناسی1، بلوچ2، سعید، یلدیریم و تالی3، 2008)، 6- ارایه مشاوره در بلایا، برای پیش­گیری از عوارض اختلال استرس پس­آسیبی4 (فروه5 و همکاران 2007) و 7- آموزش کارکنان سامانه بهداشتی (زفتل6 و همکاران، 2008). به نظر می­رسد به­کارگیری روانپزشکی از راه دور در ایران، مشوق­ها و موانعی پیش­رو دارد؛ برای نمونه تمایل بیشتر متخصصان برای زندگی در شهرهای بزرگ و از سوی دیگر گستردگی جغرافیایی، پراکندگی جمعیتی و وجود مناطق محروم در کشور، هم­چنین وجود زیرساخت­های نسبتاً خوب مخابراتی در کشور، از مشوق­های به­کارگیری روانپزشکی از راه دور است. از سوی دیگر مباحث مربوط به چگونگی پرداخت هزینه­ها به پزشکان متخصص، مسایل مربوط به بیمه، مسایل فرهنگی و موضوع بسیار بااهمیت محرمانه­ماندن و امنیت اطلاعات، از موانع کاربرد این سامانه است (هایلی7، اُهینما8 و روین9، 2009). بنابراین به­نظر می­رسد به بررسی­های گسترده آمادگی­سنجی، نیازسنجی و امکان‌سنجی برای به‌کارگیری فن­آوری­های ارتباطی در ارایه خدمات روانپزشکی در کشور نیاز است. در سال­های پیشین پژوهشگران تلاش کرده­اند با انجام بررسی­های مروری معمولی یا مرور ساخت­یافته، به پرسش­های گوناگون در زمینه روانپزشکی از راه دور پاسخ دهند (هیلر10، گنگور11 و بچلدر12، 2005)، ولی برخی از پرسش­ها هم­چنان باقی مانده است، که به­ویژه برای کشورهای در حال ­توسعه، مانند ایران اهمیت دارد؛ برای نمونه هنوز روشن نیست آیا روانپزشکی از راه دور در کشورهای درحال­توسعه و به­ویژه در کشورهای خاورمیانه چه وضعیتی خواهد داشت؟ از دیدگاه یک روانپزشک یا یک مدیر بهداشتی و درمانی در ایران، که امکان به­کارگیری فن­آوری اطلاعات و ارتباطات برای ارایه مشاوره روانپزشکی از راه دور را بررسی می­کند، پرسش­هایی پیش می­آید که پاسخ آنها در تصمیم­گیری بسیار مؤثر است؛ تفاوت دقت تشخیصی و درمانی در دو روش از راه دور و رودررو13 چه‌قدر است؟ تأثیر مشاوره از راه دور بر هزینه­های سامانه بهداشتی و بیماران چگونه است؟ وضعیت رضایتمندی بیماران و پزشکان چگونه است؟ و.... نگاهی به بررسی­های انجام­شده در این زمینه نشان می­دهد بیشتر پژوهش­ها در کشورهای توسعه­یافته آمریکایی و اروپایی انجام شده است، که شرایط آنها از جنبه­های گوناگون با شرایط کشورهای درحال­توسعه متفاوت و بنابراین تعمیم یافته­ها غیرمنطقی است. بنابراین بررسی وضعیت کنونی روانپزشکی از راه دور در کشورهای خاورمیانه و ایران و ارایه راهکار و پیشنهاد برای به‌کارگرفتن یا نگرفتن این حوزه بسیار مورد نیاز است.

همراهی نشانگان پولند با اختلال درخودماندگی: گزارش موردی

هدف پژوهش حاضر، گزارش مشکلات همراه نشانگان پولند در یک آزمودنی بود. روش: یک پسر پنج­ساله مبتلا به نشانگان پولند مورد بررسی عمیق قرار گرفت. یافته­ها: بررسی سوابق نشان داد آزمودنی افزون بر نشانگان پولند، مشکلات ارتباطی، کلامی و رفتاری زیادی داشته، به­دلیل تحرک زیاد تشخیص اختلال بیش­فعالی- کمبود توجه گرفته و سابقه تشنج هم داشته است. پس از ارزیابی دقیق، تشخیص اختلال درخودماندگی داده شد و برای درمان، افزون بر درمان تشنج و درمان نشانه­ای برخی دیگر از مشکلات، کاردرمانی و گفتاردرمانی نیز تجویز شد. نتیجه­گیری: در مواردی که کودکان با نشانه پرتحرکی مراجعه می­کنند، باید از نظر وجود سایر اختلال­های روانپزشکی نیز مورد ارزیابی دقیق قرار گیرند.

« بعدی  ۲۳۶  ۲۳۵  ۲۳۴  ۲۳۳  ۲۳۲  ۲۳۱  ۲۳۰  ۲۲۹  ۲۲۸  ۲۲۷  ۲۲۶  ۲۲۵  ۲۲۴  ۲۲۳  ۲۲۲  ۲۲۱  ۲۲۰  ۲۱۹  ۲۱۸  ۲۱۷  قبلی »