سازمان به‎مثابۀ ققنوس: تأملی بر زندگی و مرگ سازمان‌های اجتماعی (مورد مطالعه: جهاد سازندگی)

در عصر کنونی، بقا به مهم‎ترین دغدغه و هدف سازمان‌ها تبدیل‎شده و آنها را به سیستم‌هایی منفعلی مبدل ساخته است که خود را با محیط تطبیق می‎دهند تا باقی بمانند. در این نوشتار تلاش شده است با گذر از روش صرفاً استقرایی، ضمن تأمل بر مفهوم مرگ سازمان به‎مثابۀ یک فرصت برای مصرف و تخصیص دوراندیشانه­تر منابع، بر پدیدۀ مرگ برنامه‎ریزی‎شده تأکید شود. در این امتداد، از انگارۀ ققنوس برای ادراک رفتارهای سازمان در مواجهه با مرگ و فرسایش استفاده شده است و قابلیت نسبی آن برای توضیح برخی از وجوه رفتاری و ساختاری سازمان، ارزیابی شده است. روش پژوهش حاضر از نوع تحلیل مضمون است و برای بسط واقع‌انگارانۀ موضوع، روش داستان‌پردازی را به‎کار می‎برد. نتیجۀ پژوهش دال بر آن است که برنامه‌ریزی برای مرگ، راهبردی اثربخش و قابل پیشنهاد به جهاد است تا بتواند در شأن نهادی خود، حیات اجتماعی ایرانیان را به وجهی پایدار و با قالبی جدید، تحت تأثیر قرار دهد.

چکیده های انگلیسی

چکیده های انگلیسی

عوامل مؤثر بر اعتماد به سازمان‌های دولتی شهر تهران

هدف پژوهش حاضر، شناسایی و اولویت‌بندی عوامل مؤثر بر اعتماد به سازمان‌های دولتی شهر تهران است. بدین‌منظور، با مرور ادبیات موضوع، 39 متغیر تأثیرگذار بر اعتماد عمومی شناسایی شد و مبنای تهیة پرسشنامه قرار گرفت. روش تحقیق در این پژوهش، میدانی، کاربردی، اکتشافی و توصیفی است. روایی و قابلیت اعتماد پرسشنامه، با توجه به تهیة پرسشنامه براساس مبانی نظری و اعمال نظرهای اصلاحی صاحب­نظران و مقدار آلفای کرونباخ (925/0) در سطح مناسبی ارزیابی می‌شود. با توجه به نامحدودبودن جامعة آماری و به مفروضة تکنیک تحلیل عاملی، پرسشنامه در بین 303 نفر از اعضای جامعة آماری که مراجعان به دستگاه‌های اجرایی استان تهران بودند، به‌صورت سهمیه‌ای توزیع شد. با به­کارگیری تکنیک تحلیل عاملی اکتشافی و با توجه به درصد واریانس تبیین­شده، متغیرهای فوق در قالب هفت عامل اصلی دسته‌بندی شده‌اند که به­ترتیب اولویت عبارتند از: رضایتمندی شهروندان از عملکرد و خدمات ارائه­شده، کیفیت ارائة خدمات، مشارکت­دادن مراجعان، اعتماد اجتماعی، فساد اداری، سطح آگاهی مراجعان و اطلاع‌رسانی. کلیدواژگان

واکاوی روابط بین تبادل رهبر- عضو (LMX)، فرهنگ یادگیری سازمانی و تعهد سازمانی کارکنان (مورد مطالعه: کارشناسان کشاورزی استان مرکزی)

در پژوهش‌های گذشته، از نظریة تبادل رهبر- عضو (کیفیت LMX) برای تبیین رابطة کارکنان و سرپرستان در جهت کسب دستاوردهای مطلوب سازمانی استفاده شده است، اما به سازوکار این فرایند توجه نشده است. از این­رو، پژوهش حاضر با مطالعة دو متغیر فرهنگ یادگیری در سازمان و نقش این فرهنگ و با استفاده از رویکرد هنجاری، به بررسی اثر کیفیت رابطة LMX، بر این دو بعد پرداخته است. جامعة آماری متشکل از 110 نفر از کارشناسان کشاورزی استان مرکزی است که 86 نفر از آنها به روش دردسترس انتخاب شدند. برای داده‌پردازی، از مدل‌سازی معادله­های ساختاری استفاده شد. سه یافتة اصلی تحقیق نشان داد کیفیت LMX بر فرهنگ یادگیری سازمانی و فرهنگ یادگیری در سازمان بر تعهد سازمانی تأثیر مستقیم دارد و کیفیت LMX اثری غیر مستقیم بر تعهد سازمانی دارد. براساس نتایج پژوهش، کیفیت LMX عامل مهمی در ارتباط­های دوسویه و نشر فرهنگ یادگیری در سازمان است و از این طریق، سبب توسعة تعهد سازمانی کارکنان می‌شود. در انتها با توجه به محدودیت‌های پژوهش، پیشنهادهایی ارائه شده است.

تبیین رابطۀ بین سرمایۀ فکری و بهره‌وری نیروی انسانی با تأکید بر یادگیری سازمانی

بی‌تردید قابلیت‌ و شایستگی‌های ویژة کارکنان، به تحقق اهداف سازمان کمک می‌کند. از این‌رو، سازمان‌ها باید با استفاده از سرمایة فکری، قابلیت یادگیری سازمانی‌شان را افزایش دهند تا امکان بهبود بهره‌وری را فراهم کنند. هدف این پژوهش تبیین تأثیر سرمایة فکری بر بهره‌وری نیروی انسانی با میانجی­گری یادگیری سازمانی است. مطالعات قبلی به‌ندرت ارتباط بین سرمایة فکری و بهره­وری نیروی انسانی را بررسی کرده­اند. علاوه‌براین، اکثر مطالعات تأثیر میانجی یادگیری سازمانی بر بهره­وری نیروی انسانی در بررسی تأثیر سرمایة فکری را نادیده گرفته­اند. پژوهش حاضر به روش توصیفی- همبستگی اجرا شده و از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر قلمرو موضوعی در حیطة منابع انسانی است. همچنین، این پژوهش از پرسشنامه برای بررسی رابطة حاکم بر سرمایة فکری، یادگیری سازمانی و بهره­وری نیروی انسانی استفاده کرده است. نتایج مبتنی بر داده­های تجربی جمع‌آوری‌شده از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. یافته­های پژوهش بیانگر این است که سرمایة فکری تأثیر مثبت معنی‌داری بر بهره­وری نیروی انسانی دارد. همچنین، نتایج بیان می‌کند اگر یادگیری سازمانی به‌عنوان متغیر میانجی درنظر گرفته شود، می­تواند در رابطة بین سرمایة فکری و بهره‌وری نیروی انسانی تأثیر معناداری داشته باشد.

بررسی رابطة رهبری تحول‌‌آفرین و رفتار شهروندی سازمانی، با توجه به نقش مداخله‌‌گر توانمندسازی کارکنان

از آنجاکه منابع انسانی هر سازمان، باارزش‌‌ترین سرمایة آن محسوب می­شوند و نقش تعیین‌‌کننده‌‌ای در اثربخشی آن دارند، مدیران همواره در تلاش برای بهره‌‌گیری بهینه از این منابع بوده‌‌اند. از طرف دیگر، سازمان‌‌ها بدون تمایل افراد به همکاری داوطلبانه و خودجوش، قادر به افزایش اثربخشی و بهبود عملکرد خود نیستند. هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط میان سبک رهبری تحول‌‌آفرین و رفتارهای شهروندی سازمانی با توجه به نقش مداخله‌‌گر متغیر توانمندسازی کارکنان است که در یک نمونة تصادفی ساده، متشکل از 158 نفر از کارکنان اداری شرکت پتروشیمی بندر امام خمینی (ره) انجام شده است. داده‌‌های مربوط به متغیرها از طریق پرسشنامه‌‌هایی به‌‌دست آمده است که روایی آنها به­دلیل استفادة مکرر در پژوهش‌‌های معتبر داخلی و خارجی، از سوی متخصصان و استادان مربوط تأیید شده و پایایی آنها نیز به‌‌وسیلة ضریب آلفای کرونباخ ثابت شده است. نتایج پژوهش نشان می‌‌دهد که بین رهبری تحول‌‌آفرین و توانمندسازی ساختاری و روان‌شناختی کارکنان و نیز رفتار شهروندی سازمانی، رابطة مثبت معناداری وجود دارد. همچنین نقش میانجی متغیر توانمندسازی در رابطة بین رهبری تحول‌‌آفرین و رفتارهای شهروندی سازمانی، به‌‌طور معناداری تأیید شد.

عوامل موفقیت برنامۀ جانشین‌پروری در بخش خصوصی (مورد مطالعه: هلدینگ آلفا)

در این پژوهش ابتدا با روش کیفی، عوامل موفقیت جانشین‌پروری شناسایی شده و سپس با روش کمی در قالب یک مدل اندازه­گیری آزموده شده است. جامعة آماری پژوهش، مجموع مدیران و رؤسای هلدینگ آلفاست و نمونة آماری به‎صورت تصادفی ساده از آن انتخاب شده است. ابزار جمع‎آوری داده‌ها، بررسی ادبیات، مصاحبه و پرسشنامه است و برای بررسی اعتبار و پایایی ابزار کیفی، از روش مثلثی، بررسی‌های اعضا و بررسی زوجی و برای روایی پرسشنامه محتوایی آن از استادان و خبرگان بهره گرفته شده است. پایایی پرسشنامه با پیش‎آزمون بین 28 نفر انجام گرفت و تأیید شد. داده‌های استخراج­شده از 171 پرسشنامه، مبنای آزمون فرضیه‌های کمی پژوهش قرار گرفت و از طریق آزمون تحلیل عاملی- اکتشافی و مدل معادله‌های ساختاری مشخص شد که هفت عامل ساختار سازمانی، حمایت مدیریت ارشد، رویکرد نظام­یافته، تعیین خط مشی، فرهنگ سازمانی، تمایل و انگیزة افراد و اعتماد را می‌توان به عنوان عوامل موفقیت در جانشین‌پروری معرفی کرد و از طریق آنها موفقیت برنامة جانشین‌پروری را اندازه گرفت.

بررسی اثر تنظیم هیجان‌های شناختی بر سلامت ذهنی و عملکرد کارکنان (مورد مطالعه: بخش ستادی گمرک جمهوری اسلامی ایران)

در سال­‌های اخیر، با افزایش سرعت پیشرفت علم و تکنولوژی، ماهیت نقش‌های مورد نیاز شغل‌ها متحول شده و بسیاری از مشاغل، نیازمند فعالیت ذهنی بالا هستند؛ بنابراین، برای اکثر سازمان‌ها سلامت ذهنی و عملکرد بالای کارکنان و عوامل مؤثر بر آنها، از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. این پژوهش به بررسی نقش تنظیم هیجان­های شناختی بر سلامت ذهنی مربوط به کار و رفتار عملکردی کارکنان می‌پردازد. ابزار جمع­آوری اطلاعات در این تحقیق، پرسشنامه بوده است که بین کارکنان بخش ستادی سازمانی دولتی در ایران پخش شده است. از حدود 340 پرسشنامة پخش­شده، 220 پرسشنامه، شاخص اعتبار برای استفاده در این پژوهش را به­دست آورده‌اند. نتایج، بیانگر آن است که راهبرد‌های انطباقی تنظیم هیجان‌های شناختی، موجب افزایش سلامت ذهنی مربوط به کار و رفتار عملکردی کارکنان می‌شود و استفاده از راهبرد‌های غیر انطباقی تنظیم هیجان‌های شناختی از سوی کارکنان، سبب کاهش سلامت ذهنی مربوط به کار می­شود، ولی اثری بر رفتار عملکردی کارکنان ندار

نقش رفتار سازمانی مثبت‌گرا در پیشگیری از آسیب‏های شغلی: بررسی رابطۀ میان سرمایۀ روان‏شناختی و فرسودگی شغلی

فرسودگی شغلی یکی از مهم‏ترین آسیب‏هایی است که در سال‏های اخیر، پس از استرس شغلی، بیشترین توجه محققان حوزة سلامت کاری و شغلی را به خود معطوف ساخته است. اهمیت این آسیب و پیامدهای آن برای فرد و سازمان سبب شده است رویکردهای متعددی برای مواجهه و مقابله با آن طرح شود و درمورد این رویکردها پژوهش­هایی انجام گیرد. یکی از این رویکردها، رفتار سازمانی مثبت­گراست. رفتار سازمانی مثبت­گرا به­عنوان شاخه‏ای از رفتار سازمانی- که در سال­‏های اخیر در زمینة روان‏­شناسی مثبت­گرا مطرح شده- زمینه‏ساز کاهش آسیب‏های شغلی، از ‏جمله فرسودگی شغلی در افراد است. به­همین­منظور، پژوهش حاضر با مدل‌‌سازی رابطة میان این­دو در قالب مدل معادله­های ساختاری، به بررسی ارتباط آنها پرداخته است. نتایج نشان می­دهد میان سرمایة روان‏شناختی، به‌عنوان سازة اصلی رفتار سازمانی مثبت­گرا و فرسودگی شغلی به‌عنوان یک آسیب شغلی، رابطة منفی معناداری وجود دارد. به­علاوه، یافته‏ها نشان می‏دهد از میان ابعاد سرمایة روان‏شناختی، امید بیشترین رابطة منفی را با فرسودگی شغلی دارد.

عوامل تعیین کنندة شکاف دیجیتالی (مطالعة موردی: شهروندان شهر رفسنجان)

در دو دهۀ اخیر، شکاف دیجیتالی به­معنای فاصلة بین افرادی که به رایانه و اینترنت دسترسی دارند و افرادی که از این دسترسی محروم‌اند، به‌‌عنوان یکی از بزرگ‌‌ترین چالش‌های عصر دیجیتال مطرح شده است. با توجه به آثار مخرب اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مترتب بر این نوع نابرابری- که به­زعم بسیاری از صاحب­نظران، عمیق‌تر از نابرابری‌های سنتی است- این تحقیق، با هدف بررسی عوامل مؤثر بر شکاف دیجیتالی در سطح شهروندان شهر رفسنجان انجام شده است. این پژوهش از نظر ماهیت، همبستگی، از نظر هدف، کاربردی و از منظر شیوة گردآوری داده‌ها، توصیفی- پیمایشی است. جامعۀ آماری این پژوهش، مجموعة شهروندان شهر رفسنجان است و در آن، به روش نمونه­گیری خوشه‌ای، وضعیت 501 نفر از شهروندان، به روش مدل­سازی معادله­های ساختاری تحلیل شده است. براساس نتایج، عوامل اقتصادی و زیرساختی، به‌‌‌‌طور مستقیم و عامل فرهنگی، از طریق نقش میانجی دسترسی انگیزشی، بر شکاف دیجیتالی تأثیر می‌گذارند. در مقایسة عوامل مختلف، نقش عامل فرهنگی، مهم‌تر از عوامل اقتصادی و زیرساختی است. تمامی متغیرهای مورد بررسی، 3/55 درصد از تغییرهای دسترسی فیزیکی را تبیین می‌کنند.

پژوهشی دربارة جهت‌گیری تأثیر ساختار سازمانی و راهبردهای رقابتی بر عملکرد سازمان (مورد مطالعه: شرکت‌های مهندسی مشاور)

پژوهش حاضر با استفاده از الگویابی معادله­های ساختاری و با توجه به جهت‌گیری برهم‌کنش ساختار و راهبرد رقابتی شرکت‌های مهندسان مشاور، به­دنبال بررسی رابطة میان ساختار سازمانی، راهبردهای رقابتی و عملکرد سازمان است. این جهت‌گیری با توجه به نوع الگوی مورد نظر (اقتضایی یا مبتنی بر منبع) تعیین می‌شود. جامعة آماری پژوهش، شامل همة متخصصان شرکت‌های مهندسان مشاور در محدودة شهر تهران است. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها، از روش حداقل مجذورات جزئی (PLS) استفاده شد. پس از جمع‌آوری پرسشنامه‌ها، داده‌ها از طریق نرم‌افزار VisualPLS تحلیل شد. یافته‌های آماری نشان می‌دهند که الگوی مبتنی بر منابع، برای بیان روابط بین متغیرهای ساختار، راهبرد رقابتی و عملکرد شرکت، از توان تبیین و توضیح بیشتری برخوردار است؛ بنابراین، می‌توان رویکردهای سنتی را که در آنها، ساختار سازمانی به‌عنوان یک متغیر جانبی و وابسته به راهبرد شرکت درنظر گرفته می‌شد، کمرنگ دانست و به‌جای آنها، دیدگاه جدید مبتنی بر منابع- که ساختار را به‌عنوان یک منبع مهم کسب مزیت رقابتی برای راهبردها درنظر می‌گیرد- در متن قرار داد.

نقش مدیریت دانش در سازمان‌های هولوگرافیک (مورد مطالعه: اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایلام)

هدف این پژوهش، مطالعة مدیریت دانش در سازمان‌های هولوگرافیک است. برای نیل به این هدف، پس از مطالعه و بررسی یافته­های پژوهش‌های پیشین در قالب مبانی تئوریک تحقیق، چارچوب مورد نظر ارائه می‌شود. برای بررسی میدانی، در پژوهش حاضر، از جامعة آماری شامل اساتید دانشگاه علوم پزشکی ایلام (مشتمل بر دانشکده­های زیرمجموعه) استفاده شده است. این پژوهش به­لحاظ هدف، کاربردی و از نظر گردآوری داده‌ها توصیفی- پیمایشی است. ابزار گردآوری اطلاعات علاوه بر مطالعة کتابخانه­ای، پرسشنامة محقق­ساخته است که روایی آن از سوی خبرگان و پایایی آن از طریق روش آلفای کرونباخ تأیید شده است. برای تحلیل ابعاد چارچوب مفهومی از روش تحلیل عاملی تأییدی و به­منظور بررسی میزان روابط میان ابعاد چارچوب تحقیق، از رویکرد مدل­سازی معادله­های ساختاری (SEM) استفاده شده است. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد که بین ابعاد شناسایی­شدة مدیریت دانش و چارچوب و ماهیت هولوگرافیکی سازمان‌، روابط معناداری وجود دارد و الگوی ارائه­شده از برازش قابل قبولی برای تبیین آن برخوردار است.

« بعدی  ۱۷۵  ۱۷۴  ۱۷۳  ۱۷۲  ۱۷۱  ۱۷۰  ۱۶۹  ۱۶۸  ۱۶۷  ۱۶۶  ۱۶۵  ۱۶۴  ۱۶۳  ۱۶۲  ۱۶۱  ۱۶۰  ۱۵۹  ۱۵۸  ۱۵۷  ۱۵۶  قبلی »