رابطه سبک مدیریت مشارکتی با تعهد سازمانی و سلامت روانی دبیران دبیرستان‌ها

این پژوهش با هدف تبیین رابطه سبک مدیریت مشارکتی با تعهد سازمانی و سلامت روانی دبیران دبیرستان­های شهر داراب انجام گرفته است. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری این پژوهش متشکل از تمامی دبیران مدارس متوسطه شهر داراب بود که در سال تحصیلی90-89 مشغول به کار بوده­اند و تعداد آنها250 نفر که همه آنها مورد استفاده قرار گرفته­اند. داده­ها از طریق سه پرسشنامه مدیریت مشارکتی با پایایی 85/ 0، تعهد سازمانی با پایایی90/0 و سلامت روان با پایایی 89/0 جمع آوری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از آمار استنباطی و توصیفی استفاده شده است که در سطح آمار استنباطی از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شده که پس از تجزیه و تحلیل داده­ها، نتایج نشان داد که بین سبک مدیریت مشارکتی با تعهد سازمانی و سلامت روان رابطه مثبت معناداری وجود دارد. از بین ابعاد سبک مدیریت مشارکتی (تصمیم گیری، ارتباطات، رهبری، ساختار و کنترل)، مولفه تصمیم­گیری معنادار بوده و پیش بینی کننده تعهد سازمانی و سلامت روان می­باشد.

تاثیر دوره آموزش پژوهش در عمل در بهبود فرآیند یاددهی-یادگیری معلمان دوره ابتدایی شهر تهران

از آنجا که کیفیت نظام­های آموزش و پرورش هر کشور وابسته به کیفیت معلمان آن است، بنابراین ارتقای دانش، مهارت­ها و نگرش­های معلمان در این زمینه نقش بسیار اساسی دارد. هدف از این پژوهش، مشخص کردن تاثیر دوره آموزش پژوهش در عمل در بهبود فرآیند یاددهی- یادگیری است. نوع این پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه­ای است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مدارس ابتدایی شهر تهران است که در آن معلمان پژوهنده حضور دارند. نمونه آماری گروه اول پژوهش (گروه آموزش ندیده) عبارت است از تعداد120 نفر از معلمان مقطع ابتدایی شهر تهران است که به­گونه تصادفی ساده به نسبت تعداد معلمان آموزش دیده موجود در هر مدرسه­ی ابتدایی شهر تهران انتخاب شدند نمونه آماری گروه دوم پژوهش (گروه معلمان آموزش دیده) شامل تعداد 120 نفر از معلمان ابتدایی شرکت کننده در دوره­ی آموزش اقدام پژوهی شهر تهران در سال تحصیلی 87-86 است به عبارت دیگر نمونه آماری گروه دوم پژوهش با جامعه آماری پژوهش برابر است. به نمونه آماری گروه دوم پژوهش پرسشنامه­ای شامل50 پرسش بسته و 2 پرسش باز ارائه شد. به نمونه­ی آماری گروه دوم پژوهش همان پرسشنامه بدون سوالات باز ارائه شد. برای سنجش دقیق­تر متغیرهای وابسته پژوهش از نمونه آماری گروه دوم پژوهش مصاحبه به عمل آورده شد و یافته­های پژوهشی (اسناد و مدارک مورد توصیف قرار گرفت. در پایان عملکرد دو گروه مورد سنجش و مقایسه قرارگرفت. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از روش­های آمار توصیفی نظیر تهیه جداول، فراوانی­ها، درصد، نمودار، میانگین، انحراف معیار و آمار استنباطی نظیر آزمون t استورنت، آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون شفه صورت گرفت. عملیات پردازش توسط نرم افزار SPSS انجام شد. بعد از تجزیه و تحلیل داده­های پرسشنامه، مصاحبه، اسناد و مدارک مشخص گردیده است که آموزش اقدام پژوهی در بکارگیری وسایل آموزشی در فرآیند یاددهی-یادگیری تاثیر معناداری داشته است. به عبارت دیگر با 95% اطمینان می­توان گفت که آموزش اقدام پژوهی در به کارگیری وسایل آموزشی در فرایند یاددهی- یادگیری تاثیر معناداری داشته است. اما آموزش اقدام پژوهی بر متغیرهای وابسته­ی دیگر پژوهش از قبیل ارتقای سطح دانش و معلومات معلمان، مشارکت معلمان، مشارکت دانش آموزان، بکارگیری روش­های تدریس موثر برای حل مسایل آموزشی و تربیتی تاثیر معناداری نداشته است به عبارت دیگر دوره­ی پژوهش در عمل در بهبود فرایند یاددهی یادگیری معلمان تاثیر معنادار نداشته است.

رابطه‌ی بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری و تعیین سهم هر یک از مؤلفه‌ها

این پژوهش به بررسی رابطه فرهنگ سازمانی با مدیریت دانش در دانشگاه آزاد اسلامی و تعیین سهم هر یک از چهار مؤلفه، سازگاری، مشارکت، انعطاف­پذیری و رسالت سازمانی در مدیریت دانش پرداخته است. روش مورد استفاده توصیفی از نوع همبستگی است و اطلاعات مورد نیاز از طریق دو پرسشنامه فرهنگ سازمانی با اعتبار 87/0 و مدیریت دانش با اعتبار 89/0 جمع­آوری شده است. جامعه آماری کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری بوده که از این تعداد 162 نفر بر اساس جدول کرجیسی و مورگان به روش تصادفی ساده انتخاب شده­اند، نتایج پژوهش نشان داده است که بین دو متغیر اصلی فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش 77/0 همبستگی وجود دارد، هم­چنین بین مؤلفه­های فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش به ترتیب مشارکت سازمانی (60/0)، انعطاف­پذیری سازمانی (75/0)، رسالت سازمانی (69/0) و سازگاری سازمانی (49/0) همبستگی مشاهده شد و معادله رگرسیون سهم هر یک از مؤلفه­های فرهنگ سازمانی در مدیریت دانش را به ترتیب انعطاف پذیری سازمانی (57/0)، رسالت سازمانی (5/0)، سازگاری سازمانی (4/0) و مشارکت سازمانی (2/0) نشان داد

رابطه بین هوش اجتماعی و رفتار مدنی– تحصیلی با اثربخشی آموزشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بوعلی سینا همدان

هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه بین رفتار مدنی– تحصیلی و هوش اجتماعی با اثربخشی آموزشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بوعلی سینا همدان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی (2702) نفر تشکیل دادند که با استفاده از نمونه گیری طبقه­ای تصادفی تعداد 336 نفر به عنوان نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران انتخاب شدند. برای گردآوری داده­ها از سه پرسشنامه: هوش اجتماعی، رفتارمدنی- تحصیلی و پرسشنامه اثربخشی آموزشی استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t برای گروه­های مستقل و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که: وضعیت هوش اجتماعی پایین­تر از سطح متوسط است، اما رفتار مدنی- تحصیلی و اثربخشی آموزشی دانشجویان بالاتر از سطح متوسط می­باشد. ضریب همبستگی پیرسون نشان دادکه بین هوش اجتماعی و رفتار مدنی- تحصیلی با اثربخشی آموزشی رابطه مثبت و معناداری در حد متوسط وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه بیانگر آن شد که از بین مؤلفه­های هوش اجتماعی، مولفه­های پردازش اطلاعات و آگاهی­های اجتماعی در پیش­بینی اثربخشی آموزشی مؤثر هستند. هم­چنین از بین مؤلفه­های رفتار مدنی- تحصیلی، مؤلفه­های پایبندی به قواعد و برقراری روابط صمیمانه بیش­ترین تأثیر را در پیش بینی اثربخشی آموزشی دارند.

تاثیر آموزش مهارت تریز در تقویت روحیه کارآفرینی

این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش تریز بر تقویت روحیه کارآفرینی کارکنان و مدیران واحدهای فناور پارک علم و فناوری و مرکز رشد دانشگاه سمنان (جامعه آماری 112 نفر) انجام شد. روش پژوهش شبه آزمایشی بوده است. در مجموع 70 نفر به صورت نمونه در دسترس، بر حسب حضور یا عدم حضور در کارگاه آموزش تریز در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. کارگاه آموزش تریز به مدت 16ساعت برای گروه آزمایش برگزار شد. اطلاعات، با استفاده از پرسشنامه استاندارد سنجش روحیه کارآفرینی (samadaghaei,2006)، جمع آوری شد. بعد از گردآوری داده­ها و تجزیه و تحلیل آماری با مقایسه گروه آزمایش و کنترل مشخص شد که، آموزش تریز، بر خلاقیت، استقلال­طلبی، و روحیه کارآفرینی (نمره کل) مدیران و کارکنان تاثیر دارد. هم­چنین آموزش تریز بر مخاطره­پذیری مدیران، و مرکز کنترل و تحمل ابهام کارکنان نیز تاثیر دارد. با توجه به نتایج پژوهش اخیر می­توان دریافت که با آموزش تریز می­توان روحیه کارآفرینی را در کارآفرینان تقویت کرد. کلیدواژگان

بررسی روش‌ها و ابزارهای آموزش مجازی به‌منظور ارتقاء کیفیت آموزش از دیدگاه اساتید دانشگاه آزاد واحد خدابنده

هدف از این پژوهش، بررسی روش­ها و ابزارهای بکارگیری آموزش مجازی به­منظور ارتقاء کیفیت آموزش از دیدگاه اساتید دانشگاه آزاد اسلامی واحد خدابنده و ارائه زیرساخت­های پیشنهادی موردنیاز، می­باشد. روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی اساتید هیات علمی تمام وقت یا پاره وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد خدابنده شامل36 نفر می­باشد. نمونه آماری اساتید به علت محدود بودن آنها برابر با جامعه آماری آنها می­باشد. ابزار جمع­آوری داده­ها، پرسش­نامه محقق ساخته بود، که پس از محاسبه روایی و پایایی، بین افراد نمونه گردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو سطح توصیفی و استنباطی صورت گرفت. نتایج نشان دادند که میان ابزارها و روش­های گوناگون بکارگیری آموزش مجازی با ارتقاء کیفیت آموزش ارتباط معنی­دار مثبتی وجود دارد. هم­چنین یافته­ها مشخص کردند که هیچ­گونه رابطه معنی­داری بین متغیرهای سن، جنسیت، رشته، مقطع و سابقه تدریس اساتید با نمره کلی پرسشنامه وجود ندارد. به عنوان نتیجه کلی، پیاده سازی و بکارگیری روش­ها و ابزارهای آموزش مجازی درکنار فرایند تدریس می­تواند به عنوان یک ابزار کار آمد، به اساتید در ارتقاء کیفیت آموزش یاری رساند.

تحلیلی بر وضعیت ابعاد مدیریت دانش در نهادهای آموزش عالی و بررسی رابطه آن با نوآوری

در تغییرات سریع امروزی سازمان­هایی موفق خواهند بود که بتوانند خود را با این تغییرات انطباق داده و از قدرت نوآوری لازم برخوردار باشند. در دانشگاه­ها و نهادهای آموزش عالی نیز نوآوری و خلاقیت از اهمیت والایی برخوردار است. بنابراین، جهت تحقق این هدف، این نهادها باید در زمینه اشاعه، نشر دانش و انتقال آن به جامعه و نسل­های جوان بیش از پیش تلاش و کوشش کنند. با توجه به اهمیت نوآوری در نهادهای آموزش عالی این پژوهش تلاش دارد تا اثر ابعاد مدیریت دانش را بر نوآوری مورد بررسی قرار دهد. بدین منظور، ادبیات و پیشینه پژوهش مورد بازبینی قرار گرفته و پس از مصاحبه با خبرگان، ابعاد فرایندی و زیرساختی مدیریت دانش شناسایی و ضمن ارزیابی ابعاد فوق در دانشگاه یزد اثر هر یک از آنها بر نوآوری فنی و اجرایی بررسی شد. این پژوهش، توصیفی- همبستگی و از نوع کاربردی می­باشد. جامعه آماری شامل اعضای هیئت علمی دانشگاه یزد می­باشند. نمونه‌گیری در این پژوهش با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای انجام گرفته است. نتایج آزمون فرضیه­های پژوهش نشان داد که بین تمامی ابعاد زیرساختی (فناوری، ساختار و فرهنگ) و فرایندی مدیریت دانش (خلق دانش، تسخیر دانش، ذخیره دانش و ...) با نوآوری (فنی و اجرایی)‌ رابطه معنی­داری وجود داد. علاوه بر این نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از بین ابعاد فوق، فرهنگ و فناوری بیش­ترین تاثیر را بر توسعه نوآوری دارند. این درحالی است که وضعیت ابعاد مذکور در دانشگاه یزد نامطلوب می­باشد

رابطه‌ی هوش معنوی با کیفیت زندگی کاری و بلوغ معلمان ابتدایی ناحیه2 شهر شیراز

هدف از این پژوهش، بررسی رابطه­ی هوش معنوی با کیفیت زندگی کاری و بلوغ معلمان ابتدایی شهر شیراز بود، پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری و تحلیل داده­ها‌، توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش عبارت از تمامی معلمان ابتدایی ناحیه 2 شهر شیراز بود که در سال تحصیلی (2013-2012) در120 دبستان این ناحیه به کار اشتغال داشتند (1288 نفر). بر اساس جدول مورگان و با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای، نمونه­ای با حجم 305 نفر انتخاب شد. به ‌منظور گردآوری داده­ها از پرسشنامه بلوغ کارکنان، پرسشنامه کیفیت زندگی کاری و پرسشنامه هوش معنوی استفاده شد. روایی پرسشنامه‌ها با استفاده از روایی محتوایی و پایایی آنها از طریق ضریب آلفای کرونباخ بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون کلموگروف- اسمیرنوف، آزمون t تک‌ نمونه‌ای، آزمون همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون چندگانه (به ‌شیوه هم ‌زمان) استفاده شد. نتایج نشان داد، میزان هوش معنوی و بلوغ معلمان ابتدایی شهر شیراز از سطح متوسط بالاتر است و کیفیت زندگی کاری آنان نیز در سطح متوسط به بالا می­باشد. هم­چنین یافته­ها نشان داد بین هوش معنوی و مولفه­های آن (زندگی معنوی با اتکا به هسته درونی و درک و ارتباط با سرچشمه هستی) با کیفیت زندگی کاری و ابعاد آن و بلوغ معلمان و ابعاد آن رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. هم­چنین هوش معنوی و مولفه­های آن (زندگی معنوی با اتکا به هسته درونی و درک و ارتباط با سرچشمه هستی) پیش بینی کننده­ی معنادار کیفیت زندگی کاری و بلوغ معلمان می­باشند.

عوامل تاثیرگذار بر بیگانگی از کار، روابط و راهکارها

هدف از این پژوهش، تبیین عوامل موثر بر بیگانگی از کار در بین مدرسین دانشکده و آموزشکده­های فنی حرفه­ای است که، به کاهش شکاف مطالعاتی ایجاد شده کمک کند. در این پژوهش نوع روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی از نوع علی است. به دلیل فقدان یک ساختار جامع برای درک بیگانگی از کار، عوامل متعددی همچون ویژگی­های ساختاری تمرکز و رسمیت، ویژگی­های کاری استقلال، تنوع شغلی، جو چالش و خلاقیت، معنادار بودن کار، خود بیانگری یا اظهار وجود، کیفیت روابط کاری و درک عدالت با ابعاد رویه­ای و توزیعی به عنوان عوامل تبیین کننده­ی بیگانگی از کار با استفاده از مدل­سازی معادلات ساختاری مورد پژوهش قرار گرفته­اند. ابزار جمع­آوری داده­ها، پرسشنامه است. جامعه آماری این پژوهش، مدرسین دانشکده و آموزشکده­های فنی­حرفه­ای استان گیلان با مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا 492 نفر است که 436 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده­اند. برای جمع آوری داده­ها جهت آزمون فرضیات، از پرسشنامه­ای استفاده شده که توسط نیر و وهرا (2010)، برای سنجش این متغیرها تدوین شده است. برای تحلیل داده­ها از مدل معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان می­دهد که بیگانگی از کار در بین این نمونه وجود دارد، اما میانگین میزان بیگانگی از کار، کمتر از میانگین مورد انتظار است و مهم­ترین و مؤثرترین عوامل پیش بینی کننده­ی بیگانگی از کار در این نمونه به ترتیب عدم درک معنای کار و پس از آن عدم قابلیت کار برای خود بیانگری یا اظهار وجود، مناسب نبودن جو چالش و خلاقیت در محیط کار، کیفیت پایین روابط کاری و ویژگی ساختاری تمرکز در سازمان است.

رابطه فرهنگ سازمانی با خلاقیت و تغییر سازمانی در بین مدیران مدارس ابتدایی ناحیه یک شیراز

هدف اصلی این پژوهش ارتباط فرهنگ سازمانی با خلاقیت و تغییرونوآوری در بین مدیران مدارس ابتدایی شهر شیراز بوده است. این مطالعه از نوع مطالعات همبستگی بود و جامعه آماری را مدیران مدارس ابتدایی ناحیه یک شیراز تشکیل داده است. از این تعداد ٨٠ نفر (٤٠ آموزشگاه دخترانه و٤٠ آموزشگاه پسرانه) به روش نمونه­گیری تصادفی ساده انتخاب شده است. ابزار گردآوری داده­ها، پرسشنامه بود. پرسشنامه مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسش­نامه خلاقیت تورنس (١٩٩٠)، پرسشنامه فرهنگ سازمانی هافستد (٢٠٠١) و پرسش­نامه تغییرونوآوری نامدار (١٣٨٢) بود که روایی و پایایی آنها مورد تایید قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد: بین ابعاد فرهنگ سازمانی و خلاقیت رابطه معنی­داری وجود دارد و از بین ابعاد فرهنگ سازمانی، ابعاد ریسک­پذیری، فردگرایی و مردسالاری قدرت پیش­بینی خلاقیت مدیران را دارا می­باشد. بین ابعاد فرهنگ سازمانی و تغییرونوآوری رابطه معنی­داری وجود دارد و از بین ابعاد فرهنگ سازمانی، ابعاد ریسک­پذیری و مرد سالاری قدرت پیش­بینی خلاقیت مدیران را دارا می­باشد. خلاقیت مدیران زن بیش­تر از مدیران مرد می­باشد

رابطه‌ی توانمندسازهای تعالی سازمانی و قابلیت‌های چابکی سازمانی در دانشگاه‌های دولتی شهر اصفهان

هدف از این پژوهش، بررسی رابطه­ی توانمندسازهای تعالی سازمانی و قابلیت­های چابکی سازمانی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی اعضای هیات علمی دانشگاه­های دولتی شهر اصفهان به تعداد 1745 نفر بوده که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه­ای متناسب با حجم جامعه آماری312 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده و ابزارهای مورد استفاده در پژوهش، پرسشنامه استاندارد EFQM(2010) با 25 پرسش و ضریب پایایی 93/0 و پرسشنامه­ی محقق ساخته چابکی سازمانی بر اساس نظریه ژانگ و شریفی (2000) با 25 پرسش و ضریب پایایی92/0 بود. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، ضریب همبستگی چندگانه و رگرسیون گام به گام صورت گرفت. نتایج نشان داد بین توانمندسازهای تعالی سازمانی و قابلیت­های چابکی سازمانی و ابعاد آن رابطه معنی­دار وجود دارد و بهترین پیش بینی کننده قابلیت­های چابکی سازمانی به ترتیب کارکنان، فرایندها، محصولات و خدمات، رهبری، شرکاء و منابع و استراتژی می­باشد. کلیدواژگان

ذهنیت فلسفی مدیران مدارس متوسطه آمل در ارتباط با روحیۀ دبیران در پذیرش الگوی مدیریت آموزش علوم

این پژوهش، با هدف «بررسی رابطۀ ذهنیت فلسفی مدیران مدارس با روحیۀ دبیران در مدارس متوسطة پسرانة آمل برای پذیرش الگوی مدیریت آموزش علوم» به روش توصیفی- همبستگی در سال تحصیلی92-91 صورت گرفته است. در واقع هدف اصلی بررسی اهمیت الگوی مدیریت آموزش علوم با توجه به بعد پذیرش آن توسط دبیران و اهمیت داشتن ذهنیت فلسفی مدیران برای حمایت و ایجاد این روحیه پذیرش است. جامعة آماری پژوهش850 نفر از معلمان و 86 مدیر آموزش و پرورش شهر آمل بوده، که تعداد 270 معلم و 60 مدیر بر اساس جدول مورگان انتخاب شدند (936). ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامة ذهنیت فلسفی رجایی­پور و سیف­ هاشمی (1382) و هم­چنین پرسشنامة محقق ساختة روحیة دبیران برای پذیرش الگوی مدیریت آموزش علوم می­باشند که پایایی آنها از راه ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 81/. و 78/. بدست آمد. جهت تحلیل داده­ها از آزمون­های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده گردید. نتایج آزمون همبستگی پیرسون حاکی از آن است که بین ذهنیت فلسفی مدیران با روحیۀ الگوپذیری دبیران هم­چنین بین مؤلفه­های جامعیت، تعمق و انعطاف­پذیری مدیران با روحیۀ الگوپذیری دبیران رابطة مثبت و معنی­داری وجود دارد. سرانجام نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از آن بود که بعد جامعیت با ضریب بتای 43/0 سهم معناداری در پیش­بینی روحیة الگوپذیری دبیران دارد.

« بعدی  ۸۷  ۸۶  ۸۵  ۸۴  ۸۳  ۸۲  ۸۱  ۸۰  ۷۹  ۷۸  ۷۷  ۷۶  ۷۵  ۷۴  ۷۳  ۷۲  ۷۱  ۷۰  ۶۹  ۶۸  قبلی »