رابطه بین فرهنگ سازمانی مدرسه و تعهد سازمانی دبیران دوره متوسطه

این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی مدرسه و تعهد سازمانی دبیران دوره متوسطه شهرستان ورامین انجام شده است. این پژوهش بر اساس هدف از نوع کاربردی است و با توجه به روش گردآوری داده‌ها از جمله تحقیقات توصیفی و از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری این پژوهش مشتمل بر دبیران زن و مرد دوره متوسطه شهرستان ورامین به تعداد 415 نفر می‌باشد که از این تعداد 201 نفر به عنوان نمونه مورد مطالعه از طریق روش نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب شده‌اند. در این پژوهش برای اندازه‌گیری متغیر فرهنگ سازمانی از پرسشنامه فرهنگ سازمانی تهیه شده توسط حسینی (1384) و برای سنجش تعهد سازمانی از پرسشنامه تعهد سازمانی مودی، استیرز و پورتر (1979) استفاده شده است. برای تحلیل داده­ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. نتایج تجزیه و تحلیل داده‌ها نشان داد که به طور کلی بین فرهنگ سازمانی مدرسه و تعهد سازمانی دبیران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. هم­چنین تحلیل روابط بین هر یک از مؤلفه‌های فرهنگ سازمانی با تعهد سازمانی نشان داد که بین تک تک مؤلفه‌های ده‌گانه فرهنگ سازمانی با تعهد سازمانی دبیران هم رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.

رابطه بین تیپ شخصیتی درونگرایی- برونگرایی با میزان رضایت شغلی و تعهد سازمانی معلمان

هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین تیپ شخصیتی درونگرایی- برونگرایی با میزان رضایت شغلی و تعهد سازمانی معلمان اداره آموزش و پرورش شهرستان دلفان بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. در این پژوهش جامعه آماری شامل معلمان اداره آموزش و پرورش شهرستان دلفان بوده­اند که در زمان انجام پژوهش تعداد آنها 1800 نفر بوده است. از جامعه آماری مورد مطالعه تعداد 316 نفر به عنوان حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان به روش نمونه گیری تصادفی طبقه­ای انتخاب شده­اند. برای سنجش متغیرها از پرسشنامه­های شخصیت 16 عاملی آیزنک، رضایت شغلی مینه سوتا و تعهد سازمانی آلن و مایر استفاده شده است. نتایج نشان داد که بین تیپ شخصیتی درونگرایی و رضایت شغلی و بین تیپ شخصیتی برونگرایی و تعهد سازمانی همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد، اما بین تیپ شخصیتی برونگرایی و رضایت شغلی همبستگی منفی و معنادار وجود دارد. هم­چنین نتایج نشان داد که بین تیپ شخصیتی درون­گرایی و تعهد سازمانی رابطه­ای وجود ندارد و بین زنان و مردان از لحاظ تیپ شخصیتی درون­گرایی و برون­گرایی تفاوتی وجود ندارد.

ارائه الگوی توانمندسازی مدیران واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران (منطقه سه)

این پژوهش با هدف ارائه الگویی جهت توانمندسازی مدیران واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران (منطقه سه) انجام شده است. روش پژوهش توصیفی زمینه­یابی بوده است. جامعه آماری آن را رؤسا و معاونین واحدها، رؤسا و معاونین دانشکده ها، مدیران گروه ها، مدیران و مسئوولین ادارات دانشکده­ها (مسوولین امور اداری، آموزشی و پژوهشی) در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران (منطقه سه) در سال تحصیلی92-1391 که 750 نفر در 17 واحد دانشگاه­های آزاد اسلامی استان مازندران (منطقه سه) با درجات دانشگاهی مختلف بودند، تشکیل داد. نمونه، شامل کلیه رؤسا و معاونین واحدها، رؤسا و معاونین دانشکده­ها، مدیران گروه­ها، مدیران و مسوولین ادارات دانشکده­ها در 6 واحد دانشگاهی چالوس، ساری، نور، نکا، بهشهر و محمودآباد بود. حجم نمونه نیز بر اساس فرمول کوکران و مطابق جدول کرجسی و مورگان 253 نفر (216 نفر مرد و 37 نفر زن) انتخاب گردید. روش نمونه گیری، تصادفی طبقه­ای بود. برای گردآوری داده­ها نیز از روش کتابخانه­ای و میدانی استفاده شد. در روش میدانی، پرسشنامه بسته پاسخ با 100 گویه در مقیاس پنج گزینه­ای لیکرت تنظیم گردید که مؤلفه­های توانمندسازی مدیران را مورد سنجش و اندازه گیری قرار داد. داده­های جمع آوری شده نیز در محیط SPSS طبقه بندی و میزان ضریب اعتماد با روش آلفای کرونباخ برای این ابزار محاسبه گردید. برای ارائه الگو از نرم افزار مدل سازی LISREL در قالب توصیف و تحلیل، ارائه گردیده است. بنابراین با توجه به نتایج به دست آمده و تأیید آن توسط تحقیقات قبلی و نظریه­های موجود، می­توان نتیجه گرفت که چارچوب ارائه شده از پشتوانۀ نظری، تجربی و اعتبار کافی برخوردار است و اجرای آن، به منظور توانمندسازی مدیران واحدهای دانشگاهی پیشنهاد می­گردد.

الگوی روابط بین قابلیت یادگیری سازمانی و هوش سازمانی با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان دانشگاه

این پژوهش به بررسی «الگوی روابط بین قابلیت یادگیری سازمانی و هوش سازمانی با رفتار شهروندی سازمانی در بین کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان (اصفهان)» پرداخته است. روش پژوهش همبستگی علّی مدل معادلات ساختاری است. جامعه مورد مطالعه، کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان (اصفهان) به تعداد 321 نفر بودند که با استفاده از جدول نمونه‏گیری کرجسی و مورگان (1970) تعداد 176 نفر با روش نمونه‏گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. ابزارهای اندازه‏گیری پرسشنامه‏های قابلیت یادگیری سازمانی چیوا و همکاران (2007)، هوش سازمانی آلبرخت (2003) و رفتار شهروندی سازمانی کرنودل (2007) بودند. نتایج پژوهش نشان داد بین قابلیت یادگیری سازمانی و مؤلفه‏های آن با رفتار شهروندی سازمانی و هم­چنین بین هوش سازمانی و مؤلفه‏های آن با رفتار شهروندی سازمانی رابطه معنادار وجود دارد. نتایج مدل­سازی معادله ساختاری نشان داد که قابلیت یادگیری سازمانی بر هوش سازمانی اثر مستقیم و بر رفتار شهروندی سازمانی اثر غیر مستقیم داشته است.

آسیب‌شناسی برنامه درسی آموزش زبان انگلیسی از دیدگاه معلمان و دانش آموزان دوره متوسطه

هدف این تحقیق آسیب شناسی برنامه درسی آموزش زبان انگلیسی در مقطع متوسطه شهر بوشهر بوده است. این پژوهش، تحقیق توصیفی (غیر آزمایشی) از نوع پیمایشی است و جامعه آماری آن شامل کلیه دبیران زبان انگلیسی و دانش آموزان مدارس دولتی دوره متوسطه شهر بوشهر درسال تحصیلی90-91 بوده­اند. حجم نمونه برابر 343 دانش آموز دختر بوده است که از طریق فرمول کوکران و به صورت تصادفی طبقه­ای با توجه به پایه­های تحصیلی از بین 3187 و هم­چنین 27 نفر از دبیران زبان انگلیسی است که شامل کل جامعه آماری دبیران می باشد. جمع­آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته صورت گرفت. نتایج حاصل از تحلیل عاملی و آزمونt نشان داد که عوامل آموزشی شامل (استفاده از الگوها و روش‌های تدریس نامناسب، عدم وجود امکانات و تسهیلات لازم، رویکردهای ارزشیابی غیرمعقول برنامه آموزش زبان انگلیسی و فقدان نگاه کاربردی به یادگیری درس زبان انگلیسی) و عوامل برنامه درسی تحت عنوان، (نبود پیش زمینه فرهنگی، ناتوانی در استفاده از روش‌های جدید و مدرن آموزش زبان انگلیسی، استفاده از متون و محتوای نامانوس و کم بودن تعداد ساعات آموزش زبان انگلیسی) از مهم­ترین آسیب­های برنامه درسی مورد مطالعه می‌باشند. بنابراین مشخص می‌شود که این هشت آسیب عوامل آسیب­زای نظام آموزشی زبان انگلیسی در ایران و برای ارتقای وضعیت آموزش زبان انگلیسی در مدارس باید به اینها توجه شود.

رابطه کمال‌گرایی، جهت‌گزینی هدف و عملکرد تحصیلی با فرسودگی تحصیلی

هدف از این پژوهش، بررسی رابطه کمال‌گرایی، جهت‌گزینی هدف و عملکرد تحصیلی با فرسودگی تحصیلی بود. روش پ‍ژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری، دانشجویان دختر و پسر دانشگاه محقق اردبیلی در سال 1390 به تعداد 8000 نفر بود. از میان این تعداد نمونه‌ای به حجم110 نفر به روش نمونه‌گیری تصادفی چندمرحله‌ای انتخاب شد. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه‌های فرسودگی تحصیلی برسو، کمال‌گرایی تری– شورت و جهت‌گزینی هدف پیشرفت الیوت و مک گریگوری جمع­آوری شد. داده­ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به روش گام به گام تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاصل نشان می‌دهد کمال‌گرایی، جهت‌گزینی هدف تسلط و عملکرد تحصیلی پیش‌بین معنی­دار فرسودگی تحصیلی است. عملکرد تحصیلی، جهت‌گزینی هدف تسلط و کمال‌گرایی مثبت به طور منفی و معنی‌دار و کمال‌گرایی منفی به طور مثبت معنی‌دار پیش‌بین فرسودگی تحصیلی است. کلیدواژگان

رابطه بین توانمندسازی و کیفیت زندگی کاری با فرسودگی شغلی در کارکنان سازمان آموزش و پرورش

هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین توانمندسازی و کیفیت زندگی کاری با فرسودگی شغلی در کارکنان سازمان آموزش و پرورش شهر تهران است. جامعه آماری این پژوهش عبارت از کلیه کارکنان سازمان آموزش و پرورش شهر تهران که در سال 2010 در این سازمان مشغول به خدمت هستند. تعیین حجم براساس جدول مورگان از 1027 نفر کارکنان این سازمان که 613 نفر مرد و 414 نفر زن بودند با استفاده از روش تصادفی ساده ابتداد 260 نفر انتخاب شدند که پس از کنار گذاشتن پرسشنامه­های ناقص در مجموعه تعداد 250 نفر از کارکنان این سازمان به عنوان نمونه برای پژوهش حاضر انتخاب شدند. پژوه حاضر با توجه به هدف از نوع مطالعات کاربردی و از لحاظ شیوه جمع آوری داده­ها و تحلیل آنها؛ روش مورد استفاده روش توصیفی و از نوع طرح­های همبستگی است. ابزارهای اندازه­گیری پرسشنامه خصوصیات جمعیت شناختی آزمودنی­ها و پرسشنامه توانمندسازی کارکنان، پرسشنامه کیفیت زندگی کاری و پرسشنامه فرسودگی شغلی می­باشد که روایی و پایایی آن در این پژوهش با استفاده از روش آلفای کرونباخ و روش تحلیل عاملی اکتشافی مورد تایید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از شاخص­های آمار توصیفی و آمار استنباطی با روش­های آزمون ماتریس همبستگی از نوع پیرسون و آزمون رگرسیون همزمان استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین توانمندسازی کارکنان و کیفیت زندگی کاری با فرسودگی شغلی کارکنان رابطه منفی و معنادار وجود دارد. هم­چنین بین ابعاد مختلف کیفیت زندگی کاری و ابعاد مختلف توانمندسازی با ابعاد مختلف فرسودگی رابطه منفی وجود دارد ولی بین متغیرهای فرسودگی عاطفی و مسخ شخصیت با پرداخت منصفانه حقوق و بین متغیرهای رشد شخصیتی و احساس استقلال رابطه معناداری علیرغم منفی بودن آن ملاحظه نشد. هم­چنین ابعاد مختلف توانمندسازی و ابعاد مختلف کیفیت زندگی کاری به صورت جداگانه توانستند فرسودگی شغلی کارکنان را در جهت منفی پیش بینی کنند.

رابطه بین‌ سبک‌های مدیریت‌ با سلامت سازمانی و استرس شغلی کارکنان

هدف از این پژوهش، توصیف رابطه بین‌ سبک‌­های مدیریت‌ (در دو بعد رابطه مدار و ضابطه­مدار) با سلامت سازمانی و استرس شغلی کارکنان آموزش پرورش ناحیه 4 شیراز بود. این پژوهش از نظر روش، توصیفی و از نوع همبستگی بوده است، بدین منظور 144 نفر از کارکنان اداره آموزش و پرورش ناحیه چهار شیراز به شیوه­ی تصادفی طبقه­ای انتخاب شدند. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از سه پرسشنامه تعیین سبک رهبری باردتزومتزکاس، سلامت سازمانی هوی و فلدمن و استرس شغلی استاینمتز جمع آوری شد. که پایایی آنها بترتیب 83/0، 73/0 و 68/0، بدست آمد، داده­های جمع آوری شده از طریق آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج نشان داد که بین سبک مدیریتی رابطه مدار با سلامت سازمانی رابطه معکوس و معنادار و بین سبک مدیریتی ضابطه مدار با سلامت سازمانی رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. بین سبک مدیریتی رابطه مدار با استرس شغلی رابطه معکوس و معنادار مشاهده شد و نتایج نشان داد که بین سبک مدیریتی ضابطه مدار با استرس شغلی رابطه مستقیم و معنادار، وجود داشت، و بین متغیرهای سلامت سازمانی با استرس شغلی رابطه معکوس و معنادار مشاهده گردید. نتایج پیش بینی­ها حاکی از قدرت پیش بینی سبک­های مدیریتی رابطه مدار و ضابطه مدار برای متغیرهای سلامت سازمانی و استرس شغلی بود.

نقش خودارزیابی در پیش بینی توانمندسازی و تعهد سازمانی کارکنان

هدف از انجام این پژوهش مطالعه نقش خودارزیابی در پیش بینی توانمندسازی و تعهد سازمانی کارکنان بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری را کلیه کارکنان شرکت­ها و اتحادیه­های مصرف تعاونی تشکیل دادند که مشتمل بر 255 نفر بوده اند. نمونه تحقیق با استفاده از روش نمونه­گیری تصادفی- طبقه­ای و با استفاده از فرمول کوکران 155 نفر انتخاب گردیده است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده است که در برگیرنده 1- پرسشنامه خودارزیابی جاج و بونو (Judge & Bono,2003)، 2- پرسشنامه توانمندسازی اسپریتزر (Sprietzer,1995) و 3- پرسشنامه تعهد سازمانی آلن و می یر (2004 Meyer & Alen)، می­باشند. پایایی پرسشنامه­ها با استفاده از آلفای کرونباخ برای هر یک ار آنها به ترتیب خودارزیابی 73/.، توانمندسازی 82/. و تعهد سازمانی 76/. بدست آمده است. داده­ها با استفاده از نرم افزار آماری ЅРЅЅ و با کمک آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و واریانس) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته­ها بیانگر همبستگی مثبت میان متغیرهای تحقیق می­باشند یعنی میان خودارزیابی و توانمندسازی، خودارزیابی و تعهد سازمانی و توانمندسازی با تعهد سازمانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

رابطه بین هوش سازمانی و عملکرد مدیران مدارس متوسطه شهر یزد

هدف از این پژوهش، بررسی رابطه بین هوش سازمانی و عملکرد مدیران مدارس متوسطه بود و جامعه آماری آن دبیران مدارس متوسطه شهر یزد در نظر گرفته شد. بر اساس جدول کرجسی و مورگان، تعداد 285 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی و متناسب با حجم جامعه انتخاب شدند. روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی و ابزار پژوهش شامل پرسشنامه استاندارد هوش سازمانی (Albrecht,2003) و پرسشنامه محقق ساخته عملکرد مدیران بوده است و هر دو پرسشنامه از پایایی بسیار بالایی برخوردار بودند. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از آزمون کولموگروف اسمیرنوف جهت بررسی نرمال بودن داده­ها، همبستگی گشتاوری پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان دادند که رابطه مثبت و معنی‌داری بین هوش سازمانی و عملکرد مدیران (747/0= r و 01/0≥ p) وجود دارد. هم­چنین نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نیز نشان داد که از بین مؤلفه­های هوش سازمانی، مؤلفه "کاربرد دانش" بیش­ترین سهم را در تبیین عملکرد مدیران نشان می­دهد (455/0= R2 و01/0≥ p) و همراه با سه مؤلفه دیگر هوش سازمانی (فشار عملکرد، روحیه و میل به تغییر) در مجموع قادر به پیش بینی 3/58 درصد از تغییرات واریانس مشترک متغیر عملکرد مدیران هستند (583/0= R2 و01/0≥ p). بنابراین سازمان­هایی که به این مؤلفه­ها در فضای آموزشی توجه دارند، دارای استراتژی مناسب­تری جهت جذب منابع انسانی توانمند و متخصص خواهند بود.

تعیین میزان گرایش اعضاء هیات علمی به فرهنگ کیفیت در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز

این پژوهش با هدف تعیین میزان گرایش اعضاء هیات علمی به فرهنگ کیفیت انجام گرفت. بدین منظور ابتدا مؤلفه­های فرهنگ کیفیت مورد بررسی قرار گرفته و پس از تعیین مؤلفه­های مذکور، میزان گرایش اعضاء هیات علمی به این مؤلفه­ها بررسی شد. پژوهش ماهیتا توصیفی و روش انجام تحقیق پیمایشی بوده است. جامعه آماری شامل 456 نفر از اعضاء هیات علمی تمام وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز بودند که از میان آنها 208 نفر به روش نمونه­گیری ترکیبی بعنوان نمونه انتخاب شدند. داده­های مورد نیاز بوسیله پرسشنامه محقق ساخته که دارای پایایی 83/0 بود جمع­آوری گردید. میزان گرایش اعضای هیات علمی در تمامی مؤلفه­های فرهنگ کیفیت شامل؛ وجود اهداف و معیارهای کیفیت، تعهد مدیریت ارشد به کیفیت، توسعه و توانمندسازی، مشارکت در امور و ارائه پاداش و قدردانی­های لازم و هم­چنین گرایش اعضاء هیات علمی به فرهنگ کیفیت بالاتر از میانگین نظری بوده و از وضعیت مطلوبی برخوردار می­باشد.

تاثیر آموزش سازندهگرا بر میسان رضایت و یادگیری شرکتکنندگان در دوره های آموزش مداوم پسشکی مبتنی بر وب

هدف این پژوهش، بررسی میزان تاثیر آموزش مبتنی بر وب بر اساس نظریه­ی سازنده­گرایی بر میزان رضایت و یادگیری شرکت کنندگان در دوره­های آموزش مداوم پزشکی بود. این پژوهش به روش آزمایشی با طرح پیش­آزمون و پس­آزمون با گروه مقایسه انجام شد. جامعه پژوهش به تعداد 1750 نفر شامل تمامی پزشکان تحت شمول آموزش مداوم که در تابستان 1391 در30 دوره­ آموزش مداوم مبتنی بر وب ثبت نام کرده بودند، بود. با روش نمونه­گیری تصادفی، دوره "پروفیلاکسی آنتی بیوتیک در دندانپزشکی" با حجم 40 نفر انتخاب گردید و با استفاده از جدول اعداد تصادفی افراد در دو گروه 20 نفری آزمایش و مقایسه گمارش شدند. ابزارهای گردآوری داده­ها، یک آزمون مدرس ساخته بود که پس از احراز روایی محتوایی و پایایی با فرمول کودریچاردسون 80/0 در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجرا گردید، ابزار دیگر پرسشنامه محقق ساخته رضایت سنج بود که پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 93/0 و روایی محتوایی آن توسط متخصصان تعیین شد. داده­های گردآوری شده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آنکووا و مانوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتیجه کلی پژوهش نشان داد که: بین پس­آزمون گروه­های آزمایش و مقایسه پس از اجرای دوره طراحی شده با رویکرد سازنده گرا، تفاوتی معنادار مشاهده گردید. هم­چنین فراگیران در گروه آزمایش رضایت بیش­تر و میزان یادگیری بالاتری نسبت به گروه مقایسه داشته­اند. استفاده از نظریه سازنده­گرا به دلیل ایجاد محیط یادگیری جذاب، تعاملی و مشارکتی و هم­چنین به دلیل توجه به نیازها و ویژگی­های فراگیران در این مدل، آموزش را از اثربخشی بالاتری برخوردار می­گرداند.

« بعدی  ۸۸  ۸۷  ۸۶  ۸۵  ۸۴  ۸۳  ۸۲  ۸۱  ۸۰  ۷۹  ۷۸  ۷۷  ۷۶  ۷۵  ۷۴  ۷۳  ۷۲  ۷۱  ۷۰  ۶۹  قبلی »