ارزیابی کیفی معماری سازمانی وضعیت موجود دانشگاه آزاد اسلامی و ارایه الگوی سرویس‌های معماری در وضع مطلوب

رویکرد[1] معماری­سازمانی، به عنوان الگوی مسلط در حوزه برنامه­ریزی فناوری اطلاعات، هر روز بیش از پیش در سازمان­های دولتی و خصوصی کشور، مورد استفاده قرار می­گیرد. هدایت و کنترل صحیح تغییرات در راستای اهداف سازمان، نیازمند داشتن اطلاعات دقیق از وضعیت فعلی سازمان، نگرشی صحیح نسبت به وضعیت آتی آن و برنامه­ای روشن جهت حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است که با معماری­سازمانی محقق خواهد شد. دانشگاه آزاد اسلامی سازمانی است که با توجه به گستردگی و پراکندگی واحدهای آن، لزوم داشتن یک نقشه و طرح کلی جهت هماهنگی با اهداف سازمان و کنترل تغییرات ضروری است. جامعه آماری پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 4 است که به عنوان نمونه دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان و دبیرخانه مرکزی منطقه 4 انتخاب شدند. تحلیل­های صورت گرفته، به صورت کیفی بوده است که در قالب شیوه‌های تحلیل اسناد (جهت ارزیابی معماری موجود) و روش دلفی (جهت ارزیابی مدل سرویس­های مطلوب)، با رویکرد تطبیقی و قیاسی انجام پذیرفته است. بدین صورت که جهت ارزیابی معماری موجود، اطلاعات لازم از طریق مصاحبه حضوری با معاونین، مدیران و کارمندان دو نمونه انتخابی و مطالعه اسناد بالادستی سازمان، جمع آوری گردید. سپس مدل­های توصیفی و ماتریس­های تقابلی لازم بر اساس مدل ارزیابی معماری سازمانی مرجع از لحاظ ویژگی­های کیفی همراستایی، همگرایی، یکپارچگی، قابلیت نگهداری و توسعه، کارآیی و امنیت تهیه شد و با شیوه تحلیل اسناد، معیارهای فنی جهت ارزیابی محاسبه شد. نتایج این ارزیابی نشان می­دهد که وضعیت جاری در اکثر ویژگی­ها دارای ضعف بوده و باید بهبود پیدا نماید. از این­رو مدل جدیدی مبتنی بر سرویس­گرایی جهت ترسیم وضعیت آتی طراحی و با استفاده از روش دلفی ارزیابی شد. نظرات بدست آمده حاکی ازآن است که مدل ارایه شده تا حدود زیادی مناسب بوده و مورد قبول معماران و متخصصان ایرانی هست.

نیازسنجی آموزشی کارشناسان پژوهشی دانشگاه یزد با استفاده از الگوی شغل و شاغل

هدف اصلی این پژوهش شناسایی و اولویت بندی نیازهای آموزشی کارشناسان پژوهشی دانشگاه یزد بوده است. این پژوهش از نوع توصیفی بوده که به روش پیمایشی اجرا شده است. جامعه آماری شامل تمامی کارشناسان پژوهشی دانشگاه یزد بود که به لحاظ تعداد محدود افراد جامعه (47 نفر) از شیوه کل شماری استفاده گردید. برای شناسایی نیازهای معیاری از الگوی شغل و شاغل استفاده شد و با استفاده از روش چند عاملی درونی اولویت بندی شدند. به منظور شناسایی نیازهای آموزشی هنجاری، پرسشنامه­ای بر اساس نیازهای معیاری طراحی و توزیع شد. از آنجا که طراحی پرسشنامه بخشی از فرآیند نیازسنجی بوده و طی آن از نظرات آگاهی دهندگان کلیدی استفاده شد، از روایی صوری برخوردار بود اما برای اطمینان بیش­تر، روایی پرسشنامه مجدداً با استفاده از روش تحلیل گویه محاسبه گردید. پایایی نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ (83/0) به دست آمد. نتایج حاصل از مقایسه نیازهای آموزشی هنجاری نشان داد: میانگین اعلام نیاز کارشناسان پژوهشی دانشگاه یزد به دانش، مهارت و نگرش از سطح حداقل کفایت قابل قبول (Q2) بالاتر اما از سطح کفایت مطلوب (Q3) پایین­تر است. در بعد دانشی، کارشناسان دارای مدرک تحصیلی دیپلم (فوق دیپلم) و کارشناسان دارای بیش از 20 سال سابقه، در بعد مهارتی، کارشناسان دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس و کارشناسان دارای کمتر از 10 سال سابقه و در بعد نگرشی، کارشناسان دارای مدرک تحصیلی لیسانس و کارشناسان دارای بین 10 تا 20 سال سابقه بالاترین میزان نیاز را داشته اند.

ارزیابی وضعیت نفوذ آرمانی مدیران در مجتمع‌های آموزشی صالح‌آباد

یکی از ابعاد رهبری تحولی، نفوذ آرمانی می­باشد که رهبر مورد اعتماد و احترام پیروان قرار می­گیرد. فداکاری رهبر و توجه به ارزش­های اخلاقی باعث می­شود که الگوی نقشی برای پیروان باشد. هدف این مقاله ارزیابی وضعیت نفوذ آرمانی مدیران در مجتمع­های آموزشی صالح­آباد در سال تحصیلی 91-1390 بوده است. روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی بوده است. جامعه­­ی آماری شامل 541 نفر از معلمان دو مقطع ابتدایی و راهنمایی ­می­باشد. از این تعداد 226 نفر به عنوان نمونه، با استفاده از شیوه­ی نمونه­گیری سهمیه­ای انتخاب ­شدند. انتخاب نمونه از جامعه­ی آماری مدیران (23 :N) به شیوه­ی سرشماری صورت گرفت. پرسشنامه­ی محقق­ساخته­ (دارای38 گویه) جهت سنجش نفوذ آرمانی مدیران استفاده شد که توسط معلمان تکمیل گردید و 206 پرسشنامه جمع­آوری و مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان می­دهد که میانگین نمره­ی نفوذ آرمانی مدیران مجتمع­های آموزشی صالح­آباد از متوسط ممکن بالاتر است و نفوذ آرمانی مدیران در سطح مطلوبی قرار دارد.

تحلیل اثرات قابلیت‌های حرفه‌ای آموزشگران در موفقیت شغلی دانش-آموختگان مراکز آموزش عالی علمی کاربردی کشاورزی

این مطالعه با هدف تحلیل اثرات قابلیت­های حرفه­ای آموزشگران در موفقیت شغلی دانش­آموختگان مراکز آموزش عالی علمی کاربردی کشاورزی، انجام گرفته است. جامعه آماری تحقیق 510 نفر از دانش‌آموختگان دوره‌های عالی علمی کاربردی کشاورزی در منطقه مرکزی بود که 145 نفر بعنوان نمونه مورد نظر از طریق نمونه‌گیری طبقه­ای با انتساب متناسب انتخاب شدند. ابزار اصلی این تحقیق پرسشنامه بود و داده‌ها نیز با استفاده از روش‌های آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر اساس نتایج بدست آمده، 3/79 درصد دانش‌آموختگان مورد مطالعه مرد و بقیه آنها زن بودند. 4/61 درصد از این افراد با استفاده از سهمیه آزاد و 6/38 درصد آنها از طریق سهمیه شاغل وارد دوره‌های علمی کاربردی شدند. هم­چنین یافته‌های این مطالعه در خصوص قابلیت‌های حرفه­ای مدرسان مراکز مختلف علمی کاربردی کشاورزی نشان داد بین نگرش دانش‌آموختگان مراکز مختلف در مورد برخی از قابلیت­ها اختلاف معنی­دار وجود دارد. ضمن اینکه بر اساس تحلیل رگرسیون، «توان علمی اساتید در رابطه موضوع درسی، داشتن توان و مهارت عملی در زمینه موضوع درسی، تسلط به دانش فنی در زمینه موضوع درسی، تسلط گفتاری و نوشتاری به زبان فارسی و میزان آشنایی به منابع و مراجع علمی متنوع کشاورزی» از قابلیت‌های مؤثر در موفقیت شغلی دانش­آموختگان محسوب گردید.

تأثیر آموزش اندیشه ورزی بر مهارت‌های فراشناخت حالتی دانش-آموزان

این تحقیق با هدف مطالعه­ی اثربخشی اندیشه ورزی بر فراشناخت حالتی دانش آموزان دوره­ی متوسطه صورت گرفت. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح آزمون مقدماتی و نهایی با گروه کنترل بود. جامعه­ی آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه دوم دوره­ی متوسطه­ی آموزش و پرورش شهرستان رودسر (205 نفر) در سال تحصیلی 92- 1391 بوده است. که 30 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی 15 نفر اعضای گروه آزمایش را تشکیل دادند و به همین تعداد، از طریق همتاسازی (از لحاظ نمره­ی حاصل از آزمون خلاقیت عابدی و معدل سال گذشته) در گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار این تحقیق، پرسشنامه­ی فراشناخت حالتی دانش آموزان بود که از 20 عبارت و چهار زیر مقیاس آگاهی، راهبرد شناختی، برنامه ریزی و بررسی خود تشکیل شده است. با توجه به تأیید روایی آن توسط (O Neil & Abedi, 1996) و (Salarifar, 2011)، مقدار پایایی آن با آلفای کرونباخ در چهار زیر مقیاس آگاهی، راهبرد شناختی، برنامه ریزی و بررسی خود 78/0، 77/0، 78/0 و 73/0 محاسبه شد. یافته­های حاصل از اجرای آزمون مانکوا نشان داد که بین دو گروه از لحاظ هر چهار متغیر وابسته تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارتی برنامه­های آموزش اندیشه ورزی باعث بهبود آگاهی، راهبرد شناختی، برنامه­ریزی و بررسی خود می­شود.

رابطه‌ی بین مدیریت دانش و بهره‌وری با نقش واسطه‌گری فرهنگ سازمانی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد

هدف از این تحقیق بررسی رابطه بین مدیریت دانش و بهره­وری با نقش واسطه­گری فرهنگ سازمانی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد بود. جامعه­ی آماری پژوهش شامل کلیه­ی اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد بود که در این بین با استفاده از روش سرشماری نمونه گیری انجام شد و 105پرسشنامه عودت داده شده مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و ابزار پژوهش شامل سه پرسشنامه استاندارد مدیریت دانش جوزف حداد (2006)، فرهنگ سازمانی دنیسون (۲۰۰۰) و بهره­وری اسمیت و همکاران (1998) بود که رویی با استفاده از تحلیل گویه و پایایی آن به ترتیب 83/.، 76/. و 87/. محاسبه گردید. نتایج حاصل از تحلیل سؤالات که بر اساس تحلیل رگرسیون بارون و کنی (1986) انجام شد نشان داد؛ مدیریت دانش پیش بینی کننده مثبت و معنادار فرهنگ سازمانی و بهره وری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد می­باشد و هم­چنین مدیریت دانش با نقش واسطه­گری فرهنگ سازمانی نیز می­تواند به نحو مطلوبی بهره­وری را پیش بینی نماید.

7 ارزیابی هم ترازی کتاب‌های کارشناسی زبان انگلیسی تخصصی رشته‌ها‌ی علوم انسانی انتشارات سمت و استانداردهای آموزشی مربوطه براساس اهداف آموزشی اندرسون و کراتول

این تحقیق به منظور ارزیابی هم ترازی محتوای کتاب­های آموزش زبان­انگلیسی با اهداف ویژه در (ESP[1]) انتشارات سمت (سازمان مطالعه و تدوین کتب دانشگاهی) و استانداردهای آموزشی رشته­های علوم انسانی بر اساس اهداف شناختی اندرسون وکراتول انجام شده است. از آنجا که این پژوهش از نوع ترکیبی است، از روش­های کمی و کیفی استفاده شده است. برای پاسخ­گویی به سؤالات این پژوهش، 21 کتاب­ زبان تخصصی انگلیسی در رشته­های علوم انسانی و هم­چنین استانداردهای آموزشی آنها با استفاده از چک­لیست طبقه­بندی شناختی اندرسون و کراتول بررسی شدند. از شاخص هم ترازی پُرتر به عنوان روش تحلیلی (کمی) داده­ها برای تعیین میزان هم ترازی استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد، اهداف در نظر گرفته شده در کتاب­ها (71.06%) و استانداردهای (87.14%) مربوط به آنها را سطوح پایینی (به­یاد آوردن، فهمیدن، به کار بستن) طبقه­بندی اهداف آموزشی تشکیل می­دهند و تنها 6 12.8درصد استانداردهای آموزشی و 28.94 درصد کتاب­ها را اهداف سطوح بالایی اهداف آموزشی (تحلیل کردن، ارزشیابی کردن، آفریدن) به خود اختصاص داده­اند. هم­چنین نتایج محاسبه­ی هم­ترازی (0.41) استانداردهای آموزشی و کتاب­ها نشان داد که این دو جزء از هم ترازی قابل قبولی برخوردار نیستند.

رابطه بین سبک‌های رهبری با سازمان یادگیرنده در مدارس ابتدایی

لزوم تحولات گسترده در سازمان­های آموزشی، وجود رهبرانی الهام­بخش، متعهد و اثربخش است تا مدارس را به سازمان­های یادگیرنده ارتقاء دهند. بنابراین هدف از این تحقیق، شناسایی رابطه بین سبک­های رهبری تحولی، تبادلی با سازمان یادگیرنده در مدارس ابتدایی هیأت امنایی و عادی استان همدان است. روش پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی می­باشد. جامعه آماری شامل کلیه معلمان مدارس ابتدایی هیأت امنایی و عادی استان همدان به تعداد 5137 نفر بوده و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران به تعداد 582 آزمودنی (مدارس هیأت امنایی 226 معلم و مدارس عادی 356 معلم) تعیین گردید. برای جمع­آوری داده­ها از دو پرسشنامه با عناوین: سبک­های رهبری بس و اولیو (1995) و سازمان یادگیرنده پارک (2006) استفاده شد. یافته­ها حاکی از آن است که وضعیت رهبری تحولی، تبادلی و سازمان یادگیرنده در مدارس هیأت امنایی و عادی استان همدان بالاتر از سطح متوسط است. آزمون t گروه­های مستقل آشکار کرد که مدارس هیأت امنایی، رهبری تحولی و مدارس عادی، رهبری تبادلی را مورد استفاده قرار می­دهند. به علاوه وضعیت سازمان یادگیرنده مدارس هیأت امنایی نسبت به مدارس عادی بهتر است. ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین رهبری تحولی با سازمان یادگیرنده در کلیه مدارس در سطح (01/0>p)، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (46/0و51/0r =). نتایج تحلیل رگرسیون بیانگر آن است که از بین ابعاد رهبری تحولی در مدارس هیأت امنایی، مؤلفه­های تحریک ذهنی، نفوذ آرمانی و ملاحظات انفرادی؛ و در مدارس عادی، ویژگی تحریک ذهنی بیش­ترین تأثیر را در پیش­بینی سازمان یادگیرنده دارد.

رابطه جو اخلاقی سازمان با اعتماد سازمانی و تعهد سازمانی دبیران دوره متوسطه

هدف از این پژوهش، بررسی رابطه جو اخلاقی سازمانی با اعتماد و تعهد سازمانی دبیران دوره متوسط شهر اصفهان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، دبیران مدارس متوسط شهر اصفهان در سال تحصیلی 92-91 به تعداد 275 نفر بودند. حجم نمونه با روش نمونه گیری تصادفی و با استفاده از فرمول نمونه گیری جامعه محدود در سطح اطمینان نود درصد تعداد حجم نمونه 77 درآمده که 90 پرسشنامه توزیع شد که 84 پرسشنامه برگردانده شد، تعیین گردید. ابزار جمع آوری داده‌ها سه پرسشنامه استاندارد جو اخلاقی سازمان کولن، ویکتور و برانسون (1993)، اعتماد سازمانی اسکات (2003) و تعهد سازمانی آلن و میر (1990) بود. پایایی ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه و به ترتیب 78/0، 89/0 و 89/0 می‌باشد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها، از نرم افزارهای spss و smart pls استفاده گردید. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد که بر اساس مدل تحلیل مسیر در حالت ضریب استاندارد و معناداری مدل در سطح اطمینان 95% میان جو اخلاقی و اعتماد و تعهد از یک سو و میان اعتماد و تعهد از دیگر سو رابطه علی معناداری وجود دارد. علاقه‌مندی سازمانی، کارایی، دوستی، روحیه کارگروهی، معنویات فردی با اعتماد سازمانی رابطه دارد و ضمن این که بیشترین رابطه با اعتماد سازمانی به ترتیب مربوط به بعد کارایی و دوستی است. علاقه‌مندی فردی، دوستی، روحیه کارگروهی، مسئولیت اجتماعی، معنویات فردی با تعهد سازمانی رابطه دارد و ضمن این که بیش­ترین رابطه مربوط به بعد دوستی است.

ارائه مدل ساختاری پیش بینی فرسودگی شغلی مدیران آموزش عالی برحسب کیفیت زندگی کاری، تعهد سازمانی و مدیریت دانش

هدف از این تحقیق ارائه مدل ساختاری پیش بینی فرسودگی شغلی مدیران دانشگاه آزاد منطقه یک بر اساس ابعاد کیفیت زندگی کاری، تعهد سازمانی و مدیریت دانش است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است و جامعه آماری مورد بررسی این تحقیق شامل660 نفر از مدیران دانشگاه آزاد اسلامی منطقه یک که در سال تحصیلی 92-91 مشغول به خدمت بودند که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه­ای، و با استفاده از جدول مورگان تعداد250 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای جمع­آوری داده­های تحقیق، از سه پرسش نامه فرسودگی شغلی مسلک و جکسون (1981)، کیفیت زندگی کاری والتون (1973)، تعهد سازمانی می یر (1990) و مدیریت دانش شرون لاوسون (2003) استفاده گردید که با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ پایایی کلیه پرسشنامه­ها محاسبه گردید که از پایایی مناسب برخوردار بودند. نتایج ضریب همبستگی، رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر نشان داد که: کلیه ابعاد کیفیت زندگی کاری قادر به پیش­بینی متغیر فرسودگی شغلی بود. دو بعد تعهد عقلانی و تعهد هنجاری به ترتیب به میزان 44/0و 39/0 قادر به پیش بینی فرسودگی شغلی بودند. تنها سه بعد مدیریت دانش، (دانش آفرینی، جذب دانش و کاربرد دانش) به ترتیب قادر به پیش بینی فرسودگی شغلی بودند. ارائه مدل ساختاری پیش بینی فرسودگی شغلی مدیران براساس کیفیت زندگی کاری، تعهد سازمانی و فرسودگی شغلی.

رابطه بین توانمندساز‌ها و فرآیندهای مدیریت دانش با عملکرد دانشگاه-ها (مورد مطالعه: دانشگاه‌های دولتی منتخب استان اصفهان)

هدف این پژوهش بررسی رابطه بین توانمندسازها و فرآیندهای مدیریت دانش با عملکرد دانشگاه­های دولتی منتخب استان اصفهان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه­های دولتی منتخب استان اصفهان بوده است که به روش کوکران تعداد 203 نفر از آنها انتخاب گردید. ابزار جمع آوری داده­ها در این پژوهش شامل پرسشنامه­های توانمندسازهای مدیریت دانش لی و چوی(2003)، پرسشنامه فرآیندهای مدیریت دانش پارک(2006)، پرسشنامه عملکردکاپلان و نورتون(2001) بوده که روایی محتوایی هر سه پرسشنامه بوسیله اساتید متخصص مدیریت مورد تائید قرار گرفت. روایی سازه پرسشنامه­ها با استفاده از تحلیل عاملی تائیدی بررسی شد و ضریب پایایی پرسشنامه­ها به ترتیب 8/93 و 95/0 و 89/0 بدست آمد. در این پژوهش از آزمون ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته­های پژوهش نشان داد رابطه بین توانمندسازها و فرآیندهای مدیریت دانش با عملکرد دانشگاه­ها مثبت و معنادار بوده است. هم­چنین بررسی نتایج بدست آمده از تحلیل داده­های مربوط به تعیین سهم مولفه­های توانمندسازهای مدیریت دانش در پیش بینی ابعاد عملکرد دانشگاه­ها به ترتیب6/64 درصد از واریانس دیدگاه مالی، 5/45 درصد از واریانس دیدگاه مشتری،1/51 درصد از واریانس دیدگاه فرآیندهای درون سازمان، 4/49 درصد از واریانس دیدگاه رشد و نوآوری بوده و سهم فرآیندهای مدیریت دانش در پیش بینی ابعاد عملکرد دانشگاه­ها به ترتیب 7/51 درصد از واریانس دیدگاه مالی، 2/37 درصد از واریانس دیدگاه مشتری، 1/44 درصد از واریانس دیدگاه فرآیندهای درون سازمانی، 2/49 درصد از واریانس دیدگاه رشد و نوآوری بوده است.

شناسایی عوامل تأثیرگذار بر برنامه‌های توسعۀ آموزش‌کارآفرینی در نظام آموزش‌عالی ایران (چهارچوبی برای برنامه‌ریزی اجرا و ارزیابی)

این تحقیق به منظورشناسایی عوامل تأثیرگذار بر برنامه­های توسعۀ آموزش­کارآفرینی در نظام آموزش­عالی کشورمان انجام شد. روش تحقیق از نظر شیوه گردآوری اطلاعات توصیفی- پیمایشی و از نظر هدف کاربردی است. جامعه آماری پژوهش، مدیران دانشگاه­های دولتی شهر تهران بوده که 386 نفر به روش نمونه­گیری سرشماری برای مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده­ها مصاحبه و تحلیل محتوا در کنار پرسشنامه محقق­ساخته است که روایی آن با مطالعۀ منابع و اخذ نظرات استادان با تجربه و صاحب­نظر در زمینه آموزش­کارآفرینی به دست آمد و برای محاسبه پایایی، از آزمون آلفای کرانباخ استفاده که میزان عامل سیاستگذاری 87/0a= و عامل حوزه قلمرو آموزش 84/0a= ارزیابی شد. برای تحلیل داده­ها، از روش مدل‌یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد سیاست­ها و حوزه قلمرو آموزش بر برنامه­های توسعۀ آموزش­کارآفرینی تأثیر دارد. و بین مؤلفه‌های آموزشی تدوین سیاست، اجرا و ارزیابی سیاست، طراحی، اجرای، محتوای و ارزشیابی دوره در برنامه­های توسعۀ آموزش­کارآفرینی در نظام آموزش­عالی ایران رابطه­ی ­مستقیم و مثبت به دست آمد. هم­چنین یافته­ها بیانگر آن است که شاخص‌های برازندگی اولیه در تأیید الگوی سیاست­گذاری و مؤلفه‌های آموزشی اثر گذار بر برنامه­های توسعۀ آموزش­کارآفرینی دانشگاهی تناسب داشتن الگو را تأیید می­کند.

« بعدی  ۹۰  ۸۹  ۸۸  ۸۷  ۸۶  ۸۵  ۸۴  ۸۳  ۸۲  ۸۱  ۸۰  ۷۹  ۷۸  ۷۷  ۷۶  ۷۵  ۷۴  ۷۳  ۷۲  ۷۱  قبلی »