با گذشت سه دهه از عمر تحقیقات در حوزه سرمایههای فکری و نقش و مدیریت بهینه این سرمایهها، لزوم آگاهی از رویکردهای نوین در رفع
نارساییهای اجرای برنامههای اقتصاد دانش محور در شرکتها به شدت محسوس است. در پرتو دانش مدیریت سرمایههای فکری و بکارگیری
رویکردهای نوین است که تصویر کاملی از وضعیت فعلی و آتی صحنه رقابت در آتیه مدیران نقش گرفته و با تصمیمگیریهای سریع موجبات توسعه سازمان فرآهم میآید. هدف این مقاله تشریح و تبیین تغییر گرایش در ارزش شرکتها از داراییهای مشهود به سمت سرمایههای نامشهود و تأثیر آن بر وضعیت تصمیمگیری استراتژیک مدیران شرکتهای تولیدی و صنعتی است. بدین منظور از طریق پرسشنامه دادهها از مدیران جمعآوری و با تحلیل رگرسیون شدت تأثیرگذاری اجزای مدیریت سرمایه فکری بر ابعاد تصمیمگیری استراتژیک مدیران (خردگرایی، رفتار سیاسی، شهود) مشخص شد. یافتههای این تحقیق نمایان ساخت که اجزای مدیریت سرمایه فکری با ابعاد تصمیمگیری استراتژیک مدیران رابطه معنیداری داشته و بر آنها تأثیرگذار هستند. نتایج نشان داد در اکثر شرکتها، سرمایههای فکری در سطح مناسبی بوده، ولی به موضوع و روش استفاده از این سرمایههای فکری به منظور تأثیرگذاری بر تصمیمگیری مدیران توجه کمتر وجود داشت. بنابراین شکاف توجه کمتر به سرمایههای فکری میتواند با کاربرد چارچوبهای نوین سرمایه فکری در سایر واحدهای صنعتی نیز برای اتخاذ خطمشیهای مناسب رفع و تعالیشان را منجر گردد.