مطالعه و بررسی عوامل فرهنگی- اجتماعی موثر بر ارائه خدمات دولت سیار

در عصر حاضر استفاده از موبایل بستری گسترده جهت انجام بسیاری از خدمات بی سیم فراهم آورده است. بدلیل نوپا بودن استفاده از این فناوری جدید، عامه مردم در جوامع سنتی و نیمه سنتی به دلایل مختلفی از جمله فرهنگی-اجتماعی و عدم اعتماد کافی، تمایلی به رفع نیازهای خود از طریق این تکنولوژی ندارند. از این رو شناسایی و مرتفع ساختن عوامل موثر فرهنگی-اجتماعی در زمینه خدمات دولت سیار در این جوامع، می­تواند باعث تسهیل در پیاده سازی و بکارگیری خدمات دولت سیار گردد. در ایران با وجود اینکه زیرساختهای فنی استفاده از دولت سیار فراهم شده است، اما دولت همراه (سیار) همچنان توسعه نیافته و مردم از مزیت­های آن بهره نمی­گیرند و استان سیستان و بلوچستان نیز از این مساله مستثنی نیست. پژوهش حاضر ضمن بررسی مفاهیم دولت سیار، عوامل فرهنگی-اجتماعی موثر در ارائه خدمات دولت سیار در استان سیستان وبلوچستان را مورد بررسی قرار می­دهد که با استفاده از نرم­افزار spss 18 و آزمون t تک نمونه­ای و تحلیل واریانس فرید مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته­اند. جامعه آماری پژوهش 300 نفر(کارشناسان فناوری اطلاعات سازمان های دولتی استان) بوده و نمونه آماری مطابق جدول مورگان 169 نفر می­باشد که بصورت تصادفی از بین این کارشناسان فناوری اطلاعات در سراسر استان انتخاب شده­اند. برای جمع آوری اطلاعات این پژوهش از منابع کتابخانه­ای، مصاحبه با کارشناسان فناوری اطلاعات همچنین از پرسش نامه در قالب طیف لیکرت استفاده شده است. یافته­ها نشان­دهنده آن است که بعد آموزش ومهارت رتبه اول، بعد پذیرش فناوری رتبه دوم همچنین بعد اعتماد در رتبه سوم قرار دارد.

سنجش ضریب احتمال ورشکستگی شرکت های بورس اوراق بهادار تهران (با استفاده از مدل اوهلسون)

در این مقاله ضریب احتمال ورشکستگی شرکت های فعال در بورس اوراق بهادار تهران محاسبه شده است. در پژوهش ­پیش رو با بررسی آخرین صورت حساب مالی حسابرسی شده 49 شرکت ورشکسته در دوره زمانی 1383 تا 1391 و 64 شرکت پیشرو بورس در سال 1391، مدل اوهلسون با تکنیک لاجیت برای این صنایع تخمین زده شده است. نتایج به دست آمده نشان می‌دهدکه متغیر نسبت بدهی کل به دارایی کل تأثیرگذارترین متغیر بر احتمال ورشکستگی در صنایع بورسی است و متغیر نسبت جریان وجوه حاصل از عملیات به بدهی کل در ایران نسبت به استاندارد متعارف جهانی نقش بسیار کم رنگ­تری دارد. دلیل این اختلاف را می‌توان در سطح پایین و گاها منفی جریان وجوه حاصل از عملیات در شرکت‌های پیشرو بورس اوراق بهادار یافت که حاکی از شرایط نابسامان اقتصادی در بخش تولید و صنعت کشور است. نتایج بررسی 40 شرکت اخراج شده از بورس با مدل تخمینی نشانگر آن است که با تداوم فضای کسب و کار فعلی، از این شرکت‌ها، 7 شرکت سالم و مابقی با ورشکستگی روبرو خواهند شد.

ارائه مدل تبیین رابطه فرایندهای مدیریت دانش با توسعه منابع انسانی در آموزش عالی

هدف هدف از انجام این پژوهش ارائه مدلی از رابطه فرایندهای مدیریت دانش با توسعه منابع انسانی در آموزش عالی می­باشد بدین منطور با بررسی پیشینه و مبانی نظری تحقیق , متغیرهای میانجی مورد شناسایی قرار گرفتند و سپس مدل اولیه تحقیق طراحی شده و بر اساس آن پرسشنامه­ای آماده پس از تایید روایی و پایایی آن در اختیار جامعه آماری(اساتید دانشگاه تهران) قرار گرفت نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده­ها بیانگر آن است که فرایندهای مدیریت دانش ,شامل تولید دانش ,تسهیم دانش, بکارگیری و ذخیره دانش با تاثیر گذاری بر فرهنگ سازمان ,ساختار ,استراتژی دانشی سازمان وفناوری می­تواند منجر به توسعه منابع انسانی شود.از انجام این پژوهش ارائه مدلی از رابطه فرایندهای مدیریت دانش با توسعه منابع انسانی در آموزش عالی می­باشد بدین منطور با بررسی پیشینه و مبانی نظری تحقیق , متغیرهای میانجی مورد شناسایی قرار گرفتند و سپس مدل اولیه تحقیق طراحی شده و بر اساس آن پرسشنامه­ای آماده پس از تایید روایی و پایایی آن در اختیار جامعه آماری(اساتید دانشگاه تهران) قرار گرفت نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده­ها بیانگر آن است که فرایندهای مدیریت دانش ,شامل تولید دانش ,تسهیم دانش, بکارگیری و ذخیره دانش با تاثیر گذاری بر فرهنگ سازمان ,ساختار ,استراتژی دانشی سازمان وفناوری می­تواند منجر به توسعه منابع انسانی شود.

طراحی و تبیین مدل برند در شرکت‌های کوچک و متوسط با لحاظ برند شخصی و برند بنگاه

برند در عرف غالب، برای شرکت‌های بزرگ مطرح شده است. در حالی که شرکت‌های کوچک و متوسط بخش مهمی از اقتصاد کشورها را تشکیل می‌دهند و در محیط رقابتی مشابهی فعالیت می‌کنند. در نتیجه برند به اولویت آن‌ها جهت بقا و رشد تبدیل می‌شود. این تحقیق با هدف مشخص کردن اجزای برند در شرکت‌های کوچک و متوسط (شامل برند شخصی و برند بنگاه) و روابط تأثیرگذاری آن‌ها، به طراحی و ارائه مدل برند تلفیقی می‌پردازد. تحقیق با استفاده از روش تحقیق مرکب در 119 شرکت‌ کارآفرینانه ایرانی در استان‌های تهران (به عنوان یک استان صنعتی) و یزد (به عنوان یک استان دارای تعداد بالای کسب‌وکارهای کوچک و متوسط) انجام شده است. مدل تحقیق با اقتباس و تکمیل تحقیقات پیشین، مصاحبه‌های نیمه ساخت‌یافته با کارآفرینان و برگزاری گروه کانون استخراج گشته است. محتوای مصاحبه‌ها و گروه کانون به عنوان راهنمای تعریف شاخص‌های عملیاتی کردن متغیرها قرار گرفته، و اطلاعات میدانی از طریق پرسشنامه جمع‌آوری و روایی و پایایی آن تأیید شده است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که درک کارآفرینان از بازار نقطۀ شروع برندسازی در این شرکت‌هاست که با اثرگذاری بر برند شخصی کارآفرین و برند بنگاه، و از طریق اثر کارآفرین که مجموعه فعالیت‌هایی است که کارآفرین برای تأثیرگذاری بر برند انجام می‌دهد، به ایجاد برند تلفیقی می‌انجامد. درک بازار با تأثیر کل برابر با 76/0، برند بنگاه با تأثیر کل 28/0 و برند شخصی کارآفرین با تأثیر کل 09/0 بر برند تلفیقی تأثیر می‌گذارند.

واکاوی پیش آیندهای فردی و موقعیتی موثر بر چاپلوسی و تأثیر آن بر پیشرفت شغلی کارکنان (مورد مطالعه: کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد)

اگرچه سازمانها سیستم‌های مدیریت مسیر شغلی و استراتژی‌های ترفیع را برای کارکنانی که دارای سطح بهره‌وری بالا و عملکرد مطلوب هستند، طراحی و اجرا می‌کنند اما مطالعات، حاکی از تأثیر فرایندها و رفتارهای سیاسی از جمله چاپلوسی بر پیشرفت حرفه‌ای کارکنان است. در این راستا، پژوهش حاضر به بررسی پیش­بینی­پذیری پیشرفت شغلی کارکنان از طریق چاپلوسی، و واکاوی دو دسته عوامل فردی و موقعیتی مؤثر بر آن پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش، کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد می­باشد. با استفاده از سنجه­های مطالعات پیشین پرسش­نامه تحقیق طراحی، و روایی و پایایی آن مورد تأیید قرار گرفت. داده­های اخذ شده از یک نمونه 218 تایی از کارکنان مبنای تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد متغیرهای فردی یعنی کانون کنترل و ماکیاولیزم بر چاپلوسی از تأثیر معناداری برخوردار بوده­اند اما از بین دو متغیر موقعیتی شامل سبک رهبری و ابهام نقش تنها تأثیر متغیر سبک رهبری بر چاپلوسی تأیید شد. هم­چنین، معناداری رابطه مثبت بین چاپلوسی کارکنان و پیشرفت شغلی آن­ها مورد تأیید قرار گرفت.

اثربخشی چرخش شغلی و رابطه آن با عدالت سازمانی و اعتماد سازمانی

هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی چرخش شغلی و رابطه آن با عدالت سازمانی و اعتماد سازمانی در بین پرستاران بیمارستان تأمین اجتماعی شهر زاهدان بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه پرستاران بیمارستان تأمین اجتماعی شهر زاهدان بود که از چندین سال قبل نظام چرخش شغلی در مورد آنها اجرا می­گردیده و تعداد آنان در سال1391 به 96 نفر می رسید. نمونه­گیری با استفاده از روش سرشماری انجام شد بنابراین کلیه افراد جامعه آماری به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. جهت جمع آوری داده­ها از سه پرسشنامه اثربخشی چرخش شغلی ،پرسشنامه عدالت سازمانی و پرسشنامه اعتماد سازمانی استفاده گردید. روایی محتوایی هرسه پرسشنامه توسط اساتید و متخصصین علوم تربیتی مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آنها با با روش ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه های اثربخشی چرخش شغلی ، عدالت سازمانی و اعتماد سازمانی به ترتیب برابر با 90/. ،94/. و 96/. محاسبه گردید. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روشهای آماری t تک گروهی و ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان دادکه اثربخشی چرخش شغلی در بین پرستاران بیمارستان تأمین اجتماعی زاهدان در حد نسبتاً مطلوبی می­باشد و عدالت و اعتماد سازمانی در حدی قابل قبول می باشند. بین متغییر اثربخشی چرخشی شغلی با عدالت سازمانی و ابعاد آن رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. بین اثربخشی چرخشی شغلی با اعتماد سازمانی و ابعاد اعتماد عمودی و اعتماد موسسه­ای آن رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. ولی با بُعد اعتماد افقی رابطه معناداری وجود ندارد. بین عدالت سازمانی با اعتماد سازمانی و ابعاد آنها رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. در ضمن چرخش شغلی به ترتیب4/7 و 2/8 درصد تغییرات عدالت و اعتماد سازمانی را پیش­بینی می­نماید.

بررسی تأثیر عوامل اثرگذار بر اشتراک دانش در جوامع مجازی ایرانی

هدف تحقیق حاضر شناسایی ارتباط چند عامل بومی­سازی شده با اشتراک دانش در جوامع مجازی است. مدل نظری تحقیق برگرفته از تلفیق مدل­های پیشین است. در این تحقیق، متغیرهای تأثیرگذار بر اشتراک دانش در جوامع مجازی به دو گروه دسته­بندی شده­اند؛ گروه اول شامل فاکتورهای مفهومی است شامل: هنجارهای تبادل دانش، اعتماد بین فردی. گروه دوم به فاکتورهای فردی اختصاص یافته که عبارتند از: خودکار آمدی اشتراک دانش، مزیت مرتبط درک­شده و سازگاری درک شده. ماهیت تحقیق توصیفی-همبستگی می­باشد و به صورت پیمایشی انجام شده است. جامعه­ی آماری این تحقیق شامل اعضای انجمن گفتگوی پی­سی­ورلد می­باشند. از بین این اعضا400 نفر به صورت تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده­ها پرسشنامه 16 سوالی است و اعتبار آن با آلفای کرونباخ (84/0) سنجیده شده است. با استفاده از آزمون­های آماری استاندارد و t-valueکه از نرم­افزار لیزرل و Spss حاصل گردیده، نتایج حاکی از آن است که بین هنجارهای تبادل دانش و اشتراک دانش ضریب معناداری73/17و بین اعتماد بین فردی و اشتراک دانش ضریب معناداری 66/18 همچنین بین خودکارآمدی اشتراک دانش واشتراک دانش ضریب معناداری83/19 و بین مزیت مرتبط درک شده و اشتراک دانش 72/16ضریب معناداری و در نهایت بین سودمندی درک شده و اشتراک دانش ضریب معناداری51/13 محاسبه شده است. یافته­های مزبور حاکی از آن است که بین متغیرهای بیان شده و اشتراک دانش در جوامع مجازی ارتباط مثبت و معنادار و همبستگی قوی وجود دارد.

مدل معادلات ساختاری رابطه میان هوش فرهنگی و گرایش کارآفرینانه

هدف این پژوهش مطالعه رابطه میان هوش فرهنگی با گرایش کارآفرینانه کارکنان کارخانه یخچال­سازی شهرستان خرم­آباد در استان لرستان است. تحقیق از نظر هدف، کاربردی بوده و روش آن از نوع همبستگی است. داده­های پژوهش با استفاده از توزیع دو پرسشنامه هوش فرهنگی و نیز گرایش کارآفرینانه در میان کارکنان کارخانه یخچال­سازی شهرستان خرم­آباد به عنوان جامعه آماری به تعداد 125 نفر گردآوری شده است. تعداد نمونه آماری با استفاده از جدول مورگان 98 نفر تعیین گردید. داده­ها با بکارگیری روش مدل­یابی معادلات ساختاری و نیز آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. مهمترین نتایج تحقیق را می­توان به این شرح بیان نمود: بین هوش فرهنگی و گرایش کارآفرینانه رابطه وجود دارد؛ از بین چهار بعد هوش فرهنگی، دو بعد فراشناختی و رفتاری با گرایش کارآفرینانه رابطه مثبت و معنادار داشته و دو بعد انگیزشی و شناختی رابطه معناداری با گرایش کارآفرینانه ندارند. همچنین نتایج حاکی از رابطه علّی بعد فراشناختی هوش فرهنگی با گرایش کارآفرینانه می­باشد. لذا تقویت هوش فرهنگی فراشناختی می­تواند به طور مستقیم بر افزایش گرایش کارآفرینانه افراد تأثیرگذار باشد.

تأثیر مدیریت دانش درانتقال فناوری با میانجی‌گری توانمندی تکنولوژیک وتوانمندی دانشی

هدف تحقیق شناسایی عوامل تکنولوژیک و دانشی موثر بر طراحی و جذب فناوری در مراکز دانش بنیان و صنایع تولیدی و بررسی تأثیر مدیریت دانش بر هر یک از این عوامل و انتقال موفق فناوری می­باشد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی می­باشد، همچنین از بعد روش گردآوری داده­ها، از نوع تحقیق پیمایشی(میدانی)می­باشد. در این تحقیق با استفاده از روش تصادفی ساده تعداد 151نفر از فعالان در عرصه انتقال فناوری به عنوان نمونه از بین 28گروه علمی وتحقیقی از 4دانشگاه و تعداد277 نفر نیز از بین 16 صنعت تولیدی بزرگ واقع در شهرک­های صنعتی استان اصفهان انتخاب شدند.داده­های تحقیق از طریق پرسشنامه گردآوری شد. برای روایی­سنجی از روایی سازه و تحلیل عاملی تاییدی و برای پایایی سنجی از آلفای کرونباخ استفاده گردید. جهت بررسی روابط بین متغییرهای تحقیق و بررسی فرضیات از مدلسازی معادلات ساختاری باکمک نرم­افزار spssوAmos استفاده شده است . در نتایج تحقیق مشخص گردید رابطه مثبت و معنی­داری بین مدیریت دانش و انتقال موفق فناوری وجود دارد . مدیریت دانش تنها در مراکز دانش بنیان ، اثر مستقیم بر انتقال موفق فناوری دارد. همچنین مدیریت دانش بواسطه متغیرهای میانجیگر، توانمندی دانشی و توانمندی تکنولوژیک ، بیشترین تأثیر را بر جذب فناوری در صنایع تولیدی مورد مطالعه دارد درصورتی­که در مراکز دانش بنیان تنها از طریق متغیر میانجیگر توانمندی دانشی بیشترین تأثیر را بر طراحی و انتقال موفق فناوری دارد.

تبیین مدل چهار مرحله ای خلق وفاداری از طریق متغیرهای موثر در مدیریت ارتباط با مشتری

این پژوهش با هدف بررسی مراحل چهارگانه وفاداری مشتریان ( وفاداری شناختی، عاطفی، کنشی و رفتاری) و شناسایی عوامل موثر بر آن انجام گرفته است. شناسایی این عوامل و نحوه اثرگذاری آنها به مدیران این امکان را می‌دهد تا استراتژی‌های مناسبی را جهت جذب و بر قراری روابط بلند مدت با مشتریان اتخاذ نمایند. نمونه‌های مورد بررسی از میان مشتریان بانک رفاه در شهر تهران انتخاب شده‌اند. داده‌های مورد نظر با استفاده از پرسشنامه گردآوری شده اند. پس از جمع آوری سوالات روایی و پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ اندازه‌گیری و مورد تائید قرار گرفت. همچنین در این تحقیق از مدل معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج آزمون‌های آماری در نرم افزار لیزرل حاکی از آنند که فرآیند شکل‌گیری وفاداری در مشتریان از الگوی چهار مرحله‌ای پیشنهادی پیروی می‌نماید. به علاوه فرضیات مبتنی بر وجود رابطه معنادار میان تصویر سازمانی و وفاداری و بین رضایت مشتریان و وفاداری مورد تائید قرار گرفت؛ در حالی­که رابطه معناداری میان تصویر سازمانی و اعتماد و همچنین بین اعتماد و وفاداری شناختی مشاهده نشد. مدل چهار مرحله‌ای وفاداری نخستین بار است که در کشور مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و در تحقیقات داخلی پیشین به فرایند شکل‌گیری وفاداری پرداخته نشده است.

ارزیابی اثر فرایندی و زیرساختی مدیریت دانش بر چابک سازی سازمان

ده هدف پژوهش حاضر بررسی اثر فرایندی و زیر ساختی مدیریت دانش بر چابکی سازمانی است. روش تحقیق ، توصیفی و طرح پژوهشی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل کلیه­ی اعضای هیأت علمی دانشگاه ارومیه می­باشد که با استفاده از روش نمونه­گیری تصادفی طبقه­ای 204 نفر به عنوان نمونه آماری جهت مطالعه انتخاب شدند. برای گردآوری داده­های پژوهش از پرسشنامه استفاده شد. داده­های تحقیق پس از جمع­آوری با استفاده از نرم افزارهای آماری LISREL, SPSS تحلیل شدند. نتایج نشان داد که : اثر مستقیم بعد فرآیندی مدیریت دانش بر چابک سازی سازمانی (35/0) در سطح 01/0 مثبت و معنی­دار است. اثر مستقیم بعد زیرساختی مدیریت دانش بر چابک سازی سازمانی نیز (29/0) در سطح 05/0 مثبت و معنی­دار است. هم چنین نتایج نشان داد که بیشترین تأثیرپذیری اقدامات چابکی از عناصر زیر ساختی مدیریت دانش از بعد ماهیت سازمان(شایستگی، فرهنگ سازمانی، طبقه­بندی وظایف) و از عناصر فرایندی مدیریت دانش از بعد انتقال و به‌ کارگیری دانش می باشد.

توسعه روشی جامع برای تصمیم‏گیری چندشاخصه غیرقطعی مبتنی برتحلیل رابطه ای خاکستری

مواجهه با مسائل پیچیده دنیای امروز که دربرگیرنده شاخص‏های متعدد کمّی و کیفی با جنس‏های متفاوت است، مستلزم بکارگیری روش‏های جامعی است که حالات مختلف این‏گونه مسائل را دربرگیرند. «تصمیم‏گیری چندشاخصه» بیش از پنج دهه است که در فرآیند تصمیم‏سازی، مدیران را یاری نموده است و مطمئناً در دهه‏های آینده نیز با بهبودهایی که در آن متصور است در حوزه‏های مختلف عمومی و تخصصی مدیریت کاربرد خواهد داشت. روش‏های مختلفی برای ارزیابی و رتبه‏بندی گزینه‏ها و بهینه‏سازی تصمیم از منظر شاخص‏های چندگانه در ادبیات تئوری تصمیم‏گیری توسعه یافته است. بکارگیری روش‏های عدم قطعیت مانند تئوری فازی و تئوری سیستم‏های خاکستری، امکان درنظرگرفتن شاخص‏های کیفی یا غیرقطعی را در مسائل تصمیم‏گیری چندشاخصه فراهم ساخته است. روش‏های مختلف نرمال‏سازی ماتریس تصمیم نیز به منظور بی‏بُعد سازی شاخص‏های مثبت(هرچه بیشتر بهتر) و منفی (هرچه کمتر بهتر) به‏ کار گرفته شده­اند. این پژوهش با استفاده از «تحلیل رابطه­ای خاکستری» به عنوان یکی از تکنیک‏های تصمیم‏گیری چندشاخصه و از طریق بکارگیری اعداد خاکستری در کنار اعداد قطعی در ماتریس تصمیم‏گیری، امکان درنظرگرفتن هم‏زمان شاخص‏های کیفی و کمّی را فراهم می‏سازد؛ و از سوی دیگر با ارائه بهبودهایی در روش‏های نرمال‏سازی موجود، بی‏بُعدسازی شاخص‏های بهینه (دارای مقدار مطلوب از پیش تعیین شده) در کنار شاخص‏های مثبت و منفی را امکان‏پذیر می­نماید. بنابراین در این پژوهش، روشی جامع برای تصمیم‏گیری چندشاخصه ارائه شده است که امکان در نظر گرفتن اولاً شاخص‏های کمّی و کیفی و ثانیاً شاخص‏های بهینه، مثبت و منفی را به ‏طور هم‏زمان داراست. در پایان به منظور تشریح روش ارائه شده، یک مثال کاربردی گام به گام پیاده‏سازی و نتایج آن ارائه شده است. کلیدواژگان

« بعدی  ۱۰۶  ۱۰۵  ۱۰۴  ۱۰۳  ۱۰۲  ۱۰۱  ۱۰۰  ۹۹  ۹۸  ۹۷  ۹۶  ۹۵  ۹۴  ۹۳  ۹۲  ۹۱  ۹۰  ۸۹  ۸۸  ۸۷  قبلی »