"مدیریت را توانایی استفاده موثر از منابع محدود به منظور رسیدن به هدفهای مطلوب تعریف کرده اند." اما آیا هر مدیریتی قادر به استفاده موثر از منابع محدود به منظور رسیدن به هدفهای مطلوب می باشد؟ کدامیک از نظامهای مدیریت؛ ریاستی، مشارکتی و غیره می توانند اهداف مدیریت را که از آن جمله افزایش انگیزش و بهبود بهره وری است، تامین کنند؟
توجه به انگیزش، افزایش تولید و بهره وری کل و استفاده بهینه از منابع موجود از اهداف اصلی هر سازمانی است در این میان" مدیریت مشارکتی" به عنوان بازرای مناسب جهت پیشبرد سازمان ها به سوی اهدافشان می باشد. با یاری جستن از مشارکت و مشورت می توان مخاطرات تسمیم گیری را کاهش داده و به هیمن دلیل ضمانت اجرایی تصمیمات بیشتر می شود و دامنه بصیرت و آگاهی مشورت کننده گسترده تر و روحیه انجام کار تقویت می شود. بررسی و مطالعاتی که در 620 سازمان و شرکت موفق انجام شده نشان می دهد که درصد مشارکتشان در این سازمانها حدود 6/66 درصد بوده است و از پیشنهادهای پذیرفته در این شرکتها بیش از 80 درصد اجرا می شود که ثمره اقتصادی ناشی از اجرای این پیشنهادها بیش از 3 میلیارد دلار است.
تعریف مشارکت:
مشارکت، حرکتی آگاهانه، فعال، آزاد و با مسئولیت است که برای ثبات و امنیت جامعه ضروری است. این حرکت به گونه ای است که شهروندان احساس می کنند، تعلق به جامعه داشته و در واقع گردانندگان اصلی خودشان هستند، در حقیقت مشارکت زمینه ساز مشارکت پایدار می باشد.
قدیمی ترین تعریفی که از مشارکت ارائه گردیده عبارتست از : "پیوندی دوسویه، سازنده و سودمند، میان دو تن یا بیشتر از دو تن". در این تعریف تاکید بر برقراری پیوندی است گشوده و باز میان دو انسان که این دو انسان در پرتو آن پرورش می یابند و از یکدیگر بهره می گیرند، دو سویه بودن پیوند موجب می شود تا اطلاعات، دانش، شناخت، اندیشه و نظر از هر یک از دو سوی پیوند به دیگری منتقل گردد و در اثر آن هر یک از دو طرف بهره سازنده به دست آورند و بر توانمندی ذهنی و عاطفی خود بیفزایند. همچنین در تعریف مشارکت، سایمون می گوید: "مشارکت در مدیریت یعنی کلیه اقدامی که میزان نفوذ و مسئولیت کارکنان را در فرآیند تصمیم گیری از طریق نمایندگی مناسب در سطوح متفاوت سازمان افزایش می دهد و از این راه تحقق دموکراسی را تسهیل می کند. "
با توجه به تعاریف فوق از مشارکت می توان گفت: مشارکت عبارت است از درگیری ذهنی و عاطفی داوطلبانه یک شخص در موقعیتهای گروهی مربوط به خود و سازمان خود که باعث ایجاد انگیزه در فرد جهت دستیابی به هدفهای گروهی شده و باعث می شود فرد در مسئولیت کار شریک شود.
مشارکت فرآیندی است که طی آن کارکنان سازمان به طور داوطلبانه در امور و فعالیتهای مربوط به خود دخالت کنند، به شرطی که توان و انگیزه مناسب برای دخالت موثر را داشته باشند، مشارکت فراهم آوردن و گستردن بیشتر نقد مشترک برای یافتن هدفهای مشترک است.
تعریف مدیریت مشارکتی:
نوعی سبک مدیریت می باشد که مشخصه اصلی آن کاربری فراوان روش تصمیم گیری گروهی است، این سبک کاملا در نقطه مقابل مدیریت خودمدار است، در سبک مشارکتی غالبا بر این باورند که بدین وسیله انسان ها به طور عاطفی خوب کار می کنند، گاهی آن را مدیریت دموکراتیک نیز می نامند.رهبری یا مدیریت شمارکتی سبکی است که در آن تصمیمات با مشارکت کارکنان اتخاذ می گردد، تدبیر و مدیریت مشارکتی به مدیران اجازه می دهد تا در قسمتی از گروه وارد شوند و تصمیمات بهتری اتخاذ کنند. مدیریت مشارکتی نوعی سبک رهبری است که معتقد است از طریق توانمندسازی کارکنان می توان موجبات بهبود عملکرد کاریشان را فراهم نمود. مدیریت مشارکتی نظام همفکری و عملی کارکنان یک سازمان با سطوح مختلف مدیریتی آن سازمان است. در این نظام کلیه افراد سازمان درباره روشهای حل مساله و ارتقای بهره وری سازمان، فعالانه اندیشه حاضر آن را در قالب طرح ها و پیشنهاد ها به سازمان ارائه می کنند. بدین طریق یک نظام همفکری و هم اندیشی برای رسیدن به هدفهای سازمان وجود دارد و مدیریت سازمان از گنجینه غنی طرح ها برخوردار شده و برای نیل به اهداف سازمانی از آن ها بهره می جوید.
مدیریت مشارکتی همانا تغییر تفکر "من" به تفکر "ما" و ترویج تصمیم گیری گروهی در سازمان می باشد. مدیریت مشارکتی مدلی از تصمیم گیری سازمان با چهار معرف و یوژگی اصلی است، این چهار ویژگی عبارتند از: ایجاد همدلی و همسویی بین مدیریت و کارکنان، مداخله مشترک مدیریت و کارکنان در امور سازمان، شفاف سازی هدف و توسعه فرهنگ تصمیم گیری یا مسئولیت پذیری مشترک. تعاریف متعدد دیگری نیز در ارتباط با مدیریت مشارکتی در مقابل مدیریت خودکامه ئ مدیریت سنتی قرار دارد که در این شکل از مدیریت به همه افراد سازمان، فرصت بروز خلاقیت ها، ایده ها و نواندیشی ها داده می شود و همین باعث رشد و پویایی سازمان خواهد شد.
اگر مدیریت شمارکتی را به سان رهیافتی جامع برای جلب مشارکت فردی و گروهی کارکنان در جهت حل مسائل سازمان وبهبود مستمر در تمام ابعاد تعریف کنیم و بر این باور باشیم که مدیریت مشارکتی ارتباط دائم، متقابل و نزدیک بین مدیریت ارشد و کارکنان است می توان گفت که:
مدیریت مشارکتی به معنای مشارکت افراد مناسب، در زمان مناسب و برای انجام کار مناسب است.
مدیریت مشارکتی دو هدف عمده را دنبال می کند: نخست، ارج نهادن به ارزش های انسانی و به یاری طلبیدن افرادی که به نوعی با سازمان در ارتباطند، دوم، رسیدن به هدف های از پیش تعیین شده به کمک همین افراد.
تعدادی از نمونه سوالات پرسشنامه مدیریت مشارکتی چوپانی عبارتند از:
1-تا چه اندازه همه کارکنان از هدف های شرکت آگاهی دارند؟
2- تا چه اندازه مدیر در جریان هدف گذاری برای شرکت علاقمند به مشارکت کارکنان است؟
3-تا چه اندازه در شرکت نظام انتقادات و پیشنهادات فعال است؟