چکیده مقاله
مقدمه: ميزان بالای همبودی ميان اختلالات خلقی و اضطرابی میتواند به دليل فرآيندهای فراتشخيصی مشترک باشد. به همين دليل هدف از پژوهش حاضر ارزيابی نقش دو فرآيند فراتشخيصی نشانگان شناختی/ توجّهی و راهبردهای نظمجويی شناختی هيجان، در ايجاد و تدوام اختلالهای خلقی و اضطرابی است. روش: 89 بيمار (21 نفر مبتلا به افسردگی اساسي؛ 35 نفر مبتلا به اختلال اضطراب فراگير؛ 33 نفر مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری) از بيمارستانهای طالقانی و بقيهالله به روش نمونهگيری در دسترس انتخاب و به وسيلهی مقياس نشانگان شناختی/ توجّهی و پرسشنامه نظم جويی شناختی هيجان ارزيابی گرديده و با گروه بهنجار (31 نفر) مورد مقايسه قرار گرفتند. دادهها، با استفاده از آزمونهای تحليل واريانس، تحليل کوواريانس چند متغيری و آزمون تعقيبی بونفرنی تحليل شدند. يافتهها: يافتهها نشان داد بيماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگير، اختلال وسواسی- اجباری و اختلال افسردگی اساسی در نشانگان شناختی/ توجّهی و راهبردهای ناسازگارانه نظمجويی شناختی هيجان (نشخوارفکری، ملامت خويش و فاجعهسازی)، نمرات بيشتری نسبت به افراد بهنجار کسب کردند. اين تفاوت پس از در نظر گرفتن اختلالهای همبود همچنان پابرجا ماند. نتيجهگيری: نشانگان شناختی/ توجّهی و برخی از راهبردهای نظمجويی شناختی هيجان (نشخوارفکری، فاجعهسازی و ملامت خويش) فرآيندهای فراتشخيصی بوده و میتوانند در ايجاد و تداوم اختلالهای اضطرابی و خلقی گوناگون نقش حياتی ايفا کنند.