چکیده مقاله
مقدمه: هدف پژوهش، مقايسهی نشخوار فکری و مکانيسمهای دفاعی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال وسواسی- جبری با افراد غيرمبتلا بود. روش: پژوهش حاضر توصيفی از نوع پس رويدادی بود. نمونه شامل 30 نفر مبتلا به اختلال افسردگی (زن)، 30 نفر مبتلا به اختلال وسواسی- جبری (16 زن و14 مرد) و 60 نفر افراد غيرمبتلا (45 زن و 15 مرد) بود. نمونهی بالينی با روش نمونهگيری هدفمند و نمونهی غيرمبتلا به صورت هدفمند و با روش غربالگری با استفاده از پرسشنامه MMPI، انتخاب شدند. ابزارهای بهکارگرفتهشده شامل پرسشنامه-ی نشخوار فکری ، پرسشنامهی مکانيسمهای دفاعی و پرسشنامهی 71 سؤالی MMPI بود. جهت تحليل دادهها از تحليل واريانس چندمتغيره استفاده شد. يافتهها: نتايج نشان داد ميزان استفاده از نشخوارفکری در گروه افسرده و وسواسی، بيشتر از گروه غيرمبتلا بود. ميزان استفاده از سبک دفاعی رشدنايافته در گروههای مبتلا بيشتر از گروه غيرمبتلا و ميزان استفاده از سبک روانآزرده نيز در مبتلايان به افسردگی بيشتر از گروه وسواسی و غيرمبتلا بود. علاوه بر آن نتايج نشان داد که بين سه گروه در مکانيسمهای دفاعی فرافکنی، ناارزندهسازی، گذاربه عمل، بدنی-سازی، خيالپردازی اوتيستيک، لايهسازی، پرخاشگری منفعلانه، جابهجايی، مجزاسازی، فرونشانی، والايش، شوخطبعی، پيشاپيشنگری، ديگردوستی کاذب و ابطال، تفاوت وجود دارد. نتيجهگيری: بر اساس يافتههای پژوهش، نشخوارفکری و مکانيسمهای دفاعی نقش مهمی در اختلالهای افسردگی اساسی و وسواسی - جبری دارند. تلاش در راستای کاهش به کارگيری نشخوار فکری و سبکهای دفاعی رشدنايافته و روانآزرده میتواند گامی مهم جهت ارتقای سلامت روانی بيماران باشد.