چکیده مقاله
مقدمه: در اين تحقيق سازگاری اجتماعی مادران دختران عقب مانده ذهنی آموزش پذير با سازگاری اجتماعی مادران دختران عادی مقايسه شده است. هدف از اين مطالعه اين بود که آيا حضور کودک عقب مانده ذهنی بر سازگاری اجتماعی مادران تاثير منفی دارد يا نه ؟
روش: اين پژوهش يک مطالعه مورد-شاهدی از نوع تحليلی است. نمونههای اين تحقيق شامل 80 نفر، (40 مادر دارای فرزند عقب مانده ذهنی) و (40 مادر دارای فرزند عادی که در مدارس راهنمايی مشغول به تحصيل بودند) است.
در اين مطالعه از مقياس سازگاری اجتماعی ويزمن وپیکل (1974) استفاده شد. اين مقياس يک مصاحبه نيمه سازمان يافته است که سازگاری اجتماعی رادرهفت نقش يا حوزه اصلی بررسی میکند. اين نقشها شامل: سازگاری در شغل، فعاليتهای اجتماعی و فوق برنامه، روابط خويشاوندی، روابط زناشويی، نقش والدينی، روابط خانوادگی و وضعيت اقتصادی بود.
يافته ها: نتايج نشان داد که بين سازگاری اجتماعی مادران دختران عقب مانده ذهنی با سازگاری اجتماعی مادران دختران عادی تفاوت معنیداری وجود دارد (001/0 p < ).
آناليز واريانس و همبستگی نشان داد که بين سازگاری اجتماعی مادران دختران عقب مانده ذهنی با متغيرهای دموگرافيک سن کودک، سن مادر، ميزان تحصيلات، طول مدت ازدواج، تعداد فرزندان وترتيب تولد فرزند عقب مانده ذهنی ارتباط وجود نداشت.
نتيجه گيری: با توجه به نتايج حاصله به نظر میرسد در مجموع مادران دارای دختر عقب مانده ذهنی نسبت به مادران دختران عادی سازگاری اجتماعی کمتری داشتند.