چکیده مقاله
هدف اول اين مطالعه بررسی کاربردپذيری نظريه خودمديريتی روانی استرنبرگ در موقعيتهای تحصيلی روی دانشجويان ايرانی و هدف دوم آن بررسی سودمندی اندازهگيری سبکهای فکري (اصطلاحی کلی که دربردارنده مفاهيمی از قبيل سبکهای شناختی، يادگيری و تفکر است) علاوه بر اندازهگيری مفهوم شخصيت بود.
روش: پرسشنامه سبکهای تفکر و پرسشنامه پنج رگه شخصيت روی 419 دانشجو (214 پسر و 205 دختر) اجرا شد. بهمنظور تحليل دادهها بهترتيب از ضريب همبستگی گشتاوری پيرسون و تحليل رگرسيون سلسله مراتبی استفاده شد.
يافتهها : ديدگاه استرنبرگ درباره روايی نظريه خودمديريتی روانی در موقعيتهای تحصيلی در فرهنگهای مختلف از جمله فرهنگ ايران قابل حمايت بود. علاوه بر اين، بررسی سبکهای تفکر علاوه بر بررسی مفهوم شخصيت در دو سطح مفهومی و تجربی قابلدفاع و معنيدار بود.
نتيجهگيری: با وجود همپوشی نظامدار بين سبکهای فکری و شخصيت، مطالعه سبکهای فکری و شخصيت بهطور متمايز در موقعيتهای آموزشی ضروری بهنظر ميرسد.