چکیده مقاله
ورود به عصر دانایی و سیر تغییر و تکامل ابعاد سازمانی، تغییرات زیادی بوجود آورده است. پیشرفت فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و اهمیت یافتن دانش به عنوان یک عامل تعیینکننده در رقابتپذیری و بهرهوری سازمانی، الزامات خاصی را برای سازمانایجاب میکند. ادراکات سنتی بر عواملی تاکید دارند که در مواجهه سازمان با پیچیدگیها و الزامات محیطی جدید با چالشی اساسی روبرو میشوند. در چنین شرایطی، سازمانهای پیشرو برای موفقیت و بقا، اقدام به تغییراتی گسترده و بنیادین در ساختار و فرآیندهای خود میکنند و تلاش میکنند به سازمانهای دانش محور تبدیل شوند که براین اساس مدیریت دانش وظیفه اصلی آنها محسوب خواهد شد.
دراین مقاله ضمن تشریح سیر تکامل ابعاد ساختاری، از سنتی یا سلسله مراتبی تا اقتصاد دانش محور، به بررسیاین موضوع پرداخته میشود که آیا علی رغم ورود تدریجی سازمانها به اقتصاد دانایی محور و تاکید فزآینده آنان بر استفاده از کارکنان دانشی بعنوان یک مزیت رقابتی، تحول ساختاری مورد نیاز در آنها صورت پذیرفته است یا خیر؟ این تحول تا چه اندازه بوده و چگونه میتوان آنرا اعتلا بخشید.