چکیده مقاله
علوم شناختي بهعنوان يكي از دانشهاي نو در سالهاي اخير توسعه قابل ملاحظهاي يافته است، به طوريكه پيشبيني ميشود با كمك ساير دانشهاي جديد از جمله فنآوري زيستي، فنآوري اطلاعات و فنآوري نانو تحول عميقي در زندگي بشر ايجاد كند. اين دانش كه حوزهاي ميان رشتهاي مركب از علم اعصاب، روانشناسي، زبانشناسي، هوش مصنوعي و فلسفه ذهن است، تأثير چشمگيري بر روانشناسي داشته است، تا آنجا كه امروزه رويكرد شناختي در اكثر دانشكدهها، مراكز تحقيقاتي و كتابها و مجلههاي روانشناسي گرايش حاكم بهشمار ميرود.
روانشناسي شناختي با تكيه بر تجربه توانسته است قفلهاي بسياري را از مغز و ذهن انسان بگشايد و به بركت شناخت مغز و كاركردهاي آن اطلاعات با ارزشي درباره ريشههاي رفتار آدمي بهدست دهد كه ميتواند به استفاده بهينه از مغز، معالجه آسيبهاي مغزي و طراحي الگوهاي مصنوعي از روي مغز كمك كند. امروزه مغز ديگر جعبه سياه تلقي نميشود و بشر نهفقط به درون آن دسترسي دارد، بلكه ميتواند در آن مداخله كند.
مداخله در مغز به صور مختلف صورت ميگيرد كه در اين مقاله سعي ميشود به برخي از آنها اشاره و آينده علوم شناختي و تأثير آن بر روانشناسي شناختي بررسي شود؛ آنگاه ضرورت آمادهسازي منابع علمي از جمله كتابهاي درسي روانشناسي بر اساس آخرين دستاوردهاي علوم شناختي و رشتههاي زيرمجموعه آن و نيز ضرورت تحول در نظام آموزشي كشور مورد تأكيد قرار گيرد.