رویکردی شناختی به یک فعل چندمعنای فارسی


نویسنده
لیلا شریفی
سال انتشار:

چکیده مقاله

هدف اين پژوهش، بررسي ارتباط فرایند چندمعنايي يكي از افعال سادۀ فارسي با عوامل شناختي است. پژوهش حاضر اين فرضيه را بررسی کرده است كه چندمعنايي به عنوان فرایندي زباني که طي آن يك عنصر واژگاني (در اينجا يك فعل ساده) چندين معناي مختلف مي‌یابد، رخدادی تصادفي نبوده، بلكه اساس آن قواي شناختي است و تفاوتهاي روش شناختي بر بررسي معنايي واژگان تأثیر می‌گذارد. روش:‌ اين پژوهش با توجه به هدف، يك تحقيق نظري و براساس جمع-آوري دادهها، يك تحقيق توصيفي (غيرآزمايشگاهي) و پس‌رويدادي (علّي- مقايسه‌اي) است. نمونه‌های پژوهش به طور تصادفي از آثار كلاسيك، نو و زبان محاوره جمعآوري شدند. یافته‌ها:‌ از ويژگيهاي نظام فعلي زبان فارسي، تعداد بسيار محدود افعال ساده (تقریباً 115 تا-130) است، در حالي ‌ كه در زبانهایي مثل انگليسي و فرانسه اين نوع افعال بسيار زيادند. چندمعنايي يا در واقع وجود چندين معني براي يك عنصر واژگاني، جانشین مناسبي براي جبران اين كمبود مي‌باشد. در اين پژوهش، چندمعنايي فعل سادۀ «افتادن» براساس مفاهيمي چون مقوله‌بندي، نمونة نخستين، طرحوارههاي تصوري و مقوله‌هاي شعاعي (مباني اساسي در زبان‌شناسي شناختي) بررسی مي‌شود. نتيجه‌گیری‌: پس از بررسي نمونه‌ها، فرضيه تأييد و نشان داده شد كه گرايشها و تجارب جسماني و مادي بشر بر چگونگي مفهوم‌سازي و درك او از افعال چندمعنایی تأثير میگذارد. همچنين، معلوم شد كه بهترين كاربرد نمونة نخستين، در چندمعنايي است و روابط معنايي در يك واژه رابطه‌اي مدرج (و نه مطلق) می‌باشد.


فرم ثبت نظرات شما

نام و نام خانوادگی:
شماره همراه:
آدرس ایمیل:
نظر شما:
 

نظرات کاربران:

تاکنون نظری برای این مقاله ثبت نشده است