نسبت طرحواره در عصب شناسی شناختی با طرحوارة كانتی


نویسنده
مهدي صفايي قلاتي، دكتر عاليه كرد زعفرانلو كامبوزيا، دكتر فردوس آقاگ لزاده، دكتر ارسلان گلفام، دكتر حيات عامري
سال انتشار:

چکیده مقاله

مقدمه: طرحوارة كانتي را غيرمتجسد و مبنايي براي عقل محض توصيف م ي كنند، درحالي كه مفاهيم و طرحواره ها در انگارة متجسد ذهن در علوم شناختي، حاصل فعاليت عصبي مغز هستند. بر اين اساس، كانت در همان سنت متافيزيكي مورد انتقاد علوم شناختي قرارمي گيرد. از سوي ديگر، در برخي مطالعات عصب شناختي تناظري ميان انگارة شناختي كانت با يافته هاي عصب شناختي برقرار مي شود؛ مثلاً، ذاتي بودن بستر عصبيِ بخشي از ادراك مكان با مكان پيشيني كانت مقايسه شده است. اما مسئلة مورد مناقشه، چگونگي پيشيني بودن ادراك مكان بر بستري عصبي است كه در تجربه تحقق مي يابد. در مقالة حاضر سعي بر آن است كه نشان دهيم در انگارة شناختي كانت، ب ه دليل خصلت دوگانة طرحواره، ميان عقل محض و تجربه نسبتي برقرار مي شود كه قابل تعميم به انگارة عصب شناسي شناختي و اختلاف ميان توصي ف هاي خردگرا و تجرب ه گرا از طرحوارة تصويري است. روش: روش بررسي در مقالة حاضر استدلال مبتني بر نتايج بررسي هاي تجربي و آزمايشگاهي است كه از منابع معتبر گزارش م ي شود . يافت ه ها: با ،« ادراك ضمني، خودكار و ضروري » زمان و مكان به صورت « شهود پيشيني » بازتوصيف مي توان تناظر انگارة شناختي كانت و انگارة عصب شناختي را تأييد كرد. با تمايزي كه مفهوم متعلق » ميان طرحواره و طرحوارة تصويري پيشنهاد مي شود، طرحواره در تناظر با قرار مي گيرند. « مقولات محض فاهمه » در تناظر با « طرحوارة تصويري » و « شناسايي عقل » در انگارة عصب شناسي شناختي را در كنار « عقل متجسد » نتيجه گيري: بحث حاضر كانت قرار مي دهد


فرم ثبت نظرات شما

نام و نام خانوادگی:
شماره همراه:
آدرس ایمیل:
نظر شما:
 

نظرات کاربران:

تاکنون نظری برای این مقاله ثبت نشده است