چکیده مقاله
هدف پژوهش حاضر تحليل رابطه بين تعارض بينفردی در کار و صلاحيتهای اجتماعی (مهارت سياسی، خودنظارتی و هوش هيجانی) با تجربه رفتار غيرمدنی يا بینزاکتی براساس الگوی معادلات ساختاری بود. روش پژوهش همبستگی بود. جامعه آماری را همۀ دبيران زن دبيرستانهای دخترانۀ شهر اصفهان در سال تحصيلی 91ـ1390 تشکيل میدادند. از ميان آنان 358 نفر به روش نمونهگيری تصادفی مبتنی بر حجم انتخاب شدند. مشارکتکنندگان مقياس تعارض بينفردی در کار (اسپکتور و جکس، 1998)، سياهه مهارت سياسی (فريس و همکاران، 2005)، مقياس هوش هيجانی (براکت و همکاران، 2006)، مقياس خودنظارتی (اشنايدر و گانگستد، 1986) و پرسشنامه رفتار غيرمدنی در محيط کار (اُتينت، 2008) را تکميل کردند. يافتهها نشان داد که بين تعارض با تجربه رفتار غيرمدنی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (05/0 ≥ p )؛ امّا بين صلاحيتهای اجتماعی با تجربه رفتارغيرمدنی رابطه منفی و معنادار وجود دارد (05/0 ≥ P ). نتايج حاصل از الگوسازی معادلات ساختاری نشان داد هوش هيجانی و مهارت سياسی واسطۀ رابطه بين خودنظارتی و تعارض با تجربه رفتارغيرمدنی است. بهطور کلی اين الگو از برازندگی نسبتاً خوبی برخوردار بود.
واژههای كليدي: رفتار غیرمدنی یا بینزاکتی، تعارض بینفردی در کار، خودنظارتی، مهارت سیاسی، هوش هیجانی.،