چکیده مقاله
برنامه درسی يکی از جوانترين حوزههای معرفت بشری است که همواره تبيين حدود و ثغور آن فراز ونشيبهای متعددی را به دنبال داشته است. يکی از بنيادهای اساسی برنامههای درسی مبانی فلسفی آن است که به منزله چراغ راهنمايی در پی پاسخگويی به مسائل هستی شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی است. در ميان فلاسفه بزرگ تعليم و تربيت کسانی هستند که به اين فرايند مهم از لحاظ، معنا و مفهوم، اهداف و اصول، روشها و ضرورت آن به صورت جامع نگريستهاند. از جمله اين فلاسفه بزرگ، افلاطون پدر فلسفه غرب و ديگری فارابی ملقب به معلم ثانی، پدر فلسفه اسلامی است که در اين پژوهش به بررسی آراء و ديدگاههای تربيتی آنان جهت تبيين مؤلفههای برنامه درسی پرداخته شده است. برای دستيابی به اين مهم از روش پژوهش تحليل محتوای کيفی استفاده شد. اطلاعات با استفاده از روش کتابخانهای جمعآوری و با به کارگيری نظام مقوله بندی قياسی مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. نتايج به دست آمده بيانگر آن است که افلاطون وفارابی اهداف تعليم و تربيت را شامل اهداف جسمانی، ذوقی، اخلاقی، عقلانی و اجتماعی میدانند. محتوای درسی افلاطون عبارتند از: عادت دادن کودکان به بازی، پرورش قوای جسمانی، آموزش خواندن و نوشتن، آموزش نظامی، مطالب ادبی و آموزش فلسفه و ديالکتيک. فارابی بر محتوايی تأکيد دارد که فرد را به شناخت خدا، ايمان به او و پيروی از دستوراتش هدايت کند و سپس به شناخت خود فرد، به عنوان مخلوق و معلول پروردگار بپردازد. به عقيده افلاطون، مهمترين روش تدريس، روش گفت و شنود و فارابی به دو روش برهانی و اقناعی توجه دارد.
واژههای كليدي: برنامه درسی، افلاطون، فارابی، تحلیل محتوای کیفی