چکیده مقاله
در دهههای اخیر الگوهای سازمانی آموزش عالی بیش از گذشته توسعه یافتهاند. تنوع و تعدد در ساختارها و الگوهای سازمانی آموزش نشان دهنده گرایش اجتماعی در حوزه سیاستها، رویکردها، فرایندها و شیوههای آموزش عالی است. در این فرایند، نهادهای آموزشی و علمی جدید شکل گرفتهاند و با گسترش سازمانها و شبکههای آموزشی و علمی، انحصارگرایی دانشگاه مدرن در ارائه آموزشهای عالی به چالش افتاده است. میان رشته ای و فعالیتهای مرتبط با آن یکی از متغیرهای اصلی بشمار میروند که در چند دهه اخیر ساختارهای سازمانی آموزش عالی را با تغییر و تحول روبرو کردهاند. در این راستا دانشکدهها و دانشگاهها به شکلی فزاینده به ارائه برنامههای «میان رشتهای» به عنوان شاخص ظرفیتشان برای آماده ساختن نسلی از متفکران و متخصصان با ویژگیهای همچون: تفکر انتقادی، مشارکت، رهبری مشارکتی و پژوهش میان رشتهای میپردازند. در فرایند شکل گیری و بسط این پدیده، بنیادهای معرفتی و روشی آموزش و نوع ارتباط و تعامل میان زیرسیستمهای آموزشی به دلیل ماهیت و خصلت درونی آنها بیشتر با تغییرات و دگرگونی مواجه شدهاند. پذیرش الگوهای رفتاری آموزشهای میان رشتهای؛ آموزشی، پژوهشی، سایه، دورگه و نامرئی در درون ساختارهای سازمان یافته دانش (رشتهها) نمود و مثال این گزاره است.